۱۰.۹.۸۷

اذعان مطبوعات اسرائیل به جاسوس بودن اشتری

.

لینک این مطلب در بالاترین

گزارشاتی که امروز توسط خبرگزاری اسرائیلی «ها آرتص» و برخی خبرگزاری های دیگر منتشر شده است ضمن تائید این خبر که نیروهای امنیتی و اطلاعاتی ایران در هفته های اخیر موفق به کشف چند عامل اطلاعاتی اسرائیل گشته اند، جزئیاتی نیز از نقش و ماموریت «علی اشتری»، برای «موساد» ارائه میدهد. یاد آوری میشود که علی اشتری هفته گذشته به جرم جاسوسی برای اسرائیل در ایران اعدام شد.

ها آرتص ابتدا از کمپانی های "پوشالی" ( straw companies ) مینویسد که سازمان های اطلاعاتی اسرائیل در مسیر اجرای نقشه های خود در تخریب برنامه های اتمی ایران به وجود آورده اند، و یکی از موفقیت های عمده این شرکت ها را «مسموم کردن» تکنولوژی هسته ای ایران از طریق فروختن قطعاتی که عمدا دستکاری گشته اند میخواند. اگرچه به نظر میرسد این داستان اشاره به فروش قطعات آلوده به رادیو اکتیویته به ایران داشته باشد، «هاآرتص» به جزئیات بیشتری از کیفیت یا چگونگی این «مسموم کردن» نمیپردازد.

این مقاله سپس از ماموریتی که علی اشتری برای موساد به انجام رسانده بود به عنوان نمونه دیگری از عملیات موفقیت امیز اینگونه شرکتهای «ساختگی» نام میبرد، و مینویسد:

.

یکی دیگر از فواید کمپانی های پوشالی ان است که میتوانند ابتدا با فروختن تجهیزات واقعی به ایران اعتماد آنان را جلب کنند، تا بعدها در میان تجهیزات فروخته شده قطعات مجهز به وسائل شنود، یا به اصطلاح «اسبهای تروا» را نیز به آنان داد. این همان دلیلی بود که علی اشتری که مسئول رساندن قطعات به سپاه پاسداران انقلاب بود را هفته گذشته به اعدام کشانید. Another advantage the straw companies hold is that they can also sell Iran proper equipment to establish trust, and then supply equipment fitted with listening devices or Trojan horses. That was the reason why Ali Ashtari, who supplied equipment to the Iranian Revolutionary Guards (which is in charge of the nuclear program), was hanged last week.

.

در همین رابطه ، تایمز نیز مینویسد که علی اشتری پس از اقرار به جاسوسی برای اسرائیل به اعدام محکوم شد، و اضافه میکند که این اولین بار در طی ده سال گذشته است که ایران یک جاسوس اسرائیل را اعدام کرده است.

طبق گزارش تایمز، اشتری تجهیزات الکترونیکی و کامپیوترهائی به سپاه داده بود که توسط متخصصین موساد برای ردگیری و نیز پیشگیری از برنامه های صنعت هسته ای در ایران طراحی و حاضر شده بودند. تایمز مینویسد که اشتری:

.

به دور از چشم آنان [مسئولان ایرانی] اجازه داد تا مهندسین کامپیوتر اسرائیلی نرم افزاری که او خریده بود را پیش از اینکه به ایران فرستاده شود به نحو نامحسوسی دستکاری کنند Behind their backs he allowed the software he bought to be subtly doctored by Israeli computer engineers before it was imported to Iran.

.

و باز در رابطه با همین اخبار، سایت خبری اسرائیلی Ynet News نیز از موفقیت های مامورین موساد در ایجاد اختلالات در پیشرفت پروژه اتمی ایران از طریق متد "اسب تروائی" مینویسد، و سپس اضافه میکند که:

.

اخبار گسترده ای که توسط ایرانی ها منتشر شده است نشان میدهد که این قضیه [اتهام و اعدام اشتری] تلاشی برای کشتن فردی با استفاده از اتهامی ساختگی نبوده است [ . . . .]. بنا بر اطلاعات منتشر شده، اشتری همچنین سعی کرده بود تا افرادی مرتبط با برنامه هسته ای در ایران را نیز برای موساد استخدام کند. میتوان انتظار داشت که اگر وی موفق به چنین کاری شده باشد آن افراد در حال حاضر با خطر بزرگی مواجه باشند. در طی سه سال گذشته چندین گزارش حاکی از یافتن مسئله های غیر عادی در سیستم های کامپیوتری نظامی متعلق به پروژه هسته ای از ایران رسیده است. اکنون تنها کاری که میتوان کرد پیدا کردن این است که چه مسئله ای منجر به لو رفتن اشتری بیچاره گردیده است. The plethora of information published by the Iranians shows that apparently this was not an attempt to get rid of someone after falsely accusing him of espionage. [ . . . ]. According to the details that were published, Ashtari also tried to recruit figures involved in Iran’s nuclear project on behalf of the Mossad. We can assume that if he managed to do so, these people are currently facing a big problem. In the last three years, several reports were received from Iran regarding odd malfunctions at the army’s computerized systems in respect to the nuclear project. Now all that is left is to identify the malfunction that led to the uncovering of poor Ashtari.

.

.

پس نوشت:

به نحو غیر منتظره ای، انتشار این متن در بالاترین منجر شده است به ابراز احساسات و عکس العملهای تند، بیشتر آنها در مخالفت با متن و با این اتهام که من در متن بالا در حقیقت خواننده ها را فریب داده ام و ترجمه ام نامناسب بوده و بخصوص از متن هاآرتص سوء استفاده کرده ام، آن هم در چه جهت؟ به قول یکی از کاربران، متن من (همین که در بالا میبینید)، «مصداق کامل تحریق و جعل و مثل اطلاعیه وزارت اطلاعات و دادستانی است» (البته به نظرم منظور این دوستمون «تحریف» بوده، نه «تحریق»).

اگر علاقه مند هستید توصیه میکنم بروید و نظرات زیر لینک را بخوانید، بسیار سرگرم کننده و آگاه کننده هستند به نظرم. در هر حال، این پس نوشت را گفتم بیاورم تا سعی کنم چند تا پاراگراف بیشتر از متن هاآرتص را مستقیما ترجمه کنم و اینجا بگذارم تا این مسئولیت بر گردنم نماند که واقعیتی را تحریف کرده ام یا طور دیگری جلوه داده ام اخبار را.

اگرچه در ابتدا قصد داشتم فقط چند بند خاصی که مستقیما مربوط به متن و اظهارات بالایم هستند را ترجمه کنم، اما نهایتا تصمیم گرفتم بهتر است تمام متن را ترجمه کنم. لطفا دقت کنید که این ترجمه کمابیش با سرعت و بدون دقت بسیار انجام شده است، و بنابر این ممکن است اشتباهاتی املائی یا انشائی در آن مشاهده شود. به همین جهت اصل متن را در مقابل هر پاراگراف ترجمه شده نقل کرده ام، و اگر دوستان اشتباهاتی میابند بسیار ممنون خواهم شد که به من تذکر دهید تا تصحیح گردد.

.

از عمق [ریشه یابی] / چگونه اسرائیل موفق شد تا در برنامه های اتمی ایران اخلال ایجاد کند
نوشته «یوسی ملمان»، خبرنگار هاآرتص
IN-DEPTH / How Israel managed to hinder Iran nuclear plans
By Yossi Melman, Haaretz Correspondent

.

رئیس موساد، «میر داگان»، اندکی پس از گرفتن شغل خود بیش از شش سال پیش، قول داد تا برنامه هسته ایران را متوقف کند. او قول این کار را در طی نامه ای داد که به مدیران بخشهای موساد، به سران امنیتی ارتش، و به سرویس امنیتی «شین بت» فرستاد.
Mossad chief Meir Dagan promised to block Iran's nuclear program, shortly after taking the job more than six years ago. He promised to do so in a letter he sent to Mossad department and unit heads, and to the heads of Military Intelligence and the Shin Bet security services.

کارکشتگان و مسئولان عالیرتبه موساد سعی کردند تا جلوی او را بگیرند. انها به وی گفتند از ایجاد مشکل، به تعویق انداختن، و یا وقفه انداختن صحبت کن - قول نده. همان ماموران عالیرتبه ابتدا جاه طلبی داگان را به بی تجربه گی او نسبت دادند، اما بعد ها متوجه شدند که قول وی حاصل اطمینان بیش از حد وی بود.
Veteran and senior Mossad officials tried to prevent him from doing so. Talk about interference, postponement, interruption, they said - don't promise. Those same senior officials first attributed Dagan's ambition and pretensions to his inexperience, but later came to understand that the promise was a product of overconfidence.

از وقتی که داگان به موساد پیوسته است رفتار او مثل گاوی در چینی فروشی بوده است (ظرافت بسیار کمی داشته است). بخشها را تعطیل کرده است، تغییرات ساختاری ایجاد کرده است، کهنه کار ها را از خودش آزرده است، به مسئولان رده بالا توهین کرده است، و قول هائی داده است که نتوانسته عمل کند - از جمله قولش در باره متوقف کردن برنامه هسته ای ایران، که کماکان با سرعت یکنواختی به پیشرفت خود ادامه میدهد. در مجموعه غنی سازی نطنز ۳۸۰۰ سانتریفیوژ مشغول غنی کردن اورانیوم در سطح پائین هستند. سه هزار سانتریفیوژ دیگر به زودی چرخش امتحانی خود را آغاز خواهند کرد. ایران به ساختن رآکتور هسته ای در اراک ادامه میدهد، که برای تولید پلوتونیوم طراحی شده است، و به زودی از مرز تکنولوژیکی که او را قادر به ساختن بمب [اتم] میکند خواهد گذشت. اما داگان موفقیت های بسیاری را به اسم خودش به ثبت رسانده است. او سرسختانه اصرار داشته است که ایران هدف اصلی فعالیتهای اطلاعاتی باشد، و ان [ایران] را در رده بالاتر لیست اهمیتهای اساسی امنیتی قرار داده است.
Since Dagan joined the Mossad, he has behaved like a bull in a china shop. He has closed departments, made structural changes, alienated veterans, insulted senior officials and made promises he didn't keep - including his promise to block Iran's nuclear program, which continues advancing at a steady pace. At the Natanz uranium-enrichment complex 3,800 centrifuges are enriching uranium at a low level. Another 3,000 centrifuges are about to undergo a trial run. Iran continues to build a nuclear reactor in Arak designed to produce plutonium, and will soon cross the technological threshold enabling it to assemble a bomb. But Dagan has chalked up quite a number of achievements. He adamantly insisted that Iran be a preferred information-gathering target and placed it higher on the order of "essential" intelligence priorities.

واقعیت اینست که این پروسه در زمان ریاست «شابتای شاویت» شروع شد، و در دوران «افراهیم هالوی» شتاب پیدا کرد، اما این داگان بود که پروژکتور اطلاعاتی را بر روی جاه طلبی های هسته ای آیت الله ها متمرکز کرد، و منابع قابل توجهی را به آن امر تخصیص داد، بخشهای اداری را تغییر داد و مدیران را عوض کرد. تحت ریاست داگان، همکاری اطلاعاتی با دیگر ملل افزایش یافت. میتوان با احتیاط گفت که در صد عمده ای از بودجه عملیاتی اطلاعاتی اسرائیل به این موضوع تخصیص یافته است.
The fact is that this process began during the term of Shabtai Shavit and gained momentum under Ephraim Halevy, but Dagan was the one who focused the intelligence spotlight on the ayatollahs' nuclear ambitions, allocating substantial resources and reorganizing departments, units and branches to do so. Under Dagan, intelligence cooperation with other nations increased. One could cautiously say that a substantial percentage of Israeli intelligence's operational budget is devoted to this issue.

تغییرات و تاکیداتی که داگان ایجاد کرد آغاز به نتیجه دادن کرده اند. کشورهای خارجی مختلفی (اسپانیا، بلژیک، اطریش، تانزانیا، اذربایجان و دیگران) از دریافت تجهیزات صنعتی مهمی توسط ایران برای برنامه اتمیش جلوگیری کرده اند. نمونه های متهورانه دیگری از همکاری بین المللی شامل تاسیس کمپانی های پوشالی میشود که تجهیزات معیوبی به ایران فروختند، و از ان طریق برنامه های اتمیش را «مسموم» گرداندند. ما توانستیم گوشه ای از این روش را ببینیم، هنگامی که افشا شد که یک بازرگان سویسی که نقش عمده ای در باند قاچاق تحت رهبری دکتر عبدالقادرخان پاکستانی که دیاگرام (نقشه) سانتریفیوژ ها را به ایران فروخت، در واقع عوامل سازمان سیا بودند.
Dagan's changes and emphases have begun to show results. Various foreign governments (Spain, Belgium, Austria, Tanzania, Azerbaijan and others) have prevented Iran from receiving important technological equipment for its nuclear program. More audacious examples of international cooperation include the establishment of straw companies that sold defective equipment to Iran, thus "poisoning" its nuclear program. We were afforded a glimpse of this method when it was revealed that some Swiss businessmen who played a major role in the smuggling network led by Dr. Abdul Khader Khan, the Pakistani who sold Iran the centrifuge diagrams, were actually CIA agents.

یکی دیگر از مزایای کمپانی های پوشالی ان است که میتوانند ابتدا با فروختن تجهیزات واقعی به ایران اعتماد آنان را جلب کنند، تا بعدها در میان تجهیزات فروخته شده قطعات مجهز به وسائل شنود، یا به اصطلاح «اسبهای تروا» را نیز به آنان داد. این همان دلیلی بود که علی اشتری که مسئول رساندن قطعات به سپاه پاسداران انقلاب بود را هفته گذشته به اعدام کشانید. یک دادگاه انقلاب در تهران تعیین کرد که وی عامل موساد بود.
Another advantage the straw companies hold is that they can also sell Iran proper equipment to establish trust, and then supply equipment fitted with listening devices or Trojan horses. That was the reason why Ali Ashtari, who supplied equipment to the Iranian Revolutionary Guards (which is in charge of the nuclear program), was hanged last week. A revolutionary court in Tehran determined he was a Mossad agent.

طبیعتا افزایش یافتن فعالیتهای جاسوسی خطرهائی را نیز به همراه میآورد که ممکن است موجب لو رفتن ماموران، همکاران، رهبران، و رابط ها بگردد. سپاه پاسداران انقلاب ایران، وزارت اطلاعات، و دادستان کل چندین جاسوس موساد را در هفته های اخیر «کشف» کرده اند.
Naturally, increased intelligence activity involves underlying risks that may expose agents, collaborators, leaders and liaisons. Iran's Revolutionary Guards, Intelligence Ministry and prosecutor general have "exposed" several Mossad spies in recent weeks.

علاوه بر اشتری، سه مامور دیگر نیز (به قول ایران) لو رفته اند، که از اعضای بسیج هستند، سازمان میلیشیای مردمی که تحت فرمان سپاه پاسداران است. مطبوعات ایرانی گزارش دادند که انها توسط موساد به کار گرفته شده بوده اند و تعلیمات مربوط به استفاده از سلاه، مواد منفجره و تجهیزات ارتباطی پیشرفته را در شهر های Herzliya و Caesarea دریافت کرده بودند. پیش از آن، گزارش شده بود که یک وبلاگ نویس مشهور ایرانی-کانادائی که از اسرائیل دیدن کرده بود نیز تحت سوء ظن جاسوسی برای اسرائیل دستگیر شده است
In addition to Ashtari, another three agents were supposedly exposed, "reservists" of the Basij, the popular militia subordinate to the Revolutionary Guards. The Iranian media reported they were recruited to the Mossad and learned to use weapons, explosives and sophisticated communications equipment in Herzliya and Caesarea. Prior to that, it was reported that a well-known Iranian-Canadian blogger who visited Israel was also arrested on suspicion of spying for Israel.

ایران در برهه حساسی به سر میبرد. در ماه مه سال ۲۰۰۹ انتخابات ریاست جمهوری را برگزار خواهد کرد، و موقعیت پرزیدنت احمدی نژاد، که در میان مردم ایران از محبوبیت بسیاری برخوردار نیست، روشن نمیباشد. قیمتهای در حال سقوط نفت در حال تشدید بحران اقتصادی در ایران هستند، و کمپین های انتخاباتی در حال افزودن رقابتهای شخصی و گروهی میباشند.
Iran is in a sensitive period. It will hold presidential elections in May 2009, and the status of President Mahmoud Ahmadinejad, who is not especially popular among the Iranian public, is unclear. Dropping oil prices are exacerbating the economic crisis in Iran, and the election campaign is increasing personal and organizational rivalries.

رهبری نظامی، سیاسی و دینی در ایران از این میترسند که اسرائیل در هوای گرگ و میش بین رفتن دولت جرج بوش و آمدن باراک اوباما به سایتهای هسته ای کشور حمله کند. بسیاری از آنان معتقدند که بوش و اسرائیل بر سر چنین حمله ای قبلا به توافق رسیده اند، اگرچه امکان چنین چیزی کم است. اوباما این را روشن کرده است که وی گفتگو با تهران را بر پیش گرفتن راه جنگ ترجیح‌ میدهد، و اسرائیل بر خلاف خواسته های امریکا عمل نخواهد کرد، بخصوص در مورد موضوعی به این حساسی و پیچیدگی.
The military, political and religious leadership in Iran are afraid Israel will attack its nuclear sites in the twilight period before the Bush administration leaves office and Barack Obama is inducted in January. Many of them believe Bush and Israel have already come to an agreement about such an attack, even though this is unlikely. Obama has made it clear that he prefers dialogue with Tehran before heading down the military path, and Israel will not act contrary to America's wishes, certainly not on such a fraught and sensitive issue.

همه این قضایا بی شک در حال به جنون رساندن ایران است. اما با این همه میتوانیم اینگونه بیانگاریم که هیچ دودی بدون آتش نیست، و شکی نیست که مردان دستگیر شده میتوانند حقیقتا عوامل موساد باشند. در هر صورت، آنچه که ما میدانیم فقط نوک کوه یخ تلاشهای اسرائیل و غرب برای جلوگیری از برنامه هسته ای ایران، و سعی ایران برای یافتن و خنثی کردن آن تلاشها میباشد.
All this is creating psychosis in Iran. We can nevertheless assume that there is no smoke without fire, and it is certainly possible that the captured men really are Mossad agents. In any case, what we do know is only the tip of the iceberg of Israeli and western efforts to block Iran's nuclear program, as well as Iran's attempts to expose and neutralize them.

.

.

۱۳ نظر:

ناشناس گفت...

لینک هارتص شما کار نمیکنه!!

The Analyst گفت...

ممنون از توجه شما، دوست ناشناس من. اشکال از سایت هاآرتص بود، حدود پانزده بیست دقیقه قابل دسترسی نبود. اکنون مشکل رفع شده است ظاهرا.

ناشناس گفت...

khoob tahrif mikonid in maghale aslan neshoon nemideh ke marhoom ashtari jasoos e esraeel boode! sharm konid va az eslam va droogh roo bargardanid!

ناشناس گفت...

با اينکه به شما منفی دادم اما تلاش شما رو تقدير ميکنم....


دوست بالاترينی شما:)

The Analyst گفت...

ناشناس جان، شما هم که سعی داری از حربه و مفهوم «شرم» استفاده کنی، پس چه فرقی با مسلمونا و مسَیحیا داری ؟!

تازه، من از یکطرف به عقاید و تعبیرات خودم هم محق هستم، و از طرف دیگر اصل مطلب را هم آورده ام تا کسی خدای نکرده فریب به قول شما «تحریف» های من را نخورد. یا نکند میگوئید همان عقاید و تعبیرات خودم را هم نباید داشته باشم، یا نباید بگویم ؟ حالا انصاف بده دوست من، کدوممون مذهبی تریم ؟

The Analyst گفت...

دوست بالاترینی من، از لطف شما متشکرم. در هر حال من در عین اینکه عقاید و زاویه های دید خودم را دارم، هیچ علاقه ای به گمراه کردن یا دادن اطلاعات ناصحیح به کسی براه همراه یا همرای کردن آنان با خودم ندارم. باز هم ممنون از توجه تان.

ناشناس گفت...

دوست عزيز مشكل اينجاست كه جنابعالي با استناد به يك مقاله در هاآرتص و بازجويي هاي فني! وزارت اطلاعات كه از يك مرغ جيمز باند ميسازد نتيجه گرفتيد كه اين مرحوم ١٠٠% جاسوس موساد بوده است بايد عليرغم آنچه كه ذهنيات شما از آن نشات ميگيرد عرض كنم در كشورهاي آزاد( و از ظن شما غربي) يك مقاله نويس هيچ محدوديتي براي نگارش ندارد ولي هيچ رسانه اي سخنگوي رسمي يك سازمان اطلاعاتي نيست البته ميدانم ذهنيتي كه حتي افكار شما هم تحت تاثير آنست ميگويد يك شهروند عادي اسراييلي هم براي موساد كار ميكند پس هاآرتص هم بلندگوي موساد است همين ذهنيت مجوز قتل افراد غيرنظامي را به جرم مليت اسراييلي در هر سني صادر ميكند
ناشناس قبلي

Fariborz Shamshiri گفت...

ترجمه شما درست نیست، در هیچ جای این متن هارتص ادعا نکرده که اشتری جاسوس بوده و یا حتی جاسوسی کرده برای اسرائیل!

البته اشاره کرده که ایران به این جرم ایشان را اعدام کردن و سه نفر دیگر را دستگیر کرده است و این با اعای اینکه "اشتری و یا 3 نفر دیگر" برای این جاسوسی می کردند، خیلی تفاوت داره!

ناشناس گفت...

تیتر انتخابی شما کاملا مقرضانه بوده است در ضمن فحش دادن را شما شروع کردید البته من از گذشته اطلاعی ندارم ولی اگر بخواهیم بدون توجه واطلاع از لینک های گذشته بگوییم در این لینک کی شروع به فحش دادن کرد شما این کار راانجام دادید

ناشناس گفت...

ملت بالاترینی کس و شعر می گند، تلویزیون حدود سه ماه پیش این آقا رو نشون داد و گفت که دستگیر شده. بعد هم خود این آقا تعریف کرد که چند تا از فرماندهان سپاه که بهش اعتماد داشتند موبایلشون رو برای تعمیر به ایشون دادند، این آقا هم یک موبایل که از موساد تحویل گرفته بوده رو به اون آقایون میده، که اون موبایلها امکان شنود داشتند. من بطور اتفاقی اون زمان ایران بودم و به چشم خودم چنین مصاحبه ای رو از شبکه اول ایران دیدم. دوستانی که به آرشیو صدا و سیما دسترسی دارند می تونند تایید کنند.

ناشناس گفت...

مهدی2021 هستم از بالاترین

ممنون از مطلبت... فقط خواستم بگم که توی بالاترین کلیت نظام ایران هیچ وقت کاره درستی انجام نمی ده و موفقیتی نداره .حالا اگرم انجام داد باید بایکوت بشه. وقتی شما بر خلاف جریان بالاترین عمل کنی 10 ها جریان سعی در خفه کردنت می کنن (مدعیان آزادی بیان)
البته فکر کنم خودت بهتر از من اینو می دونی ولی به هر حال از آزاداندیشیت خوشم اومد

ناشناس گفت...

امیدوارم همانطوریکه خودت هم در کامنت های آخر این لینک در بالاترین گفته ای ، از واکنش به موقع و بسیار قاطع کسانی که قادر به درک ماجرا بودند درس عبرت گرفته باشی . تو خیلی زور زدی تا در مقابل جریانی که از موضوع حق و بی طرفی وارد شده بود مقابله کنی ولی نتوانستی . یعنی اینکه جریان مقابلت نه به شما و دوستانت اجازه داد موضوع بحث را عوض کنید و از مبحث ترجمهء نادرست وارد مبحث مربوط به جاسوسی و موساد و امثال آن بشوید ، و نه توهین هایی که شما و دوستتان به america کردید توانست بحث را عصبی و پرخاشگرانه و شخصی کند . بهرحال امیدوارم بعد از این شاهد مطلبی جالب و خوبی از شما باشیم

The Analyst گفت...

دوست من (جناب ناشناس آخری، که با «امیدوارم» شروع کرده). متاسفانه شما اون کامنت آخر من در بالاترین را عمیقا عوضی گرفته اید، اگر خیال میکنید معنیش عذر خواهی بوده است. درسی که من گفتم گرفته ام این بود که چطور نمیتوان روی گروه های بزرگ مردم حساب کرد و چطور ممکن است به راحتی افرادی موفق شوند با های و هوی یک بحران به راه بیاندازند که توان اندیشه فردی توده مردم را در آن واحد به صفر تقلیل بدهد و جریان Mob و داستان Lynching که قبلا هم در بالاترین و هم اینجا عرض کرده ام به راه بیافتد. جای تعجبی هم نیست که این بحران دیوانه وار با فردی شروع شد که آیدی america دارد، که همان کسی باشد که مدتی پیش داستان lynching را دقیقا در مورد او نوشته بودم (متن قدیمی ترم تحت عنوان «تاریکی درخشان» را پیدا کنید و بخوانید). درسی که عرض کردم گرفته ام این است که نمیتوان روی توده ها و آرامش یا درک و رفتار منطقی آنان حساب باز کرد، بخصوص در جائی که عده ای با اهداف حساب شده در صدد ایجاد بحران و آشوب باشند.