۱۹.۱۱.۸۷

خداحافظ . . .

.

من وبلاگ نویس نبودم.

بالاترین بود که وبلاگ نویسم کرد. یا بهتر بگویم، چند تا از کاربران بالاترین بودند که وبلاگ نویسم کردند.

عادت داشتم لینک که میدادم یک پاراگراف هم متن براش مینوشتم. بالاخره قصدم از لینک دادن همین بود دیگه، که نظر های خودم را به بقیه بگم. ولی دوستان یواش یواش با منفی های خودشون من رو به راه راست هدایت کردند، میگفتن اینهائی که مینویسی اینجا اگه اول توی یک وبلاگ بنویسی بعد لینک کنی منفی نخواهیم داد! ماهم همینطوری آروم آروم تمشیت شدیم تا یه روز دیدم ای دل غافل، من هم وبلاگ نویس شدم.

اینطوری شد که اومد اینجا و وبلاگ نویس شدم. درست یکسال پیش بود که شروع کردم. ژانویهٔ سال دوهزار و هشت مسیحی. شروعش با بالاترین بود، و ادامه اش هم برای بالاترین بود . . . و حالا، یکسال بعد، تموم شدنش هم برای بالاترینه...

قصدم خوندن مرثیه برای بالاترین نیست، چون بالاترین یک ایده است، نمیشه کشتش. ایده مثل ققنوسه، آتیشش که بزنی جوونتر میشه. من ولی ققنوس نیستم. یکبار که بسوزم دیگه تموم شده ام. شاید پاره ای از من بمونه، شاید روزی توی یه قالب دیگه، یه اسم دیگه، یه شکل دیگه حلول کنم و به زندگی ادامه بدم، ولی اون، هرچی باشه و هر کی باشه، دیگه من نخواهد بود، یه نفر دیگه خواهد بود. من تموم شدم و دارم میرم. اینهم آخرین نوشته ام خواهد بود، و تنها دلیل نوشتنم هم این بود که بدون خداحافظی نرفته باشم.

نه، دروغ گفتم. یه دلیل دیگه هم داشتم. میخواستم یه فرصت باشه تا قبل از رفتن، قبل از ناپدید شدن، زل بزنم توی چشم شما، توی چشم توئی که داری این کلمه ها رو میخونی، و بگم دوست ایرانی، «دیدی؟». دیدی چطور دوباره جامعه ایران به سنت دیرین نخبه کشی خودش برگشت؟ دیدی چطور باز بهترین و بالاترین خودش رو به دست «فرزندان دلسوز» خودش از بین برد؟ میخواستم توی چشمات زل بزنم و بگم شک نداشته باش. بگم شک نداشته باش که تا زمانی که موتور جامعه مون را وحشت و هراس به کار میاندازه، هراس از آزادی، هراس از افکار تازه و متفاوت و چیزهای همه گیر و مردم پسند، تا اون زمان دوست من هیچ امیدی به خوب شدن بیماری هامون نخواهد بود.

من رفتم. رفتم تا نقطه کوچک دیگری بشوم در دل هیچ سیاه بزرگی که مثل یک کوله بار سنگین از خاطرات شرم آگین پشت ایران ما رو خم کرده. ولی میخواستم قبل از رفتن توی چشمات زل بزنم نگاه کنم، شاید بعد از رفتنم خاطره نگاه خیره ام چند لحظه ای باهات بمونه و مجبورت کنه از خودت سئوالای سختی رو بپرسی.

خداحافظ دوست من. من میروم و راه را به تو میسپارم.

پرواز را به خاطر بسپار . . .

.

.

.

.

۱۷.۱۱.۸۷

◂ مدیریت سایت نمپورتوکوا بدینوسیله بازگشت شکوهمندانه بالاترین را به کاربران غیور و همیشهٔ در صفحه این سایت تبریک و تهیت عرض میکند

.

و این کاریکاتور نذری که از صفحه اول فعلی سایت و با نقض کامل کپی رایت هنرمند محترم، جناب وحید خان نیک گو برگرفته شده است هم خدمت تمام کاربران عالیقدر تقدیم میگردد.

.

.

.

.

.

◂ چه کسی بالاترین را کشت ؟

.

با انتشار خبر و تحلیلی از دلائل هک شدن بالاترین، آنهم تنها ساعتی پس از هک شدن سایت، به نظر میرسد خبر گزاری فارس به طور تلویحی مسئولیت هک شدن سایت را بر عهده گرفته باشد.

از سوی دیگر طی یک روزی که از هک شدن سایت میگذرد، حد اقل دو فرد یا گروه مسئولیت هک کردن سایت را بر عهده گرفته اند، اگرچه هیچ دلیلی برای جدی گرفتن این اعلام مسئولیت ها وجود ندارد. هر دوی این افراد یا گروه ها سخنان خود را از طِیق وب لاگ منتشر کرده اند، که یکی از آنان وبلاگ «یا مهدی» نام دارد، و دیگری تحت عنوان «من بالاترین را هک کردم» منتشر شده است.

اگرچه به نظر میرسد گروه یا فردی که خود را به عنوان «یا مهدی» معرفی کرده است دیدگاهی نزدیکتر به «فارس نیوز» را مطرح‌کرده باشد، اما همانطور که گفتم، لا اقل تا این لحظه به نظر نمیرسد مدرک معتبری برای جدی گرفتن هیچیک از این دو سایت در دست باشد. من شخصا استدلال یکی از کاربران را منطقی میدانم که جائی نوشته بود، "اگر اینها هکر واقعی سایت بودند خواسته ها و دلایل خودشان را در همان صفحه اول بالاترین مینوشتند، نه در یک وبلاگ ناشناس." اگرچه از طرف دیگر این فکر هم درست به نظر میرسد که به هر حال صفحه اول سایت به محض اینکه سایت توسط صاحبان اصلیش پس گرفته شود (که به نظر میرسد شده باشد، چون صفحه هک شده ای که در متن قبلی عکسی از آن را گذاشتم الان دیگر وجود ندارد)، اگر پیام هکر ها در صفحهٔ اول آن سایت حک شده باشد، با پس گرفته شدن سایت پیام آنها ها هم از بین خواهد رفت، در حالیکه در این وبلاگ ها تا مدتی باقی خواهد ماند. در هر صورت باید صبر کرد تا جزئیات بیشتری معلوم شود.

یکی از جنبه های مهم و قابل توجه دیگر در این حکایت، تشکلات و حرکتهای خود جوشی است که از طرف کاربران سایت در گوشه و کنار اینترنت به راه افتاده است. که نمایش بسیار طبیعی و خوبی است از میزان محبوبیت پروژهٔ بالاترین. در مورد این محبوبیت خوب خیلی میشود نوشت، و به نحوی خوشحالم که این اتفاق افتاد تا دوستان بنویسند و این افکار و احساسات «خود آگاهانه» بشوند. اما خودم هم امیدوارم یکی از همین روزها فرصتی بشود تا چند کلمه ای بنویسم راجع به بالاترین، چون به عقیده من بعد از اختراع اینترنت و رسیدن آن به ایران، پروژهٔ بالاترین یکی از مفید ترین و تاثیر گذار ترین اتفاق هائی بوده است که ممکن بود در فضای مجازی بیافتد. اما این باشد تا بعد.

راستی یک موضوعی که شاید بهتر باشد بنویسیم تا فراموش نکنیم اینست که اگرچه حتی تیتر همین متن هم از مرگ بالاترین سخن میگوید، همه مان خوب میدانیم که بالاترین به همین سادگی نخواهد مرد، بلکه بر عکس از خاکستر بالاترینی که به دست هکر ها به قتل رسید بالاترینی بهتر و قویتر و منسجم تر زاده خواهد شد. من که در انتظار بالاترین نسل دوم بی قرارم، و چه خوب است که میدانم تنها نیستم در این بی قراریم!

فعلا اجازه بدهید تا لیست کوچکی هم از سایتهای چند تن از اعضای بالاترین که در رابطه با این موضوع نوشته اند را برایتان نقل کنم، که از یکی از همین سایتها کپی کرده ام. اگر دوست دارید اسم شما یا سایتتان را هم به این لیست اضافه کنم، لطفا کامنت بگذارید و حتما این کار را خواهم کرد.

.

ابراهیم نبوی

وحید آنلاین

قانقاریا

شاتوت

یک پزشک

یوزپلنگ

روزنوشت میلاد

خرچنگ زاده

تمدن

توهم نامه

آرتا هرمس

اوبونتو

سوزانا

عشق گمشده

بوچی

هندونه

نقـاد

سعیدپر

گجمو

نسل سوخته

دست نوشته

داینا

خبرنگار

یادداشتهای از هرات

آپ دیت بلاگ

ما همه خوبیم

قانقاریا

رویای آبی

گزارشات یک وکیل دادگستری

پندار خدا، توهم رستگاری

سیم خاردار

مجید بارسلونا

بدنویس

فرهاداتا

رنگین کمان

دست چپی

روی مدار زندگی

آریو بلاگ

فری بلاگ

آیات شیطان

شبح نوشته‌ها

معمار بابا و آجر وطنی

.

.

.

.

۱۵.۱۱.۸۷

◂ حمله تروریست ها به سایت بالاترین

.

این خبر را برای آن دسته از دوستانی مینویسم که ممکن است سعی کرده باشند به سایت خوب «بالاترین» بروند و با صفحه زشتی که عکسش را اینجا میبینید روبرو شده اند و سردر گم هستند که بالاترین را چه شده است، و چه بسا دنبال جواب سر از اینجا در آورده باشند.

مدیران سایت در «تویتر» یادداشتی گذاشته اند که میگوید سایت هک شده است.

به هر حال تروریسم است و کاریش نمیشود کرد -مثل ویروس و میکروب، همیشه بوده است و همیشه هم خواهد بود. امیدوار باشیم که هرچه زودتر مدیران و صاحبان سایت موفق شوند تا زندگی را در سایت زیبای خودشان به جریان بیاندازند. شک نداشته باشیم که عشق، آزادی و زندگی بر سیاهی و وحشت و تخریب پیروز خواهند بود، و فراموش نکنیم که دلیل مورد حمله قرار گرفتن «بالاترین» موفقیت بیش از حد آن و استقبال بی سابقه ایرانیان داخل و خارج از کشور است، موفقیتی که ارباب زور را آنچنان به هراس انداخته است که فیلتر کردن سایت برایشان کافی به نظر نرسیده است و احساس کرده اند مجبورند دست به دامان ترور و خاموش کردن صدای مردم شوند.

.

.

.

.

۱۳.۱۱.۸۷

◂ فاتح داوس ؟!

.

لینک این مطلب در بالاترین


شیمون پرز در این جلسه تلاش خواهد کرد تا
روابط بین اسرائیل و ترکیه را مرمت کند . . .
اسرائیل روی جلسه ای در گردهمائی «داوس» که قرار بود پنج شنبهٔ گذشته «شیمون پرز»، رئیس جمهوری اسرائیل، و «رجب طیب اردوغان»، نخست وزیر ترکیه را برای اولین بار پس از جنگ غزه در کنار هم قرار دهد حساب های زیادی باز کرده بود.

صبح‌ همان روز مثلا، شبکه ملی خبری «آرتص شوا» که این جلسه را به عنوان «اولین ملاقات سران دو کشور از پس از جنگ غزه» توصیف کرده بود، یکی از اهداف دولت اسرائیل در آن را به این ترتیب اعلام کرد: «رئیس جمهور شیمون پرز در این جلسه تلاش خواهد کرد تا روابط بین اسرائیل و ترکیه را که از بعد از جنگ غزه سرد بوده اند مرمت کند»

اما جلسه ای که سران اسرائیل با بیصبری در انتظارش بودند تا به مرمت روابطشان با دوست مسلمان مهم خود بپردازند به آن ترتیبی که مورد انتظار بود پیش نرفت، و به جای تعمیر شدن گسستگی ها، شکافی بسیار بزرگ و جدی بر رابطه بین دو کشور اضافه گشت.

پس از این که رئیس جمهوری اسرائیل، شیمون پرز، ساعاتی بعد از برخورد تند طیب اردوغان با وی در «داوس» با اردوغان تماس تلفنی گرفت، دولت و مطبوعات ترکیه اعلام کردند که «پرز» از «اردوغان» عذر خواهی کرده است . در همان روز مطبوعات ترک و اسرائیلی نیز اصرار کردند که این اتفاق «به روابط محکم بین ترکیه و اسرائیل لطمه ای وارد نخواهد کرد». شدت اصرار بر نفی ابعاد واقعی «اتفاق داوس» تا حدی بود که حتی صدای امریکا هم وارد گود شد تا از قول شیمون پرز بنویسد که این واقعه «هیچگونه خللی در پیوند های بین اسرائیل و ترکیه» به وجود نیاورده است.

اما اینها همه در یکی روز اول بود، یکی دو روزی که ظاهرا هم دولت اسرائیل و هم مطبوعات مختلف تنشان به قول معروف هنوز گرم بود و شدت ضربهٔ وارده را متوجه نشده بودند. حالا، یعنی چند روزی بعد از آن اتفاق، به نظر میرسد که داستان در جهات متفاوتی گسترش یافته باشد.

در ترکیه، رفتار اردوغان جنبه های افسانه ای پیدا کرده است، به طوری که اردوغان را در چشم خیلی از ترک ها به جائی در آسمانها هم ردیف با سرداران اسطوره ای جنگهایشان با اروپائی ها فرستاده است، تا جائی که حتی حزب جمهوری خواه هم خودش را مجبور به موافقت و دفاع از برخورد اردوغان دیده است . زیاد وارد جزئیات این نخواهم شد، ولی اگر یک مشت به نشانه خروار میخواهید ببینید میتوانید از اینجا شروع کنید: این سایت اینترنتی را ببینید که در همین دو سه روزه به یادبود برخورد بین اردوغان و پرز ساخته شده است، و اسمش هست «فاتح داوس - Davos Fatihi». سر رشته اخبار و مقاله های بسیاری را میتوانید از همین سایت «فاتح داوس» پیدا کنید و ادامه بدهید.

اما در طرف دیگر قضیه، دولت و مطبوعات اسرائیلی هم در دو سه روز به نظر میرسد نه تنها تازه درد ناشی از این حکایت را حس کرده باشند، بلکه ظاهرا کم کم متوجه ابعاد سمبلیک قضیه هم شده اند، و اینکه در میان مسلمانهای ترکیه و حتی دیگر کشورهای دنیای اسلامی چه تاثیر عمیقی گذاشته است این حرکت اردوغان. یکی از اولین نمود های صریح‌ این شکاف هنگامی پیدا شد که اسرائیل و مطبوعاتش این خبر که «پرز» از اردوغان عذر خواهی کرده است را تکذیب کردند ، و دولت ترکیه هم در پاسخ به این تکذیب متن آن مکالمه تلفنی را منتشر کرد که در آن «پرز» به وضوح از «اردوغان» عذر خواهی میکند.

حکایت برخورد اردوغان با پرز، که تنها نوک کوه یخی است و گوشه کوچکی از حکایت روابط بسیار مشکل بین اسرائیل و ترکیه بعد از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، هنوز در مرحله شکفتن است و بعید نیست در چند روز آینده ابعاد جالبتری به خودش بگیرد. اما آنچه مسلم است در طی همین یکی دو روز گذشته چرخش با مفهومی را میتوان در مطبوعات اسرائیلی مشاهده کرد.

همان مطبوعاتی که قبل از ماجرای «داوس» از مرمت و بازسازی روابط بین اسرائیل و ترکیه میگفتند و حتی بعد از آن ماجرا هم اصرار داشتند که این مسئله کوچکی است و تاثیری بر روابط دو کشور نخواهد داشت، امروز لحن سخنشان را کاملا عوض کرده اند و سخن از تاثیرات مخربی میگویند که جریان «داوس» بر انواع و اقسام جنبه های زندگی و روابط ترکیه خواهد گذاشت، از سقوط بازار بورس و از دست دادن پشتیبانی «صندوق بین المللی پول - IMF»، تا شکست خوردن ترکیه در تلاشش برای پیوستن به اتحادیه اروپا در نتیجهٔ برخورد اردوغان با شیمون پرز.

تیتر امروز «ها آرتص» را ببینید مثلا، که مینویسد «اسرائیل:رفتار اردوغان در داوس ممکن است امید ترکیه به پیوستن به اروپا را نابود کرده باشد» ، یا مقاله امروز رادیو اروپای آزاد (رادیو فردا) را بخوانید ، که تحت تیتر «برخورد تند اردوغان میتواند روابط بین المللی ترکیه را به خطر بیاندازد» چرخش بیش از پیش ترکیه به سوی دنیای اسلام را نقد میکند، و بخصوص این تصمیم و تاکید دولت ترکیه را که «حماس» نباید به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شود و هر گونه مذاکراتی در مورد صلح‌ نیز باید با شرکت این گروه انجام گیرد.

اگرچه چند سال است که ترکیه به نحو واضحی افق پیش روی خود را از غرب به شرق چرخانده است، اما اکنون به نظر میرسد که این تغییرات کمّی به مرحله ای از انباشت رسیده اند که بتوان منتظر تحولات جدی کیفی در مدل سنتی روابط بین ترکیه با امریکا و اسرائیل و حتی با کشورهای اروپائی بود.

.

.

.

.