.
.
لینک این مطلب در بالاترین.
[ برگرفته از «سیاست نامه»، نوشته «ابوعلي حسن بن علي طوسي» مشهور به «خواجه نظام الملک» ].
* «گوز» یا معرب آشنا تر ان، «جوز» همان «گردو» است.
.
ترجمه به فارسی امروزی:.
میگویند روزی انوشیروان عادل بر اسب نشسته بود و با نزدیکان خود به شکار میرفت، و از نزدیک دهی رد شد. پیرمرد نود ساله ای را دید که داشت در زمین گردو میکاشت انوشیروان تعجب کرد، چون [درخت] گردو بیست سال طول میکشد تا میوه بدهد گفت «ای پیرمرد، گردو میکاری؟» پیرمرد پاسخ داد «بله» پادشاه گفت «آیا به اندازه کافی زنده خواهی ماند که از میوه درختی که میکاری بخوری؟» پیرمرد پاسخ داد «دیگران [یعنی گذشتگان ما] [درختهای گردو] کاشتند و ما [گردوی ان را] خوردیم، حالا ما [درخت گردو] میکاریم تا دیگران [یعنی آیندگان ما] [میوه آن را] بخورند» انوشیروان [از پاسخ پیرمرد] خوشش آمد و گفت «زه [آفرین]» و فورا به خزانه دارش گفت تا هزار درهم به پیرمرد بدهد. پیرمرد گفت «هیچکسی به سرعت من [از درختش] گردو نخورده است!» انوشیروان پرسید «منظورت چیست؟» پیرمرد پاسخ داد «اگر من این گردو را نکاشته بودم و پادشاه از اینجا رد نشده بود و آن سئوال را نکرده بود و من آن جواب را نداده بودم، آن هزار درهم به من نمیرسید!» انوشیروان گفت «زها زه!» [صد آفرین!]. و خزانه دارش فورا دو هزار درهم دیگر به پیرمرد داد، چون که کلمه «زه» دوبار بر زبان انوشیروان جاری شده بود..
.
۱ نظر:
خیلی باحال بود اول فکر کردم داری مسخره بازی در میاری تا ربطش بدی به اوضاع سیاسی !! "(گوز) ولی بعد ! ...جالب بود
ارسال یک نظر