۷.۱۲.۸۶

اورگاسموترون : ماشين لذت دكتر ملوى

.

اين آرزو كه با پيشرفت تكنولوژى روزى بتوانيم حتى سكس را هم بدون احتياج به حضور يك انسان ديگر تجربه كنيم روياى تازه اى نيست، اما اختراع دستگاه طبى كه اين رويا را به واقعيت رسانده است بسيار تازه است .

پرفسور 'دوران دوران' ، كاراكتر بد جنس فيلم تخيلى Barbarella، ساخت سال ۱۹۶۸، ماشينى ساخته است كه قادر است بدن فرد را در خود بگيرد و با ماليدن ان وى را به ارگاسم جنسى برساند.

مايلز مونرو، كاراكتر اصلى وودى آلن در فيلم Sleeper كه در سال ۱۹۷۳ ساخته شده است، بعد از دويست سال خوابيدن در دنياى آينده اى چشم ميگشايد كه مردم ديگر قادر به تجربه لذت جنسى از طريق معاشقه با جنس مخالف نيستند، و به جاى آن به اتاقك هائى به اسم ارگاسموترون ميروند تا لذت جنسى را به كمك ماشين تجربه كنند.

امپراطور وانگ، ديكتاتور فيلم طنز-تخيلي Flesh Gordon كه در سال ۱۹۷۴ ساخته شد، تفنگى فضائى دارد كه قادر به شليك اشعه سكس، Sex Ray است و ميتواند از راه دور كره زمين را هدف بگيرد و اورگاسم جنسى را به ساكنان آن سياره القا كند

اما اگرچه روياى دلپذير رهائى از قيد جسم و لزوم حضور انسانى ديگر براى تجربه لذت جنسى سالهاست كه تخيل ما را به خود مشغول داشته است، قدمى كه آن رويا را به واقعيت رسانده است همين تازگى براشته شده است، ان هم به طور اتفاقى !

دكتر استوارت ملوى Stewart Meloy كه تحقيقات خودش را به يافتن درمانى براى دردهاى مزمن تخصص داده است، چندى پيش مشغول امتحان كردن استفاده جديدى از وسيله اى كه به نام 'محرك نخاعى' شناخته ميشود بر روى يكى از زنان بيمارش بود، كه با اتفاق غير منتظره اى روبرو ،شد . محرك نخاعى Spinal Cord Stimulator عبارت است از يك الكترود ، كه طى يك جراحى ساده در نزديكى نخاع بيماران كاشته ميشود و سپس توسط يك كنترل از راه دور، با شوك الكتريكى ضعيفى قسمتى از اعصاب انها را 'قلقلك' ميدهد . اما اتفاق غير منتظره به اين صورت بود كه وقتى دكتر ملوى جريان برق الكترودى را كه نزديك نخاع خانمى كه از درد شكايت داشت كاشته شده بود وصل كرد، زن مزبور ناله ضعيفى سر داد، و شروع كرد به نفس نفس زدن . محققان كه از اين عكس العمل غريب زن نگران شده بودند فورا جريان را قطع كردند و از او جوياى مسئله شدند. به گفته دكتر ملوى، زن پس از اينكه چند لحظه اى طول كشيد تا نفسش به حالت معمولى برگردد به دكتر گفت، من نميدانم چكار كردى، ولى هرچه بود كاشكى شوهرم هم بلد بود همينكار را بكند !

دكتر ملوى كه از اكتشاف جديد خودش بسيار هيجان زده شده بود ماشين لذت خود را روى يازده زن مختلف امتحان كرده است و ظاهرا موفق شده ده نفر از انها را به ارگاسم برساند. به ادعاى وى شش نفر از اين يازده زن هرگز در عمرشان ارگاسم را تجربه نكرده بودند. و پنج نفر ديگر قبلا ارگاسم داشته بودند، اما بعدها قدرت رسيدن به ارضاى جنسى راز دست داده بودند. يك زن چهل و هشت ساله كه در اين ازمايش ها شركت كرده بود در مصاحبه اى با برنامه 'صبح به خير آمريكا' گفت از پس از يائسه شدن هرگز توان رسيدن به ارگاسم را نداشته است، اما با استفاده از 'اروگاسموترون' ساخته دكتر ملوى ، وى حتى قادر شده است به چندين ارگاسم پى در پى در يك جلسه هم برسد .

مقاله علمى حاصل از تحقيقات دكتر ملوى قرار است در شماره آينده ژورنال علمى انجمن متخصصان بيهوشى امريكا Journal of American Society of Anesthesiologists منتشر شود .

.


مرا جع:

.

.


.

۱.۱۲.۸۶

آغاز دور جديدى از وطن فروشى توسط سازمان مجاهدين خلق

.

به گزارش آسوشيتد پرس، سازمان مجاهدين خلق ادعا كرده است شواهد جديدى دارد كه نشان ميدهند ايران اخيرا مرحله سريعى در جهت توليد بمب اتمى را آغاز كرده است .

محمد محدثين ، سخنگوى اين گروه، با وارد كردن اين اتهامات همچنين ادعا كرد كه ايران يك مركز فرماندهى و تحقيقات اتمى در نزديكى يكى از دانشگاههاى تهران برقرار ساخته است ، و نيز گفت كه ايران مشغول تكميل يك كلاهك اتمى مخصوص پرواز بر موشكهاى برد متوسط ميباشد . محدثين ادعا كرد كه ايران از كره شمالى براى اين فناورى كمك دريافت ميكند . وى گفت اين اخبار را از "صدها منبع درون نظام سياسى ايران" دريافت كرده است ، و ادعا كرد كه برخى از اين منابع مشغول به كار در صنايع اتمى هستند . وى گفت سازمان مجاهدين خلق اين اطلاعات را در اختيار سازمان بين المللى انرژى اتمى نيز قرار داده است، و طبق گزارش آسوشيتد پرس، يك مقام رسمى در سازمان انرژى اتمى، كه خواست اسمش فاش نشود، دريافت اين اطلاعات را تائيد كرده است .

.


مرا جع:

  • The Associated Press

    .

    .


    .

  • دزد ناشى و اسكناسهاى صد دلارى

    .

    يونايتد پرس گزارشى دارد از دزدى كه شايد شما را هم مثل من به ياد جوك هاى سالهاى دبستانتان بياندازد .

    پليس اورژانس شهر 'مسا' در ايالت اريزونا ديروز تلفنى داشتند از يك فروشنده كه بيايند و مردى را كه بيهوش در وسط مغازه اش افتاده بود از آنجا ببرند . داستان از اينقرار بود كه مردى به مغازه جواهرفروشى اقاى اسكات مارتين مراجعه كرده بود و پس از انتخاب يك ساعت دويست دلارى، دست در جيبش كرده بود تا بهاى ساعت را با پول نقد بپردازد، كه عبارت بود از دو اسكناس صد دلارى . اما اقاى مارتين ، فروشنده، پس از ديدن اسكناس ها اعلام كرد كه حاضر به فروختن ساعت به ان مرد نيست، چرا كه به عقيده وى اسكناسهاى وى تقلبى بودند . مرد خريدار پس از اينكه كه از قانع كردن اقاى مارتين به جعلى نبودن اسكناسهايش نااميد شد تصميم به استفاده از زور گرفت، و در اينجا بو د كه اقاى مارتين مجبور شد تفنگ شوك دهنده خود (Taser) را بيرون بكشد و دزد ناشى و بد شانس را با شوك الكتريكى نقش زمين گرداند و سپس پليس را خبر كند .

    اما در طى تحقيقات اقاى مارتين به ماموران توضيح داد كه چطور فقط با ديدن ان اسكناسها متوجه تقلبى بودن آنها شده بود: صد دلارى هاى دزد ناشى عكسى از ابراهام لينكلن بر خود داشتند ، در حالى كه همه ميدانند كه عكس ابراهام لينكلن تنها بر روى اسكناسهاى پنج دلارى چاپ ميشود.

    .

    اسكناسهاى صد دلارى در امريكا عكسى از بنجامين فرانكلين بر خود دارند

    .


    مرا جع:

  • United Press International

    .

    .


    .

  • ۲۷.۱۱.۸۶

    بالاترين ، قضيه كلاه شرعى، و هويت ايرانى

    .

    خودمونيم ما ايرونيها تا ته وجودمون عادت كرديم به زندگى با سيستم 'كلاه شرعى' . كلاه شرعى گذاشتن، سر خودمون و سر ديگرون ، انچنان جزئى از زندگى روزمره مان شده كه اين مدل رفتارى برامون جنبه 'زشت' و يا غير عرفى خودش رو كه از دست داده هيچ، بلكه بدل شده به يك اصل اساسى و ابتدائى ! حرفم سر بالاترين هست و مدل كاربرى و شهروندى مجازى كه اونجا كم كم جا افتاده و رايج شده است . .

    شك ندارم كه شما هم مثل من با يك لحظه فكر كردن ميتونيد چندين نمونه از اين سيستم 'كلاه شرعى' در زندگى روزمره ما ايرانى ها پيدا كنيد. يه مثال پيش پا افتاده اش رو بزنم: مثلا تو مسلمونى، و بنا بر اين اگر روزه ات را بخورى خوب، اين ميشه گناه و تو مسئول هستى در قبال گناهت. ولى اگر يك سفر كوچولو برى و برگردى تا روزه ات شرعا باطل بشه بعد بخوريش، خوب اونوقت ديگه گناه نكردى! نه قانونى رو شكستى، و نه كسى باهات مسئله اى داره، و نه حتى خود خدا وقتى اون دنيا رفتى ازت سئوال جواب خواهد كرد كه پدرسوخته، ما رو خر حساب كردى يا خودتو ؟

    ااما نمونه بالاترينيش رو هم كه مطمئنم همه دوستان به كرات ديده اند. من هم اگرچه اصلا يك نمونه بدجورش موجب شد كه بيام اين چند سطر رو بنويسم، ولى اجازه بدهيد اينجا لينك مستقيم به آنها ندم كه دوستانى كه اونجا نظر و يا راى مثبت و منفى دادن دلگير نشن، چون به هر حال نظرم اصلا مربوط به فرد خاصى نيست بلكه غرض اشاره به يك مدل عميق فرهنگى ما است .

    به هر حال توى بالاترين داستان معمولا به اين ترتيب تكرار ميشه كه يك دوستى مياد و يك لينكى ميده، بعد يك توضيحى ميزنه پاش، و نظرش رو راجع به محتواى اون لينك هم توى توضيح مينويسه . خدا به دور، هنوز دو سه دقيقه از پيدا شدن سر كله لينك اون بدبخت نگذشته كه مسئولان امر به معروف و نهى از منكر بالاترين با چماق هاو كلمات آتشينشان از راه ميرسن كه اين چه وضعيه، يالا يا با دست خودت تا نفس دارى و انرژى باقيه جمعش ميكنى و ميروى، يا اين 'نظر شخصيت' رو حذفش ميكنى مثل بچه آدم، يا از صفحه اينترنت محوت ميكنيم. بعد هم البته معمولا يك 'دوست' پيدا ميشود اين وسط كه بيچاره لينك داده را كنارى ميكشد و در گوشش (در انظار عمومى البته، يعنى توى قسمت نظرها) با محبت نجوا ميكند كه عزيز من، دوست نازنازى من، البته يك راه ديگه هم داري، اونم اينه كه عين همين چيزا رو يه جاى ديگه اي بنويسى، بعد بهش لينك بدى !!

    نميدونم، فقط منم كه به نظرم اين سيستم چه از لحاظ عملى ، چه از لحاظ منطقى، چه از لحاظ بلوغ فكرى فردى و اجتماعى، و چه از لحاظ اخلاقى ، هرجورش رو كه در نظر ميگيرم به نظرم حسابى در عين حال مضحك و غم انگيز مياد، يا دوستان ديگرى هم با من هم عقيده هستن ؟

    در هر حال نكته اساسى براى من اينه كه اين داستان اصلا مختص فضا و روابط بالاترين نيست ، بلكه اتفاقا خيلى قشنگ يك جنبه بسيار پاتولوژيك از فرهنگ 'اصيل' ايرونى رو جلوه گر ميكنه . يكجور نفاق و دو روئى كه از لايه بيرونى روانشناسى فرد و از روابط اجتماعى بسيار عميقتر رفته و به عمق احساس و تجربه 'خود' ما نفوذ كرده ، تا حدى كه به جرات ميشود گفت اين نفاق تبديل شده به يك جزء نامرئى از مدل شخصيتى ما.

    چه خوب ميشود اون روزى بيايد كه به اين جنبه منفى فرهنگى خودمان خود آگاه بشويم ، تا شايد آرام آرام به سوى روزى پيش برويم كه بتوانيم حد اقل با خودمان صادق باشيم، چون تنها آن روز است كه خواهيم توانست حقيقتا جامعه مان را بر بناى صداقت و شرافت بنا كنيم ، و تنها در يك سيستم اجتماعى ساخته شده بر زمينه اى از صداقت و شرافت است كه قادر خواهيم بود ارزوى ديرينه آزاد زيستنمان را به حقيقت برسانيم .

    .

    پس نوشت :

    .

    همانطور كه عرض كردم، باخودم قرار گذاشته بودم به لينك خاصى رجوع نكنم تا كسى ازرده نشود، ولى دو دليل قانعم كرد كه شايد بايد اقلا يك نمونه بدهم. دليل اول اينكه دوستان به هر حال شروع كردند به منفى دادن به لينك من در بالاترين، كه به اين معنى ميگيرم كه به هر حال برخورده به دوستان، چون دليل ديگرى براى منفى دادنشان نميبينم به بحث من به جز ناراحتى آنها از محتواى آن. ولى دليل دوم اين است كه داستان آن لينكى كه در بالا نوشتم مرا به نوشتن اين مطلب سوق داد، الان كه چند ساعتى گذشته حتى از وقتى ان را نوشتم جالب تر شده، و به نظرم اين نمونه خيلى به درد بخورى است كه نقل بشود. ببينيد، اين دو لينك پايين را با هم مقايسه كنيد مثلا. اين دو لينك هر دوشان دقيقا يك تيتر دارند ، كه عبارت باشد از، " پبام تحقیرآمیز خامنه ای برای فوت آیت الله توسلی " ، و هردوشان هم يك متن توضيح دارند، به اين شرح

    پبام خامنه ای واقعا شرم آوره... من خودم به القابی مثل آیت الله و حجه الاسلام اعتقادی ندارم ولی واقعا شرم آوره که خامنه ای که خودش یک شبه آیت الله شده بیادو کسی را که سالها لقب آیه الله داشته لقب حجه الاسلام بهش بده. خامنه ای حتی تو پبام تسلیتش نتونسته نفرتش رو از این آدما پنهان کنه.
    ، وهر دو اين ليك ها هم توسط يك نفر پست شده اند. فرقشان اما اين است كه اوليش مستقيم به خبرى از 'ايسنا' كه موضوع آن است لينك داده، اما لينك دومي همان فرد چون مورد حمله اماج منفى ها قرار گرفت (امتياز لينك به 3- رسيد، يعنى در مرز پاك شدن از صفحه اينترنت، به قول داور خان) ، يك نصيحت را گوش كرد، و رفت همان چيز ها را توى يك بلاگ نوشت و به ان لينك داد. اما نكته جالبتر هم اينكه اين لينك دوم به فوريت و در عرض چند ساعت بيشتر از صد امتياز كسب كرد و رسيد به بالاى ليست بهترين لينك ها !

    خوب البته سئوالى كه به ذهن ميرسد مشخص است، به اين صورت كه چرا اين دو لينك كه از همه لحاظ يكى هستند، بايد سرنوشتي اينچنين متفاوت داشته باشند ؟ به گمان من خوب است هنگام جواب دادن به اين سئوال جنبه سمبليك اين داستان را هم از نظر دور نداشته باشيم، چون خيلى مربوط است. جنبه سمبليكى كه ميگويم منظورم آن است كه لينكى كه مستقيما خواننده را به آنچه در نظر داشت ميبرد، منفى باران شد و حذف شد، اما لينكى كه به جاى سخن مستقيم رفت و يك راهى پيدا كرد براى دور زدن و دور كردن خواننده از برخورد مستقيم با واقعيت، انوقت توانست آن همه راى مثبت كسب كند .

    اين جا هستند اين دو لينك:


    مرا جع:

  • بالاترين

    .

    .


    .

  • شرط جديد امريكا براى قبول گزارش IAEA : ايران بايد به برنامه سلاح اتمى اعتراف كند

    .

    روز جمعه دولت امريكا با اعلام پيش شرط جديدى براى قبول گزارش سازمان انرژى اتمى تلويحا اعلام كرد كه در صورتى كه گزارش آينده اين سازمان شامل 'اعتراف' ايران به داشتن برنامه سلاح اتمى نباشد آن گزارش بى فايده خواهد بود .

    گرگورى شولت (Gregory L. Schulte)، نماينده هيئت اعزامى امريكا در وين ، گفت، "ميزان براى اندازى گيرى پيشرفت در پرونده ايران بر اين اساس است كه ايا يران به داشتن برنامه سلاح اتمى خود اعتراف خواهد كرد و ايا كليه جزئيات آن را فاش خواهد كرد و ما را قانع به پايان گرفتن آن برنامه خواهد كرد يا نه ." شولت اضافه كرد كه 'اعترافات' مورد نظر امريكا شامل شرح و توضيح كليه جزئيات پروژه ساختن سلاح اتمى و شرح نقش نيروى نظامى در آن پروژه ميباشد .

    به گزارش تحليل گر آسوشيتد پرس ، با توجه به اين كه ايران داشتن هر گونه برنامه سلاح اتمى را چه در گذشته يا حال شديدا تكذيب كرده است، اين شرط جديد امريكا كه تنها يك هفته مانده به انتشار گزارش IAEA ارائه گرديده است ، شرايط بسيار نا محتملى را براى موفقيت گزارش سازمان انرژى اتمى به وجود ميآورد .

    .


    مرا جع:

  • US: Iran Must Confess to Nuclear Arms - Associated Press

  • US demands N-confession from Iran - Arab Times

    .

    .


    .

  • ۲۴.۱۱.۸۶

    بالاترين در تسخير كيهان ، يا پيروزى شور بر شعور

    .

    اگر شما هم مثل من بالاترين را از نزديك دنبال ميكنيد، حتما متوجه شده ايد كه چه در صد بالائى از لينك هائى كه مربوط به روزنامه وزين كيهان هستند با سرعت تمام راى مثبت ميگيرند و به صفحه لينك هاى 'داغ' منتقل ميشوند.

    خوب البته اگر بالاترين يك محفل كيهان دوست محسوب ميشد جاى تعجبى و شكوه اى نميماند كه چرا هر روز و شب كه اينجا ميآييم بايد چشممان به جمال روزنامه دوست داشتنى كيهان روشن شود . اما از انجا كه نه بالاترين چنين محفلى است ظاهرا و نه دوستان بالانشين ادعاى دوستى و عشق كيهان دارند، به نظرم جاى تفكر و تعجب باشد كه چرا پس اينطور است، و چرا لينك هائى با محتوى مربوط به كيهان با چنين استقبال بالائى روبرو ميشوند .

    نه چندان بى شباهت به حسين شريعتمدارى و كيهانش، لينكهاى مربوط به حسين درخشان هم معمولا سرگذشتى مشابه دارند. ميگويم نه چندان بى شباهت، به اين دليل كه هر دوى اينها بناي ارتباط ، شيوه خطاب ، و روش جلب توجه بسيار مشابهى دارند كه عميقا بر پايه تحريك و برانگيختن احساسات منفى خواننده شان بنا شده است . اما جالبتر ان است كه اين روش چندش انگيز و موفقيت آن در شكار مخاطب نهايتا ربطى هم ندارد به آينكه خواننده موافق باشد با آنها يا مخالف، و يا حتى به اين كه اين احساسات منفى بر عليه چه كسى انگيخته شده اند: احساسات منفى ميتواند به سوى شخص ، كشور يا موضوع ثالثى باشد، يا حتى به سوى خود نويسنده باشد، و يا نهايتا حتى ميتوانند احساساتى درونى باشند كه درون فرد خواننده بر عليه خودش انگيخته شده باشد. . نكته ان كه اين تله احساسى به نظر ميرسد كه هر بار موفق تر از بار پيش قادر است تا توجه و حتى اراء خوانندگان را حتى در محيطى مثل بالاترين به خود جذب كند .

    بحث عمقى ترى راجع به اين مسئله ، و بخصوص روانشناسى تشويش و تحريك منفى ، در ذهنم است، كه اميدوارم طى دو سه روز آينده وقت كنم و ان را روى كاغذ بياورم، اما فعلا دو سه تا سئوال ساده را فقط ميخواستم مطرح كنم كه واقعا چرا و چگونه است كه اينهمه دوستانى كه جدا و حقيقتا با طرز انديشه و رفتار افرادى مثل حسين شريعتمدارى يا حسين درخشان مخالفند، در نهايت به كرات و به سادگى در تله اينها ميافتند تا جائى كه در يك روز ، همانطورى كه در عكس بالا ميبينيد، اخبار كيهان در آن واحد سه نقطه از 'بهترين' لينكهاى بالاترين را به خودشان اختصاص ميدهند، و ميبينيد كه چهارميش هم در دست تكميل براى رسيدن به همان ستون است . آيا واقعا خوانندگان بالاترين اخبار كيهان را از 'بهترين' اخبار و لينكهاى ممكنه ميدانند ؟ يا آيا واقعا دوست داريم 'كليك' هاى خودمان را اينطور سخاوتمندانه و با شور و هيجان به حساب روزنامه كيهان واريز كنيم ؟؟

    .


    مرا جع:

  • بالاترين

    .

    .


    .

  • ۲۳.۱۱.۸۶

    ايران مسئله اورانيوم يافت شده با غناى بالا را هم حل كرد، اما . . .

    .

    به گزارش رويترز از سوى برخى ديپلمات ها ، طبق آخرين گزارشى كه قرار است سازمان بين المللى انرژى هسته اى به سازمان ملل ارائه كند ايران موفق شده است پاسخ هاى قانع كننده اى در مورد رد الودگى اورانيوم با غناى بالائى كه در برخى از سايت هاى تحقيقى پيدا شده بوده فراهم آورد ، تا به اين ترتيب پرونده هسته اى به حل و فصل نهائى نزديك تر شود.

    اما در عين حال همان ديپلمات ها يك مسئله جديد ديگرى را مطرح كرده اند و گفته اند به نظرشان ايران تا موقع انتشار اين گزارش (حدود دو هفته ديگر) جوابى براى آن نخواهد داشت. آن مسئله جديد ارتباطى است كه برخى كشور ها به بعضى آزمايش هاى انفجارى قوى ، تست برخى موشكها ، و غنى كردن محلى اورانيوم نسبت داده اند. اين كشور ها نه تنها از اين گزارش خوشحال به نظر نميآيند، بلكه بر عكس اعلام كرده اند كه تصميم دارند محدوديتهاى اقتصادى و سياسى جديد و بيشترى را بر ايران اعمال كنند .

    اخبار جديد در مورد حل شدن مسئله اورانيوم غناى بالا در حالى منتشر گشته است كه تنش هاى بين سازمان بين المللى انرژى هسته اي با امريكا و برخى دولتهاى اروپائى به سطوح جديدى رسيده است . هفته گذشته اين دولتها شايعه هائى را نشر كرده بودند مبنى بر اينكه سطوح پائينى سازمان انرژى هسته اى از لايه هاى رهبرى اين سازمان ناراحتند به اين دليل كه به عقيده انان لايه هاى بالا از ايران پشتيبانى ميكنند .

    سازمان انرژى اتمى در پاسخ به اين شايعات، بدون اينكه نامى از فرانسه يا امريكا ببرد، اعلام كرد كه برخى كشور ها متوسل به رفتارهاى آشوبگرانه و پخش شايعه ها و اخبار تحريك انگيز گشته اند كه بى شباهت به رفتارهاى آنان قبل از حمله به عراق نيست .

    يكى از مقامات بالاى سازمان انرژى اتمى كه نخواست نامش فاش شود به رويترز گفت، " اين شايعه كه از سوى برخى دولت ها در باره عدم موافقت دربين لايه هاى مختلف سازمان انرژى اتمى در مورد گزارشى كه راجع به ايران در حال تهيه است پخش شده، مزخرف است وهيچ حقيقتى ندارد." وى ادامه داد، "بعضى ها نميخواهند حقيقت در مورد پرونده ايران ارائه شود، چون ان به ضرر برنامه هاى مخفى آنها ميباشد. ولى انها بايد از اشتباهات گذشته خود درس بگيرند، و به خاطر بياورند كه در پايان معلوم شد كه اشوب و دروغگوئى شان در مورد سلاحهاى كشتار جمعى در عراق چيزى بيش از آشوب و دروغ نبود .

    .


    مرا جع:

  • Iran clarifies bomb-grade uranium traces to IAEA - Reuters

  • IAEA denies internal row over Iran, condemns "hype" - Reuters

  • Disagreements could delay Iran nuclear report: diplomats - Agence France Presse

    .

    .


    .

  • ۲۱.۱۱.۸۶

    چاوز و اعلام جنگ اقتصادى به 'سارقين امپرياليست'

    .

    هوگو چاوز امروز به امريكا و انگليس اخطار داد كه در صورت تحقق پذيرفتن انچه وى ان را جنگ اقتصادى امپرياليسم بر عليه كشورش خوانده است، جريان نفت به امريكا را قطع خواهد كرد .

    در مركز درگيرى هاى اخير، كه يكطرف آن چاوز و شركت نفت ونزوئلا و در طرف ديگر آن امريكا و شركت نفتى اكسان موبيل Exxon Mobil ميباشد، برنامه ملى كردن نفت ونزوئلا قرار دارد . اكسان روز پنج شنبه گذشته اعلام كرد كه شكايت هاى خود را عليه خسارتهائي كه ملى كردن نفت ونزوئلا به اين شركت وارد آورده است به دادگاه بين المللى برده است و موفق شده حكمى كسب كند كه طبق آن بيشتر از ، دوازده ميليارد دلار از دارائى هاى شركت ملى نفت ونزوئلا در لندن، هلند و انتيل هلند مصادره و به اكسان خواهد رسيد. علاوه براين، يك دادگاه در نيويورك نيز قرار بلوكه گشتن بيش از سيصد ميليون دلار از دارائى شركت نفت ونزوئلا را صادر كرده است .

    چاوز امروز (يكشنبه) اين رودرروئى با اكسان و قرار هاى صادره توسط دادگاههاى امريكا، هلند و انگليس را 'نوك كوه يخ جنگ اقتصادى' خواند و گفت، "اين راهزنان اكسان هرگز دوباره قادر به دزدى از ما نخواهند بود، آنها سارقين امپرياليست هستند، جنايتكاران يقه سفيد، فاسد كنندگان دولت ها، انها حمله به عراق را پشتيبانى كردند، و انها به پشتيبانى از نسل كشى در آن كشور ادامه ميدهند"

    وى ادامه داد، "من گزارشها و تحليلها را خوانده ام و خبر دارم كه اين نوك كوه يخ جنگ اقتصادى بر عليه ونزوئلا است، شركتهاى ديگرى هم در شرف حمله به ونزوئلا هستند . من خطابم به امريكاست ، كه سركرده اينها ميباشد: اگر به اين رفتارها ادامه بدهى خواهى ديد كه اجازه نخواهيم داد قطره اى نفت هم به امپراطورى امريكا برسد .'

    سخنگو هاى شركت اكسان، و نيز سفارت امريكا در كاراكاس تا كنون از هرگونه اظهار نظرى راجع به اين اخبار خوددارى كرده اند.

    .


    مرا جع:

  • Chavez Threatens to Halt Oil Sales to US - Associated Press

  • Chavez: Venezuela to stop oil sales to U.S. if "economic war" breaks out - Xinhua

  • Venezuela threatens to stop US oil sales over Exxon - Guardian

    .

    .


    .

  • ۲۰.۱۱.۸۶

    پس اين آزادى بيان كه ميگفتن همينه !

    .

    متاسفانه يا خوشبختانه، توهمات و فانتزى هائى كه راجع به آزادى فرد و آزادى بيان و از اين دست ادبيات در ذهن مردم جهان سوم دهه ها ، اگر نه قرن هاست كه عميقا حك شده است كم كم دارد با گسترش پديده جهانى شدن و هرچه شفاف تر شدن مرزهاى اطلاعاتى از هم ميگسلد .

    ميگويم خوشبختانه، چون زيستن با فانتزى و تخيل نهايتا پايا نيست و در دراز مدت واقعيت هميشه صورت سرد و محكمش را به شيشه تخيلاتمان خواهد كوبيد و در آن روز هرچه بيشتر و عميقتر در تخيلات زيسته باشيم ضربه واقعيت سهمناك تر و دردناك تر خواهد بود، پس هرچه زود تر از قيد آن رها شويم و واقعيت را قدرت ديدار بيابيم بهتر. و ميگويم متاسفانه، چون به هر حال اين يك فانتزى زيبائى بود كه از يك جهت موجبى شده بود براى ملتهائى مثل خودمان تا شب و روز تلاش كنيم تا بهتر بشويم، پيشرفت كنيم، متمدن تر بشويم و آزادى را و حقوق بشر را بيشتر متوجه بشويم يعنى چه و ياد بگيريم احترام بگذاريم بهش .

    در هر حال، اينجا قصدم يك تحليل عميق نيست، ان را ميگذارم براى وقتى ديگر و جائى ديگر ، اما اين را ميخواستم به عنوان مقدمه اى بنويسم براى خبر تازه اى كه از فرانسه ميآيد، مبنى بر اينكه دادگاهى ژان مارى لوپن Jean-Marie Le Pen را به سه ماه حبس تعليقى و پرداخت ده هزار يورو محكوم كرده. به چه دليل، به دليل اينكه وى گفته آلمان ها وقتى فرانسه را اشغال كردند 'آنقدر ها هم غير انسانى نبودند' و محكوميتش را هم تحت اين نوشتند كه از جرائم جنگ دفاع كرده است و در حقيقت هولوكاست هم تشكيك كرده است در همان مصاحبه . تازه از لوپن گذشته، صاحب مجله 'ريوارول' Rivarol هم كه مصاحبه او را چاپ كرده بود به پرداخت پنج هزار يورو جزاى نقدى، و خبرنگارى كه مصاحبه را انجام داده بود را هم به پرداخت دو هزار يورو محكوم كرده است !!!

    خوب، بالاخره اين آزادى مطبوعات و عقيده و اينهائى كه در اروپا ميگويند همين است ديگر، ببينيم و ياد بگيريم .

    .


    مرا جع:

  • Le Pen sentenced for Nazi comments - Herald Tribune

  • ISNA - ‌به دليل اظهاراتش درباره جنگ جهاني دوم، ژان مارى لوپن به سه ماه حبس تعليقى محكوم شد

  • France's Le Pen gets suspended jail term for comments on Nazi occupation - Haaretz

    .

    .


    .

  • ايران و سيستم قضائى شوريده سرش . . .

    .

    اسمش را هرچه دوست داريد بگذاريد، اما اين گوشه اي از واقعيت سيستم قضائى فعلى ايران است: 'محسن' ، مرد جوانى كه به اتهام 'شرب خمر' مكرر دستگير شده بود و طبق اظهارات قاضى در شرف اعدام بود، امروز به دليل اينكه به قاضى گفت نه، من الكل ننوشيده بودم، آزاد شد .

    يكى دو هفته پيش بود كه خبرى مثل برق از ايران به گوشه و كنار دنيا رسيد و مثل بمب صداى بدبختى اين ملت را به گوش همه رساند، به اين شرح كه پسر متهم به چهار بار شرب خمر به اعدام محكوم شد ، طبيعتا گروههاى مختلفى خوراك براى فكر و عمل پيدا كردند از اين خبر، از يكطرف انهائى كه واقعا دلشان ميسوزد براى اين ملت و بلائى كه دارند سر خودشان ميآورند شروع كردند به غصه خوردن و سر و صدا و شكوه كه اين چه قانون ديوانه وارى است كه يك انسان جوان را به همين سادگى محكوم ميكند به نابود شدن. از طرف ديگر عده اي كه برايشان صورت و آبرو از واقعيت بدبختى هم مهمتر است شروع كردند به شكوه و خجالت در مقابل جهانيان كه چه بربريتى در ايران حاكم است و چه خجالتها كه نميكشيم از سبعيت و بى تمدنى اينها و بالاخره از يك طرف ديگر هم انهائى كه نه دلشان براى ايران ميسوزد و نه براى ايرانى بلكه فقط با اين رژيم مخالفند چون جلوى دسترسى انها را به خيلى از چيزهاى مورد علاقه شان گرفته است، انها هم خوب طبيعتا فرصت را مناسب ديدند و شروع كردند به فرياد وا مصيبتا كشيدن از اين ظلم و ستم و شكستن حقوق بشرى در ايران.

    اما خبر ديگرى همين پريروز در همان خبرگزارى و راجع به همان داستان منتهى با يك چرخش اساسى منتشر شد، كه صدايش را الان پس از دو روز هنوز از جائى نشنيده ام. عنوان اين خبر دوم عبارت بود از : تبرئه فردي از اتهام شرب خمر به علت نداشتن اقرار عندالحاكم و محتوى ان هم از اين قرار بود كه محسن، مرد جوان بيست و دو ساله اى كه به اتهام شرب خمر مكرر دستگير شده بود و در شرف اعدام بود، نه تنها اعدام نشد، بلكه از زندان هم آزاد شده و به خانه اش برگشته. دليلش هم اين بوده كه چون توبه كرده بوده، و در جلوى حاكم هم اقرار به نوشيدن الكل نكرده است، پس كاري نميتوان كرد و چون نميشود وى را محكوم كرد و جرم ديگرى هم كه ندارد، پس ازاد شود كه برود خانه پيش پدر و مادرش .

    خوب اولين عكس العمل من (و مطمئنم خيلى هاى ديگر) به شنيدن خبر آزادى محسن ، يك نفس راحت عميق بود . اما بعد از نفس عميق، نكته اى كه براى من جالب بود اينبود كه آيا اين خبر جديد هم به همان اندازه مورد توجه قرار گرفته يا خواهد گرفت يا نه ؟ حقيقت اين است كه خبر آزاد شدن 'محسن' جوان به همان اندازه اهميت دارد كه خبر احتمال اعدامش ، چون واقعيات مهمى را راجع به طبيعت و جنبه هاى اجرائى سيستم حكومتى و قضائى كه مردم ايران بر خودشان حاكم كرده اند بيان ميكند، و بنا بر اين اگر كسى حقيقتا دلش به حال ايران و ايرانى ميسوزد بايد خبر آزادى محسن هم لااقل به همان اندازه خبر اعدامش مهم باشد. اما از طرف ديگر واضح است كه اين خبر محتواى جنجالى و پروپاگاندائى آسان و دم دستى ندارد و مشكل ميتوان از آن براى پيشبرد اين انديشه كه بايد به ايران حمله كرد يا بايد ايران را در جهان منزوى كرد استفاده كرد، و بنا بر اين براى آنهائى كه تنها به دنبال خوراك براى ان برخورد هستند خبر خيلى مهم و به درد بخورى نميتواند باشد .

    خوب، تا الان كه دو سه روزى از انتشار آن خبر در ايسنا گذشته، من هنوز انعكاسى از آن نديده ام .
    شما ؟

    .


    مرا جع:

  • ISNA - پسر متهم به چهار بار شرب خمر به اعدام محكوم شد

  • ISNA - تبرئه فردي از اتهام شرب خمر به علت نداشتن اقرار عندالحاكم

  • Rooz Online - بار سوم بخوريد، کشته مي شويد

  • Iran frees man condemned to death for drinking alcohol - ABC News

    .

    .


    .

  • ۱۹.۱۱.۸۶

    اسقف اعظم كانتربورى و پيشنهاد استفاده از قوانين شريعت در انگليس

    .

    بالاترين مقام مذهبى كليسا در انگليس با طرح پيشنهاد بى سابقه اى موجى از بحث بين موافقان و مخالفان به وجود آورده است . اسقف اعظم كليساى كانتربورى، دكتر روآن ويليامز Rowan Williams ديروز (پنج شنبه) پيشنهاد داد كه مسلمانان انگلستان بايد بتوانند بخشى از زندگى خود را طبق قوانين شريعه بگذرانند. اسقف اعظم در يك سخنرانى پيش بينى كرد كه به كار گرفتن برخى از قوانين شريعت اسلامى در انگلستان گريز ناپذير خواهد بود. و ادامه داد كه به هر حال بخشهائى از قوانين شريعت همين الان هم در قوانين انگلستان موجود است، و اينطور نيست كه شريعت اسلامى يك سرى قوانين كاملا غريب و بيگانه اى با سيستم حقوقى كشور باشد. از آنجا كه اسقف كانتربورى بالاترين مقام كليساى مسيحى انگلستان به شمار ميآيد، طبعا پيشنهاد ران ويليامز داراى بار اجتماعى خاصى ميباشد. مسلمانان انگلستان به سرعت از پيشنهاد اسقف اعظم استقبال كردند، اگر چه دولت انگليس هم به سرعت چنين پيشنهادى را رد كرد. مايكل علام، Michael Ellam سخنگوى گوردون براون، نخست وزير انگلستان، به سرعت پيشنهاد اسقف كانتربورى را رد كرد و گفت، 'نخست وزير عقيده اش اينست كه در كشور انگلستان قوانين انگلستان بايد حكمفرما باشد.' از سوى ديگر، محمد شفيق Mohammed Shafiq ، رئيس موسسه اسلامى رمضان، گفت استفاده از قوانين شريعت به جامعه انگليس و بخصوص جامعه مسلمان انگليس كمك زيادى خواهد كرد، چون 'انها از انگليسى بودن خودشان احساس سربلندى خواهند كرد ، و اين به انها اين احساس را خواهد داد كه دولت انگليس براى انها احترام قائل است .' چنانچه اين پيشنهاد به عمل برسد، مسلمانان قادر خواهند بود برخى از جنبه هاى زندگى روزمره خود را مطابق با فرائض دين خودشان انجام بدهند. مثلا در مواردى همچون ازدواج و طلاق، و يا مسائل مالى قرض و گرو و غيره، مسلمانان ميتوانند به جاى رفتن به دادگاههاى معمولى انگليس، به حكميت مذهبى اسلامى رو بياورند. گفتنى است كه طبق گزارش گاردين ، دادگاه حقوق بشر اروپا قوانين شريعت را با حقوق بشر مغاير اعلام كرده است .

    .


    مرا جع:

    Daily Telegraph: Archbishop Williams sparks Sharia law row

    Associated Press: Archbishop: UK Should Allow Shariah

    BBC: Incorporating Sharia into legal systems

    Guardian: Sharia and the state

    Daily Telegraph: Williams attacked over Sharia law comments

    .

    .


    .

    خرمن كردن انرژى از نيروى راه رفتن شما

    .

    زانوبندهائى كه اخيرا كه توسط دانشمندان كانادائى و امريكائى ابداع شده اند، قادرند انرژى راه رفتن انسان را تبديل به انرژى الكتريسيته كند و ان را در باترى هاى خاصى ذخيره گرداند .

    ميزان كار آئى اين دينام زانوبند ، كه در اخرين شماره نشريه Science معرفى گرديده است تا حدى است كه قادر است از يك دقيقه راهپيمائى به اندازه نيم ساعت برق براى يك تلفن همراه برداشت كند . اين دينام ها علاوه بر شارژ كردن انواع و اقسام دستگاههاى همراه براى افرادى كه از اعضاى مصنوعى يا وسائلى شبيه پمپ انسولين استفاده ميكنند نيز بسيار مفيد خواهند بود، چون اعضاى مصنوعى جديد بيش از پيش به سيستمهاى پيشرفته اجرائى و كنترل كننده الكترونيكى مختلف مجهز ميگردند، و در نتيجه نيازمند به انرژى روز افزونى هستند . اين زانوبند ها از جديدترين محصولات در گروه دستگاههائى به شمار ميآندد كه اخيرا در زمينه 'برداشت انرژى' (Energy Harvesting) به بازار ارائه گشته اند . محققان رشته برداشت انرژى عموما بر اين باورند كه بدن انسان را ميتوان همچون يك توليد كننده انرژى و يك باترى بسيار كارا و موثر در نظر گرفت .

    طبق نتائج به دست آمده در تست هائى كه قرار است در شماره آينده ساينس منتشر شود، افرادى كه اين زانوبند را پوشيده بودند قادر بودند تا از يك راهپيمائى كوتاه مدت حدود پنج وات انرژى برداشت كنند ، كه براى تامين برق حدود ده تلفن همران كافى است .

    .


    مرجع:

  • Science: Device Gives New Meaning to "Power Walking"

  • BBC: Knee dynamo taps 'people power'

  • Reuters: Scientists make unique knee-brace power generator

    .

    .


    .

  • ۱۳.۱۱.۸۶

    كشيش دل ربائى به نام مليسا اسكات !

    هرچه فكرش را ميكنم ميبينم داستان كشيش مليسا اسكات واقعا ارزش نوشتن دارد ، نه فقط براى اينكه تحير آدم را بر ميانگيزد كه توده هاى قشرى-مذهبي چطور فكر ميكنند و دنيا را از چه دريچه اي نگاه ميكنند، بلكه براى اينكه اصلا ادم را به فكر فرو ميبرد كه اين دنيا به چه روالى ميچرخد ، و حقيقتا يكى از آن داستانهائى است كه ديدگاههائى را كه با آن بزرگ شده ايم و خو گرفته ايم به چالش ميكشد.

    زياد مقدمه چينى نكنم. ببينيد، يك كشيشى بود توى امريكا به اسم يوجين اسكات Eugene Scott ، از اين آخوند هاى تلويزيونى ، كه البته توى امريكا اصلا براى خودش يك حرفه اى و يك مكتبى شده است كه به اسم 'تلوانجليست' , Televangelist مشهور است. تلوانجليست هم كلمه مركبى است از تله، يا همان قسمت اول تلويزيون، به معنى 'راه دور'، و 'انجليست' كه كوتاه شده 'ايوانجليست' است و معنى فارسيش همان 'مبلغ' يا ميسيونر. پس تله وانجليست ها، واعظ هائى هستند كه معمولا از طريق تلويزيون تبليغ دين مسيح را ميكنند.

    خوب، حالا اين اقاى اسكات ، در شهر لوس آنجلس در كاليفرنيا كليسائى داشت (كه البته من كليسا ميگويم، ولى شما چيزى مجسم كنيد بيشتر مثل استاديوم فوتبال !)، ميآمد و موعظه ميكرد ، از تلويزيون پخش ميشد و جماعت عظيمى هم انجا گرد ميامد تا به ايشون گوش كند. همون روضه خوانى خودمون، منتهى با مقياس بالا.

    داستان سالها به اينصورت ادامه داشت تا جائى كه سال ۱۹۷۵ كه رسيد، ايشون كارش به حدى گرفته بود كه نه تنها موعظه هاش هر شب هفته از تلويزيون پخش ميشد، بلكه يواش يواش روى ماهواره هم رفت و در دهها كشور پخش ميشد، تا به جائى رسيد كه جناب كشيش روضه خوان در آمد ماهيانه اش به بالاى يك ميليون دلار در ماه رسيده بود. متوجه عرائض بنده كه هستيد، منظور اينجاست كه نون عميقا وارد روغن شده بود.

    جين اسكات البته سنش خيلى بالا بود، پير مردى بود هفتاد هشتاد ساله با موهاى سفيد، و شيوه موعظه اش هم خيلى شناخته شده و مخصوص به خودش بود، به اين ترتيب كه سه چهار تا تخته سياه كنار هم ميگذاشت ، بعد آيات و كلماتى از انجيل انگليسى رو ميآورد و مقايسه ميكرد با اصل همون متن در زبان يونانى يا عبرى ، و شرح و تفسير ميكرد اينها را.

    خدمت شما كه عرض كنم، اين بود تا سال ۲۰۰۰ ، كه جناب اسكات اعلام كرد كه با يكى از خواهرانى كه معمولا هميشه در صف اول روضه خوانى ايشان هم مينشست قصد ازدواج دارد. البته ايشون قبلا هم ازدواج كرده بود، ولى بعد از بيست و دو سه سال طلاق داده بود زن اولش را . اما اين داستان ازدواج كمى جالب است اگر دقت كنيد. نه فقط به خاطر اينكه به هر حال جناب اسكات هفتاد و چند سال داشت و خانمى كه قرار بود با ايشون ازدواج كنه حدود سى سال بيشتر نداشت ، خير، داستان جالب تر از اين هاست .

    بگذريم، دست بر قضا هنوز چيزى از اين ازدواج نگذشته بود، كه اعلام شد اقاى اسكات سرطان گرفته ، و به دو سه سال هم نكشيد كه ايشون عمرش را به شما بخشيد و دارائيش رو به خانم جوونش، و دار فانى را وداع گفت و رفت . البته قسمت جالب داستان هم از همينجا شروع ميشه كه بيوه جوان كشيش اسكات، كه همون مليسا خانم باشه، نه تنها صاحب مال و دارائى اقاى كشيش شد، بلكه شغل جناب اسكات هم ظاهرا به ايشون به ارث رسيد، به طورى كه هنوز چيزى از فوت كشيش يوجين اسكات نگذشته بود كه يك كشيش خوشگل و جوان به نام كشيش مليسا اسكات جااى اون رو پر كرد و شروع كرد به موعظه خواندن.

    اما از طرف ديگه هم، از اونجائى كه ملت به هرحال دست خودشون نيست و فضول هستند، چيزى از كشيش شدن مليسا خانم نگذشته بود كه خبر به بيرون درز كرد كه اى دل غافل، بعضى از تماشاگران تلويزيون اين خانم كشيش را قبلا هم توى تلويزيونشون ديده اند، اما اون صحنه هائى كه قبلا ديده بودند از ايشون ظاهرا با صحنه كليسا و موعظه خيلى تفاوت داشت. چرا؟ چون خانم اسكات قبل از ازدواج با كشيش اسكات به شغل شريف ستارگى فيلمهاى پورنو اشتغال داشته !

    اما اجازه بدين تا يك داستان طولانى را خلاصه كنم براتون، و همينقدر بگم كه خانم اسكات هم كه البته تا حالا حتما متوجه شديد كه خيلى ادم زبر و زرنگ و اهل معامله اى هست، دست روى دست نگذاشت تماشا بكنه ، بلكه يك گوشه اي از سرمايه كلان ارثيه اش را به كار انداخت براى اين كه مغازه هاى ويدئو فروشى را و اينترنت و غيره را از عكس ها و فيلم هاى قديميشون پاك و تخليه كند .

    و انصافا هم اين گروه پاكسازى مليسا اسكات تا آن حد موفق بوده اند كه به جز چهار پنج تا عكس، توى اين اينترنت در اندشت هيچ اثارى از فيلمها و عكسهاى ايشون ديگه باقى نمونده. حتى خود بنده چند وقت پيش رفتم و فيلمى از موعظه ايشون رو با يكى دوتا از اون عكسهاشون مخلوط كردم و گذاشتم توى يو تيوب، ولى چشمتون روز بد نبينه هنوز به بيست و چهار ساعت نرسيده بود كه سر وكله افراد خانم كشيش پيدا شد، و از طريق يو تيوب فيلم ما رو پائين كشيدن و گفتن ديگه هم اگر از اين كارا بكنيم اصلا دكانمون را از بيخ تخته ميكنند !

    بگذريم، خلاصه اين هم داستان خانم كشيش مليسا اسكات بود. ها، راستى اين را هم يادم رفت بگم كه داستان آمدن ايشون به كليسا هم از اين قراره كه اقاى اسكات خدا بيامرز عادت داشت ظاهرا ميرفت از گوشه خيابونهاى بخصوصى چند تا زنهاى خوشگل ترش رو سوا ميكرد و پولشون رو ميداد و ميگفت خواهر، اين پولت، ولى به جاى اينكه با من به خونه بياى، بيا بريم كليسا، برو اون صف اول جلوى تماشاگراى من بنشين، تا توى تلويزيون ملت كه نيگا ميكنن از برنامه من بيشتر لذت ببرند ! خدا شاهده از خودم در نميآرم اين داستان را، حقيقت دارد. و اصلنش هم همين بود كه ايشون با اين مليسا خانم آشنا شد، چون مليسا خانم گرچه هنر پيشه پورنو بود، ولى رده سوم چهارم بود و پول زيادى نداشت، اينبود كه قبول كرده بود پولى بگيرد و بيايد صف جلوى كليسا بنشيند . ولى خوب، ظاهرا علاوه بر زيبائى خدا به ايشون يك عقل درست و حسابى هم عطا كرده بوده، تا از بازيگرى فيلمهاى درجه سه پورنو، به امروزى برسد كه خانم باربى بريجز (اين اسم مستعارش بود توى فيلماى پورنو Barbie Bridges ) تبديل بشه به كشيش مليسا اسكات با هزاران هزار شنونده در سراسر دنيا !

    به هر حال گفتم اين داستان را بگم براى شما هم ، اميدوارم لذت برده باشيد از اين داستان زيباى دنياى مذهب و اخوند و كشيش ها و خلاصه تجارت الهى .

    مخلص شما،

    اينهم دو تا عكس از كشيش اسكات براى شما ، يكى پيش از تغيير شغل و ديگرى پس از آن:

    و چند تا مرجع :

  • سايت رسمى كشيش مليسا اسكات

  • يك فروم شامل اطلاعات بيشترى در باره مليسا اسكات و داستان زندگى او

  • ليستى از كانال هاى ماهواره ، تلويزيون و راديو كه برنامه هاى كشيش مليسا اسكات را پخش ميكنند

  • و اينهم يك كليپ موعظه متعلق به خودشان در يو تيوب (كه البته امكان كامنت دادنش را مختل كرده اند

  • خداى من يك زن است: مقاله كوتاهى راجع به مليسا اسكات از يك وب لاگ