هرچه فكرش را ميكنم ميبينم داستان كشيش مليسا اسكات واقعا ارزش نوشتن دارد ، نه فقط براى اينكه تحير آدم را بر ميانگيزد كه توده هاى قشرى-مذهبي چطور فكر ميكنند و دنيا را از چه دريچه اي نگاه ميكنند، بلكه براى اينكه اصلا ادم را به فكر فرو ميبرد كه اين دنيا به چه روالى ميچرخد ، و حقيقتا يكى از آن داستانهائى است كه ديدگاههائى را كه با آن بزرگ شده ايم و خو گرفته ايم به چالش ميكشد.
زياد مقدمه چينى نكنم. ببينيد، يك كشيشى بود توى امريكا به اسم يوجين اسكات Eugene Scott ، از اين آخوند هاى تلويزيونى ، كه البته توى امريكا اصلا براى خودش يك حرفه اى و يك مكتبى شده است كه به اسم 'تلوانجليست' , Televangelist مشهور است. تلوانجليست هم كلمه مركبى است از تله، يا همان قسمت اول تلويزيون، به معنى 'راه دور'، و 'انجليست' كه كوتاه شده 'ايوانجليست' است و معنى فارسيش همان 'مبلغ' يا ميسيونر. پس تله وانجليست ها، واعظ هائى هستند كه معمولا از طريق تلويزيون تبليغ دين مسيح را ميكنند.
خوب، حالا اين اقاى اسكات ، در شهر لوس آنجلس در كاليفرنيا كليسائى داشت (كه البته من كليسا ميگويم، ولى شما چيزى مجسم كنيد بيشتر مثل استاديوم فوتبال !)، ميآمد و موعظه ميكرد ، از تلويزيون پخش ميشد و جماعت عظيمى هم انجا گرد ميامد تا به ايشون گوش كند. همون روضه خوانى خودمون، منتهى با مقياس بالا.
داستان سالها به اينصورت ادامه داشت تا جائى كه سال ۱۹۷۵ كه رسيد، ايشون كارش به حدى گرفته بود كه نه تنها موعظه هاش هر شب هفته از تلويزيون پخش ميشد، بلكه يواش يواش روى ماهواره هم رفت و در دهها كشور پخش ميشد، تا به جائى رسيد كه جناب كشيش روضه خوان در آمد ماهيانه اش به بالاى يك ميليون دلار در ماه رسيده بود. متوجه عرائض بنده كه هستيد، منظور اينجاست كه نون عميقا وارد روغن شده بود.
جين اسكات البته سنش خيلى بالا بود، پير مردى بود هفتاد هشتاد ساله با موهاى سفيد، و شيوه موعظه اش هم خيلى شناخته شده و مخصوص به خودش بود، به اين ترتيب كه سه چهار تا تخته سياه كنار هم ميگذاشت ، بعد آيات و كلماتى از انجيل انگليسى رو ميآورد و مقايسه ميكرد با اصل همون متن در زبان يونانى يا عبرى ، و شرح و تفسير ميكرد اينها را.
خدمت شما كه عرض كنم، اين بود تا سال ۲۰۰۰ ، كه جناب اسكات اعلام كرد كه با يكى از خواهرانى كه معمولا هميشه در صف اول روضه خوانى ايشان هم مينشست قصد ازدواج دارد. البته ايشون قبلا هم ازدواج كرده بود، ولى بعد از بيست و دو سه سال طلاق داده بود زن اولش را . اما اين داستان ازدواج كمى جالب است اگر دقت كنيد. نه فقط به خاطر اينكه به هر حال جناب اسكات هفتاد و چند سال داشت و خانمى كه قرار بود با ايشون ازدواج كنه حدود سى سال بيشتر نداشت ، خير، داستان جالب تر از اين هاست .
بگذريم، دست بر قضا هنوز چيزى از اين ازدواج نگذشته بود، كه اعلام شد اقاى اسكات سرطان گرفته ، و به دو سه سال هم نكشيد كه ايشون عمرش را به شما بخشيد و دارائيش رو به خانم جوونش، و دار فانى را وداع گفت و رفت . البته قسمت جالب داستان هم از همينجا شروع ميشه كه بيوه جوان كشيش اسكات، كه همون مليسا خانم باشه، نه تنها صاحب مال و دارائى اقاى كشيش شد، بلكه شغل جناب اسكات هم ظاهرا به ايشون به ارث رسيد، به طورى كه هنوز چيزى از فوت كشيش يوجين اسكات نگذشته بود كه يك كشيش خوشگل و جوان به نام كشيش مليسا اسكات جااى اون رو پر كرد و شروع كرد به موعظه خواندن.
اما از طرف ديگه هم، از اونجائى كه ملت به هرحال دست خودشون نيست و فضول هستند، چيزى از كشيش شدن مليسا خانم نگذشته بود كه خبر به بيرون درز كرد كه اى دل غافل، بعضى از تماشاگران تلويزيون اين خانم كشيش را قبلا هم توى تلويزيونشون ديده اند، اما اون صحنه هائى كه قبلا ديده بودند از ايشون ظاهرا با صحنه كليسا و موعظه خيلى تفاوت داشت. چرا؟ چون خانم اسكات قبل از ازدواج با كشيش اسكات به شغل شريف ستارگى فيلمهاى پورنو اشتغال داشته !
اما اجازه بدين تا يك داستان طولانى را خلاصه كنم براتون، و همينقدر بگم كه خانم اسكات هم كه البته تا حالا حتما متوجه شديد كه خيلى ادم زبر و زرنگ و اهل معامله اى هست، دست روى دست نگذاشت تماشا بكنه ، بلكه يك گوشه اي از سرمايه كلان ارثيه اش را به كار انداخت براى اين كه مغازه هاى ويدئو فروشى را و اينترنت و غيره را از عكس ها و فيلم هاى قديميشون پاك و تخليه كند .
و انصافا هم اين گروه پاكسازى مليسا اسكات تا آن حد موفق بوده اند كه به جز چهار پنج تا عكس، توى اين اينترنت در اندشت هيچ اثارى از فيلمها و عكسهاى ايشون ديگه باقى نمونده. حتى خود بنده چند وقت پيش رفتم و فيلمى از موعظه ايشون رو با يكى دوتا از اون عكسهاشون مخلوط كردم و گذاشتم توى يو تيوب، ولى چشمتون روز بد نبينه هنوز به بيست و چهار ساعت نرسيده بود كه سر وكله افراد خانم كشيش پيدا شد، و از طريق يو تيوب فيلم ما رو پائين كشيدن و گفتن ديگه هم اگر از اين كارا بكنيم اصلا دكانمون را از بيخ تخته ميكنند !
بگذريم، خلاصه اين هم داستان خانم كشيش مليسا اسكات بود. ها، راستى اين را هم يادم رفت بگم كه داستان آمدن ايشون به كليسا هم از اين قراره كه اقاى اسكات خدا بيامرز عادت داشت ظاهرا ميرفت از گوشه خيابونهاى بخصوصى چند تا زنهاى خوشگل ترش رو سوا ميكرد و پولشون رو ميداد و ميگفت خواهر، اين پولت، ولى به جاى اينكه با من به خونه بياى، بيا بريم كليسا، برو اون صف اول جلوى تماشاگراى من بنشين، تا توى تلويزيون ملت كه نيگا ميكنن از برنامه من بيشتر لذت ببرند ! خدا شاهده از خودم در نميآرم اين داستان را، حقيقت دارد. و اصلنش هم همين بود كه ايشون با اين مليسا خانم آشنا شد، چون مليسا خانم گرچه هنر پيشه پورنو بود، ولى رده سوم چهارم بود و پول زيادى نداشت، اينبود كه قبول كرده بود پولى بگيرد و بيايد صف جلوى كليسا بنشيند . ولى خوب، ظاهرا علاوه بر زيبائى خدا به ايشون يك عقل درست و حسابى هم عطا كرده بوده، تا از بازيگرى فيلمهاى درجه سه پورنو، به امروزى برسد كه خانم باربى بريجز (اين اسم مستعارش بود توى فيلماى پورنو Barbie Bridges ) تبديل بشه به كشيش مليسا اسكات با هزاران هزار شنونده در سراسر دنيا !
به هر حال گفتم اين داستان را بگم براى شما هم ، اميدوارم لذت برده باشيد از اين داستان زيباى دنياى مذهب و اخوند و كشيش ها و خلاصه تجارت الهى .
مخلص شما،
اينهم دو تا عكس از كشيش اسكات براى شما ، يكى پيش از تغيير شغل و ديگرى پس از آن:
و چند تا مرجع :
۴ نظر:
salam ,metlabet jaleb bod,harchand ke maro shab emtahan az dars khondan andakhti va ravane net kardi vase gereftan etelaat bishtar,
man sohbatasho gosh dadam,khob sohbat mikone,
jaleb tar ni bod ke kheli az sithayi ke matlabi dar bareye on neveshte bodan va be gozashte on eshare karde bodan ,ta bakhsh nazaratesh 2-3 ta tozih bod ke in doroghayi ke badan dar bareye on darovordan..
be har hal mohem nist ke che gozashteyi dashte ,alan ke tarafdarash ziyadan,khodesham ke jazab
متشكرم آرش جان . درس كه هميشه هست، غصه اش رو نخور ! مليسا اسكاته كه چهار روز ديگه پير ميشه و ميره . صحبتاش رو گوش كردى، ديدى چه لهجه سكسى داره ؟ خدا رو شكر ميكنم كه موهاش رو كوتاه نكرده بعد از كشيش شدن !
در مورد نظرهاى توى اون سايت ها هم كاملا حق دارى، گروه روابط عمومى كه استخدام كرده حرف نداره، واقعا همه جا هستن و حسابى اينترنت رو زير نظر دارن . دمش هم گرم، چرا نكنه ، ما كه بخيل نيستيم ، خوشگل كه هست، باهوش هم كه هست، تدريسش هم كه خيلى بنياد گرايانه نيست آزارش هم به ملت نميرسه، كاسبى خودش رو ميكنه . خدا بيشتر بده بهش، و يك كمى هم به ما.
سلام
خيلی جالب بود.
در ضمن با یه جستجوی ساده به یک آلبوم کامل از عکسهاش رسیدم.
http://thepiratebay.org/tor/3922472/pastor_melissa_scott_aka_Barbie_Bridges
Namportokwa :))
ارسال یک نظر