.
.
لینک این مطلب در بالاترین «رستم التواریخ»، کتابی است به قلم محمد هاشم، فرزند امیر حسن، متخلص به «آصف» و ملقب به «رستم الحکما» ، که بعد ها از سوی فتحعلیشاه همچنین ملقب به «صمصام الدوله» گردید. «رستم التواریخ» مجموعه ای است از داستانهاو حکایات تاریخی و شرح اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، که از دوران شاه سلطان حسین صفوی شروع و تا اواسط پادشاهی فتحعلیشاه قاجار را در بر میگیرد. نثر این کتاب آنچنان صریح بی پرده به شرح جزئیات مختلف زندگی در زمان خود میپردازد که وقتی نسخه ای از آن در سالهای پس از انقلاب اسلامی منتشر شد ناشر مجبور بود تا قسمتهای بسیاری از کتاب را حذف کند، تا حدی که نسخه پس از جمهوری اسلامی (که متاسفانه تنها نسخهٔ قابل دسترس عموم نیز میباشد) عملا به شیری بی یال و دم و اشکم تبدیل شده است. دو قطعه ای که در زیر برایتان انتخاب کرده ام، از صفحات ۷۵-۷۶ چاپ قبل از انقلاب این کتاب گرفته شده است، که در سال ۱۳۴۸ توسط شرکت سهامی کتابهای جیبی / موسسه انتشارات امیر کبیر، و با تنظیم محمد مشیری منتشر گردیده است..
.
حظ خانه.
در آن سرای بهشت مانند حجره دلگشائی ساختند و مکانی عمیق در آن بنا نمودند از دوطرف سراشیب که دهنهٔ بالای آن هفت زرع و دهنهٔ زیر یک زرع و از بالا تا زیر سنگ مرمر نصب نموده بودند..
آن حجره را با زینت بسیار ساخته و پرداخته و آراسته و پیراسته بودند که گاهگاهی آن یگانهٔ روزگار برهنه میشد و یک زوجهٔ ماه سیمای سیم اندام، خود را برهنه مینمود از بالای آن مکان عمیق روبروی هم می نشستند و پاهای خود را فراخ می نهادند و از روی خواهش همدیگر را بدقت تماشا می نمودند و می لغزیدند، از بالا تا زیر چون بهم میرسیدند الف راست به خانهٔ کاف فرومیرفت، پس آن دو طالب و مطلوب دست بر گردن همدیگر مینمودند و بعد از دست بازی و بوس و کنار بسیار، آن بهشتی سرشت مجامعتی روحبخشا با زوجهٔ حور سیمای خود مینمود که واه واه چه گویم از لذت آن (اللهم ارزقنا و جمیع المؤمنین) آنرا حظ خانه می نامیدند..
.
لذت خانه.
حجرهٔ مدوّرهٔ وسیعه در آن سرای پر نشو و نما با زینت بسیار ساختند که گاهگاهی آن سرور سلاطین عهد خود با چهل پنجاه نفر از زنان ماه طلعت، حور اطوار، پری رفتار، چشم جادوی، هلال ابروی، مشگین گیسوی، مهر صباحت، طناز پر ناز غمزه گر عشوه پرداز خود در آن حجرهٔ پر زینت و ائینه جناب خود در میانه مجرد از لباس و لعبتان شوخ و شنگ مذکوره بدورش برهنه می نشستند و هر یک یک ناز بالش پر پر قوی اطلس و حریر و دیبا و پرنیان و زربفت مینهادند به زیر کمر خود، و پاهای خود را به زیر کمر و زانو میکشیدند و به پشت میخوابیدند و عشوه ها و غمزه ها و نازها و غنجها می نمودند و کرشمه ها می سنجیدند و شوخی ها با هم می نمودند و لطیفه ها به هم میگفتند و میشنیدند..
آن خلاصهٔ ملوک نیکوسلوک از هر طرف آن ماهوشان سیم اندام را تماشا مینمود و از هریک که خوشترش میامد بدست مبارک خود دستش را میگرفت و به مردی و مردانگی او را در میان میخوابانید و پاهای نازک حنای نگار بستهٔ او را بر دوش مبارک می انداخت و عمود لحمی سخت مانند فولاد خود را بر سپر مدوّر طولانی سیمین نازک آن نازنین فرو میکوفت و مجامعتی خسروانه می نمود که لاحول ولا قوة الا بالله، و آن حجره را لذت خانه میخواندند..
.
.
۲ نظر:
ُسلام
اگر این نسخه از رستم التواریخ را در اختیار دارید اسکن کردن و انتشار آن در قالب یک کتاب الکترونیک خدمت بزرگی به جامعه ی کاتبخوانهای ایران محسوب خواهد شد .
نسخه ی جمهوری اسلامی که بسیار ناقص است و آنهم تازه یافت نمی شد . اگر منتشرش کنید خیلی عالی می شود .
با تشکر
سلام
من یه سایت پیدا کردم که این نسخه رو داره..آدرسش اینه برید و دانلود کنید حالشو ببرید...
http://www.all4us.ir/index.php/amazing/27-new-to/111-1389-07-18-10-01-11
ارسال یک نظر