.
.
آلدوس هاكسلى يك اصطلاحى داشت تحت عنوان herd poisoning كه راستش خبر ندارم به فارسى چى ترجمه كرده اند، ولى به هر حال ترجمه تحت اللفظيش ميشه 'گله مستى' ، يا بهتر بگويم، 'بد مستى گله وار ' . شايد هم همون اصطلاح كوچه بازارى خودمون، يعنى 'جو گيرشدن' معنى خيلى دورى نداشته باشه از اين قضيه.
به هر حال چيزى كه هاكسلى در نظر داشت از اين كلمه اين رفتار آشناست كه خيلى هامون ديديم، كه وقتى يك فردى توى يه موقعيتى قرار ميگيره كه گروه و يا محيط اطرافش يك طرز فكر يا رفتار بخصوصى را به شدت تشويق ميكنند، فرد تحت تاثير محيط قرار ميگيره و ميتونه تا حد بسيار زيادى از هوش ر حيثيت و اخلاق خودش نزول پيدا كنه و حتى رفتارهاى بسيار غير قابل قبولى رو از خودش نشون بده كه در حالت عادى شايد اصلا حاضر نباشه چنين رفتارهائى بكنه.
نمونه هاى اينجور رفتار ها را زياد ديديم و ميشناسيم. تاريخ ملت ها پره از نمونه هاى ريز و درشتش، و مطبوعات و پروپاگاندا اغلب از اين نكته روانى/اجتماعى براى پيشبرد مقاصد خودشون استفاده ميكنند
رفتار ملت آلمان تحت دولت نازى مثلا يه نمونه معروف از اين جور رفتاره ، يا رفتارهاى سربازاى امريكائى در عراق، مثل داستانهائى كه از زندان ابوغريب بيرون آمد، يا خيلى از رفتارهاى ملت خودمون. مثلا وقتى توانستند به روشهاى مختلف ملت را تحريك كنند تا در حقيقت بر عليه منافع خودشان قيام كنند و گله وار تحت 'رهبرى' كسانى مثل شعبان بى مخ دولت ملى مصدق را از قدرت ساقط كنند، و يا وقتى كه در اوائل انقلاب افرادى حتى تحصيل كرده خودشان را روى پشت بام ها يافتند در حال فرياد زدن ، كه عكس آيت الله خمينى را حقيقتا در ماه ميديدند.
اين به قول خودمان جو گير شدن انواع و اقسام مختلف دارد البته، ولى يك كيفيتى كه در تمام اينها مشترك است آن است كه فرد از لحاظ اخلاقى يا هوشى رفتارهائى از خودش بروز ميدهد كه در حالت عادى همان فرد بدون شك از چنان رفتارهائى ابا خواهد داشت. گاهى مثلا يك گروه را ميبينيد كه تشكيل شده از چند ده نفر يا صد ها نفر، و اين گروه شروع ميكند به تخريب جائى و افراد درون گروه حتى اگر هيچ دليل آگاهانه و غير آگاهانه اى هم نداشته باشند براى حمله و تخريب، خواه نا خواه هيجان زده ميشوند يا به قول هاكسلى دچار مستى گله اى ميشوند و شروع به رفتارهاى ضد اجتماعى شركت ميكنند
يا مثلا يك گروه از مردم به دليلى تحريك ميشوند و به دنبال يك بيچاره اى ميافتند (ديگه بيگناه يا گناهكارش هم مهم نيست!) و اگرچه فرد فرد ان گروه ممكن است هيچ دلخورى يا حتى آشنائى با آن فرد نداشته باشد و حتى نداند چرا اين گروه به دنبال اون فرد افتاده، اما همان افراد با كمك هم تبديل به يك ماشين بى احساس و مشتاق تخريب و قتل ميشوند و ميتوانند آن فرد بيچاره را به فجيع ترين وضع قربانى كنند، آنهم بدون هيچ دليلى، چون هر فرد هوش و انديشه فردى خودش را تعطيل ميكند و 'دليل' را به 'گروه' حواله ميدهد، و شروع ميكند به لذت بردن از خشونتى كه گروه آن را قابل قبول ارائه داده .
از mob behavior تا lynching يا mass hysteria و يا herd instinct و moral panic يا witch hunt و يا bandwagon effect و غيره و غيره . . . ، اسمهاى زيادى روى اين دست رفتارها گذاشته شده، و افراد زيادى راجع بهش صحبت كرده اند. بعضى از معروف تر هاشون مثل استانلى ميلگرم و الدوس هاكسلى يا ويليام گلدينگ را شايد خيلى هامان بشناسيم.
البته قصد من اينجا ورود به بحث اجتماعى و جامعه شناسى نيست، فقط اين مقدمه را گفتم چون ميخواستم موضوعى را پيش بكشم كه اخيرا چند بار در بالاترين شاهد بوده ام، بخصوص از زمانى كه در هاى اين جامعه مجازى كمابيش باز شده اند و بنا براين هم تعداد كاربران به نحو بارزى افزايش يافته و هم از لحاظ تنوع افكار و روابط بسته بودن قبلى خودش را از دست داده (كه اين البته بسيار خوب است) و بنابر اين از لحاظ اجتماعى ميتوان پديده هاى جالبترى را الان در ان مشاهده كرد، پديده هائى كه چندان دلگرم كننده هم نيستند گاها.
يك نمونه بارزى از همين رفتار عجيب و غريب ، كه واقعا در ذهن من همون داستان mob lynching رو زنده كرد در حول لينكى بود كه يكى دو روز پيش توسط حسين درخشان در 'بالاترين' پست شد ، در باره خبرى از خبرگزاريهاى غربى در باره نه نفر كه به سنگسار محكوم شده اند در ايران و متنى كه حسين درخشان در باره اين خبر نوشته بود.
من به هيچوجه قصد ورود به اين داستان را ندارم، چون نه چوصله فحش دادن و شنيدن را دارم و نه علاقه اى به آن دارم، اما فقط اين را دارم مينويسم چون دوست داشتم اين جريان را منعكس كنم، بخصوص به خود دوستانى كه توى اين مسئله مستقيما درگير بودند، ولى همچنين به اونهائى كه مستقيما درگير نشدند اما ديدند اين ماجرا رو. نكته اينكه خيلى دلم ميخواست يك سئوال ساده اى بپرسم از اين دوستان درگير، مخصوصا حالا ، كه اميدوارم كمى آرام تر شده باشند و از هيجان ها كاسته شده باشد. سئوال من اينست كه دوست من، آيا واقعا خودت متوجه بودى كه چقدر رفتارت زشت شد و تا چه حدى نزول كرد، و آيا هيچ آگاه بودى كه در ميان اين هيجان گله وار تا چه حد از شان خودت و حيثيت اجتماع بالاترين كاستى ؟
و بگذاريد اين را تمام كنم با يك نكته، و آن هم اين كه بروز رفتارهاى گله اى در جامعه ها نسبت معكوس دارد با شكل گرفتن تاريخى پديده 'فرديت'. به اين ترتيب كه در جامعه هايى كه ساختار فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى انان اجازه ميدهد تا 'فرد' به عنوان يك واحد مستقل ، جدا از توده جامعه و صاحب حد خاصى از خود آگاهى شخصى قادر به وجود و فعاليت باشد رفتار هاى از اين دست كمتر و كمتر ميشوند. اما از سوى ديگر هرچه مفهوم فرديت كمتر در جامعه اى شكل گرفته باشد ، افراد آن جامعه بيشتر در مقابل اينگونه فرم ها و تله هاى رفتارى بى دفاع ميباشند .
شايد جاى تعجبى نباشد كه در جامعه ايران، كه به نظر ميرسد در فضاى برزخ بين جامعه سنتى و عارى از مدل 'فرديت' در تفكر و حقوق و غيره از يكسو و جامعه مدرن 'فرد گرا' از سوى ديگر معلق مانده است، هنوز ميتوان چنين رفتارهاى حيرت انگيزى را نيز گاه و بيگاه شاهد بود.
.
.
متن لينك و نظرهاى زير آن، كپى شده از سايت بالاترين :
.
خبرنگار روزنامه گاردین به اختلاف اندازی قومیتی در ایران رو می آورد
.
فقط این وسط من در تعجبم که کدام احمقی در وزارت اطلاعات زمان خاتمی گذاشته تا خبرنگار سابق روزنامه ی دست راستی و ضد ایران «تایمز» در اورشلیم بیاید و یک دفعه بشود خبرنگار روزنامه ی چپ و منتقد ضد اسراییل گاردین در تهران و یکی دو سال این همه دروغ و مزخرف تولید کند و کسی هم کاری اش نداشته باشد. آن معاونت مطبوعات خارجی پس چه غلطى ميكرده است ؟
.
حقیر نمیداند چه شد که شما به یکباره این چنین شدید به اصطلاح از پاپ کاتولیک تر شده اید تنها این را به شما می گوید که بسیار از چشم مردم ایران افتاده اید
به امید بازگشت شما به ملت ایران
پاینده باشید
.
.
.
.
.
.
.
.
تو که میدانستی آقای شاهرودی به دادگستری تاکستان نامهی رسمی داده و تقاضای توقف حکم سنگسار را کرده است. تو که میدانستی این نامه در راه است و به زودی رسما توسط دادگستری تاکستان دریافت و اجرا میشود و بر مبنای آن حکم سنگسار به دستور مستقیم آقای شاهرودی متوقف. پس چرا این کمپین رسانهای را در اینترنت راه انداختی؟ حتی در کانادا که یکی از الکترونیکترین دولتهای دنیا را دارد، روسای دادگستریاش در شهرهایی چنین دورافتاده هنوز فرق ماوس و کیبرد را خوب نمیفهمند. تو واقعا انتظار داشتی کارمندان دادگستری تاکستان مطالب «روز» و «وبلاگهای فارسی» را بخوانند و حتی قبل از رسیدن دستور شاهرودی از ترسشان سنگسار را متوقف کنند؟
واقعاً بعد از مسخره کردن سنگسار مکرمه و جعفر چطور روت ميشه باز در مورد سنگسار اظهار نظر کني اگه يکي از اين 9 نفر سنگسار بشه تو پيش خودت احساس خجالت نميکني اگه واقعاً احساس خجالت نميکني يه فکري در مورد خودت بکن چون واقعاً از انسانيت فاصله گرفتي حتي يه لحظه به عقب برگرد ببين بعد از اينکه جعفر کياني سنگسار شد و تو قبلش اين همه مسخره بازي تو گوز در اورده بودي خجالت نکشيدي من به عنوان يک خواننده قديمي ازت مي خوام به اين سئوال جواب بدي
.
.
.
.
.
.
درست حرف بزنم ؟ به قرآن قسم اگر یک روز بازجویم را ببخشم ، اگر یک روز شکنجه گرم را ببخشم ، تو را نمی بخشم . شرف ندارم اگر انتقام خون بی گناهانی را که با جراغ سبز کثافتهایی مثل تو ریخته شدند را از تو نگیرم . اگر دستم به تو رسید می دانم با تو چه کنم .
.
.
.
.
جاکش پفیوز . کثافت متعفن ! این جمله ها رو یادته که چند روز قبل از کشتن جعفر کیانی خطاب به همین شادی صدر - که برای نجات جون جعفر خودش رو به آب و آتیش زده بود - نوشتی ؟
بی شرف خبیث! می دونی بعد از نوشتن این مطلبت و چند روز بعدش که شادی صدر رو خفه کردن چی شد؟ پفیوز بی شرف! جعفر رو بردند تاکستان ، تا سینه توی خاک - زنده زنده دفنش کردند - و با سنگ اونقدر زندن تو سرش تا زجر شد . کثیف ملعون! اگه این 9 زن رو هم کشتند ، مرد نیستم که توی لندن و جلوی دوست دخترت مجازاتت نکنم تا همهء دنیا بدونند که عاقبت نامردی و آدم فروشی چیه .
.
.
.
آخه جاکش دیوس! مگه تو امثال تو گذاشتین که شادی صدر جون اون بی گناه رو نجات بده؟ آخه پفیوز قرمساق! مگه تو الان سعی می کنی جلوی کشتن این 9 زن بی گناه رو بگیری؟ آخه کثیف بی شرف! مگه توی نوشتهء تو اصلا اشاره ای به بی گناهی این 9 انسان شده و دربارهء لزوم نجاتشون چیزی هم گفتی و نوشتی تو؟
تو لطفا توی بحث ما دخالت نکن . ما داریم طبق ادبیاتی که خود حسین درخشان توی وبلاگش مطلب می نویسه با هم حرف می زنیم . اگه باور نمی کنی تشریف ببر یه نگاهی به نوشته هاش بنداز بعد بیا . اگه دیدی من کلمه ای رو استفاده کرده ام که حسین درخشان توی نوشته هاش و بحثهاش با مخالفینش ازشون استفاده نمی کنه، مشخصشون کن تا بابتشون معذرت خواهی کنم .
.
.
نگاهي به وبلاگ (سايت) درخشان(!) شما انداختم. متاسفانه بعيد است كه به اين زودي ها روش "نگاه انساني و نوشتن بدون توهين" را بياموزيد!
.
https://balatarin.com/permlink/2008/7/22/1356223
.
.
درسته ، ما اشتباه کردیم که به این لینک منفی دادیم .
.
.
.
خجالت بكش
.
.
.
اینارو جدی گفتی یا داری باهام شوخی می کنی؟! تو واقعا تصور می کنی که این هشت زن و یک مرد ابیچاره رو میخوان به جرم تجزیه طلبی اعدام کنن؟! روزنامهء گاردین به نقل از شادی صدر که وکیل دادگستری هست نوشته که این زنهای بدبخت اهل استانهای فقیر و غیر فارس ایران بودن و زبون فارسی رو نمی دونستن ، اما بازجویی هاشون به زبون فارسی و بدون حضور وکیل انجام شده و این زنهای بی زبون اصلا نتونستن توضیح بدن که چی اتفاق افتاده . یه موردش رو مثال زده و گفته که این زن بیچاره رو شوهرش مجبور به این کار می کرده ولی شوهرش رو ول کردن و خودش رو محکوم به سنگسار کردن! تاکید شادی صدر به غیر فارس بودن این زنها و ناآشنایی شون به زبون فارسی فقط و فقط یه مفری هست که شاید به توسط اون بشه این بیچاره ها رو از مرگ نجات داد. ولی این حسین درخشان کثیف و پفیوز و بی وطن و فاحشهء ولگرد و بی شرف داره اذهان رو از اصل موضوع منحرف می کنه و همینی که می بینی رو نوشته . آدم باید خیلی قاطر و دراز گوش باشه که نوشته های این جاکش قرمساق و پفیوز بی شرف رو باور کنه . هر کی یه ذره انسانیت و حس وطن پرستی داره باید دهن این کفتار کثیف رو سرویس کنه .
.
نه بابا, منظور من شيطنت و اختلاف اندازی قومیتی توسط نويسنده گاردين بود كه سعي كرده اين بي عدالتي رو به عنوان يك موضوع قومي نمايان كنه...
.
من خلاصه مطلب گاردین و حرفهای شادی صدر رو هم برات نوشتم . اگه به نظرت این مطلب - اونجوری که این جاکش گفته - یه جورایی اختلاف افکنی قومی بوده که هیج ، اما اگه به نظرت این پست فطرت بی شرف با این نوشته می خواسته همون کار کثیفی رو بکنه که من توی کامنتهام توضیح دادم ، پس به عنوان یه انسان و به عنوان یک ایرانی شرافتمند و وطن پرست باید تف توی صورت کثیفش کنی .
.
.
.
.
.
.
Done
.
چقدر وقیحی تو . مثل سگ کثیفی که از در میندازنش بیرون دوباره زوزه کشون هل میخوری بین ما؟ لحنی که باهات حرف میزنم دقیقا همون لحنی هست که خودت توی اون وبلاگ کثیف و متعفنت با عزیزترین و شزیفترین آزادیخواهان ایران حرف میزنی . اگه حرمت این جمع نبود جور دیگه ای با توی پست فطرت مازوخیست حرف میزدم لجن بی شرف . اگه کامنتم رو ببندن افتخار می کنم که قبلش زدم توی دهن تویی که ازش مثل دهن کثیف یه گرگ خون بیگناهانی مثل جعفر کیانی میچکه جاکش دیوس .
.
.
.
من یه دهنی از تو سرویس می کنم که حال کنی پفیوز آدم فروش . خوشی ها و جنده بازی ها و عرق خوری هات رو از دماغت می کشم بیرون . من کسی هستم که خار و مادر پلیس اسکاتلندیارد رو یکی کردم و هیچ گهی هم نتونستن بخورن . به قرآن قسم اگه توی لندن گیرت بیارم چنان کاری بهات می کنم که توی تاریخ ایران بنویسن . همه باید بدوننن که سزای یه آدم فروش نامرد چیه .
.
.
و زنده باد شما آقای امریکا... زنده باد. کیف کردم از بحث کردنتون.
.
.
.
.
شادی عزیز تو اون روح آزادگی و بزرگی همیشگی فارسها رو نشون دادی که بدون نگاه قومی و قبیله ای به ماهیت حق فکر میکنی.
زنده باشی تو شادی عزیز
.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
.
.
معتقدم ج.ا. به دلیل ماهیت ایدئولوژیکش و پروفایلی که از خودش به جا گذاشته،برای حفظ تعادل داخلی، باید تحت فشار خارجی هم باشه.اما این فشار باید ریشه توجیه پذیری داشته باشه؛ انرژی هسته ای و تحریم های متعاقبش احمقانه ترین موضوع برای ایجاد این فشاره.اما حقوق بشر اهرم بسیار خوبیه هرچند عملا یک مارک ساخت آمریکا هم روش خورده،ولی باید در نظر داشت به خاطر بار انسانیش، یک مفهوم جهانیه.کسایی مثل شیرین عبادی هم با همین ایده این پروپاگاندا رو حول این مساله راه میندازن.
به نظر تو چه اشکالی داره که یک نفر با توانایی عبادی یا صدر بتونه با کمک هر منبع مالی(چه مشروع چه غیر مشروع) یا هر شکل(چه ارگانیک و چه غیر ارگانیک)از فرصت ایجاد فشار استفاده کنه؟فکر می کنی آمریکا با این کارا می تونه ایران رو بپاشونه؟
.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++
.
این حرف رو از قهرمان پست استراکچرالیستت خمینی کبیر قرض گرفتی دیگه؟ اونجا که میگه اگر آمریکا از حرف ما خوشش اومد حتمن داریم اشتباه میکنیم و برعکس ...
.
.
.
.
این هایی که می گن باید + داد تا همه ببنند مطلب رو تا آبروی این مردک برود،مشکوک هستن،چون این آدم آبرویی ندارد که برود و نیازی به کمک به گسترش پرونده سازی هایش درباره انسان های محترم و زحمت کش نیست
.
.
نه دوست عزیز،
بگذار همه کامنتهایی که مردم در مخالفت با این بی شرف نوشتن رو بخونن. فکر می کنی کیهان و اطلاعات جمهوری اسلامی نمی دونه درخشان چی نوشته؟ و اگر خبر داغ بشه تازه می بینه؟! این پرونده شروع شده توسط وزارت اطلاعات و حامی اش این درخشان بی شرف، بگذار مردم پاسخهای دندان شکن دوستان را به این ادعا بخوانند. فقط بگذارید حداقل رای مثبت لازم برای در صفحه اول باقی ماندن رو داشته باشه
.
دست شما درد نکنه.
.
گذارش تخلف
گذارش تخلف
جناب خرچنگ شما ببند اون فاضلاب و بعد واسه ادب دیگران ایراد بگیر
.
.
باید همه بدانند که چه کسانی با چه اهدافی به دنبال لاپوشانی و سانسور اخبار حقوق بشری در ایران به بهانه جلوگیری از آبروریزی ایرانیان! در دنیا هستند؟ چه کسانی موذیانه و به دروغ توصیه می کنند که اگر از رژیم بد بنویسید، بهانه برای حمله به ایران ایجاد می شود و همه را ساکت می کنند تا اخبار حقوق بشری مسکوت گذاشته شود؟ آیا باید کسی مثل جعفر قربانی شود تا ما به خود آییم؟!!!!
.
من خواهان برخورد با چنین اهانت کننده ای هستم و مسوولان بالاترین باید با توجه به این که اهانت ها تروج کننده فضای مسموم در جامعه ی مجازی ماست،فوری اقدام کنند
.
.
اسمت رو که با رنگ آبی دیدم،واقعن تعجب کردم.امیدوارم هم چنان این لینک منفی بگیره
.
.
با حرف هایت کاملا موافقم فقط ای کاش فحش های بهتری می نوشتی. اگر به کسی که حرفه اش دزدی است بگویی دزد قلبا ناراحت نمیشود فقط اعصاب خودت را خرد میکنی!
2- من معتقدم توجیهی برای مثبت دادن به این لینک وجود ندارد.
.
.
.
.
.
ح. درخشان وبلاگ نویس حامی جمهوری اسلامی: فقط بعد از اجرای حکم سنگسار حق داریم انرا رسانه ای کنیم
.
شما انگلیسی میدونی؟ کجای مطلب گاردین اختلاف قومیتی انداخته؟ این هودر آشغال بیشرف هر چی میگه که نباید شما باور کنید.
.
.
.
پدر و مادر هودر هم با همین مدل استدلال از بارداری ناخواسته پیشگیری کردند٬ یعنی اول کارشان را کرده بعد خواستند از بارداری پیشگیری کنند که خوب نتیجه اش همین موجود کسخلی است که می بینیم.
.
.
منفی ندید ! بزارین خودش ، خودش رو خراب کنه !!
.
روزنامه گاردین: ۸ زن و یک مرد در انتظار سنگسار به جرم زنا در ایران
.
.
.
من البته نمی خندم. حتی همین عقیده را در مورد بعضی سران جمهوری اسلامی هم دارم. چه کسی می تواند اینگونه با چهارکلمه حرف به اسراییل خدمت کند؟
.
.
.
در ضمن من منفی می دم و اصلا اکراهم میشه مثبت بدم!
به امید اینکه ملت ایران سنگسارت کنند تا بفهمی که سنگسار چیه جاکش!
.
:)
.
.
.
.
.
.
غیر از بحث خدمت من به یک چیز مشکوک شده ام انهم نوشته های دستورالعملی ح.درخشان در وبلاگش است. دیروز 10-15 تا از اخرین پست هایش را مرور کردم . تقریبا اکثرا محتوای ان بیشتر بدرد تحلیل گر های خارجی (بخصوص اسرائیل در باره پرونده اتمی) می خورد.
مثلا اینکه رحیم مشائی این حرفها را برای تفرقه بین اسرائیلی ها زده است یا وقت امتیاز گیری است و یا قضیه فوتوشاپی بودن موشکهای سپاه را را توضیح دادن ...
این قضیه سنگسار و موضع گیریش هم خیلی خیلی خارج از استاندارد بود و به قول شما خدمت واقعی به خارجی یعنی تسهیل سنگسار این افراد.
* شاید خیلی ها معتقداند این طرف ارزش تحلیل هم نداشته باشد ولی گاهی برای درس گرفتن خودمان از مسائل سیاسی روز - شاید مفید باشد که حرکات این ادم را در نظر بگیریم.
.
.
.
خیابان بهشت عزیز به نظرم خیلی دور و بر حودر نگرد که این جانور تا به حال ادبیات خیلی ها را عوض کرده و می ترسم تا چند روز بعد کلاً نحوه نگارش و انشای شما عوض شود lol
.
.
تو سگی هستی که هر بار با لقمه یک طرف دم می جنبانی
آخه تو چطور پست فطرت هستی
من با شنیدن خبر این سنگسار خوابم نمی بره و همزمان می بینم احمق های خوش گذرانی مثل شما دارند نمک رو دردمان می پاشند
شرمت باد
.
تکلیف ما معلومه / شما مستقیم یا با واسطه چه برای ج.ا چه برای عامل خارجی فعالیت کنید خائن به ملت محسوب میشوید.
.
نه عزیز تو نه جاسوس ج ا ا نه جاسوس اسراییل. جاسوس قبل از هر چیز باید ناشناس بمونه و فوق العاده باهوش باشه! تنها مشکل تو اینه که فکر می کنم از سندرم مورد توجه و محبت واقع نشدن در دوران جنینی رنج میبری همین. ای بابا دلم برات سوخت. آخه این پدر مادرا چرا بچه ها شونو اینجوری خراب میکنن. نکن حسین جان نکن برادر من ما میتونیم بهت توجه مثبت نشون بدیم مجبور نیستی اینجوری ضایع بازی در آری.
.
خیلی بی حیا و بی شرمی! فقط همین! اینهمه آدم برات توضیح دادن که چه اشتباه بزرگی مرتکب شدی، هنوز از رو نرفتی. خانم شادی صدر به عنوان یک حقوق دان و وکیل مدافع، با اعلام اینکه متهمان بی سواد بوده اند و زبان فارسی را هم نمی دانستند، پول هم نداشتند که وکیل بگیرند، نتوانسته اند از خودشون دفاع کنن نتیجه گرفته که حکم دادگاه باطله. یعنی این دفاع حقوقی را نمی فهمی یا خودت را به نفهمی زدی و جنگ زرگری قومی راه انداختی که کار بزرگ خانم شادی صدر را که بی هیچ چشمداشتی از این متهمان بی سواد و فقیر، برای نجات جانشون تلاش می کنه، خراب کنی و براش پرونده سازی کنی!؟
یک اعتراف به اشتباه اینقدر سخته؟!
.
.
مشکل به این نیست جاسوس کی هستی! مشکلات از نوع تولدت هستش! نطفه که بد بسته شد عاقبتش همینه!
.
.
خودت که همیشه به همه پفیوز و حرام زاده و دیوث و جاکش میگویی و N تا پسوند پیشوند جاسوس و وطن فروش و کسشعر میبیندی کیلو کیلو.... چی شد بد شد همه اینا یهو :) نه تنها جوابی نداری به سوالهای منطقی که ازت شده بدی، از دیدن اشان عصبی هم شدی زدی تو خاکی و وبلاگت رو کپی پیست میکنی. اینجارو نخون برات بده ، کیهان بخون عزیزم. سکته میزنی ها...
.
" شما روز 30 مارچ 2004 - دقیقا رو در رو به شخص من گفتید : سه بار همسر دوم تان حامله شده و هر سه باز شما او را مجبور به سقط کرده اید، اولا این درست است یا تکذیب می کنید؟"
ثانیا : حاضرید به صورت De facto - لغتی که سال 2007 یاد گرفته اید - مجازات این را بر اساس قوانین جمهوری اسلامی وقتی که تشریف بردید ایران بپذیرید؟
ثالثا : مشغول ساخت یک فیلم مستند هستم از سفر اول شما به اسرائیل و آدمهایی که با آنها آنجا صحبت کرده اید و حرفهایتان، لطف کن اگر لندن هستی وقتی بگذار خودت هم چند دقیقه ای برای فیلم صحبت کن
ممنون نیما راشدان
.
نیما جان
حسین قطعا گه تر از همه چیزهایی است که می شود تصور کرد، ولی چه معنی دارد که شما مسائل خصوصی ایشان را که بدون دلیل وارد حوزه افراد دیگر می شود باز کنید؟
.
.
.
.
داور خان ، حسین درخشان متعلق به همه هستش! چیزی شبیه توالت عمومی! پس هیچ زندگی خصوصی برای ایشان نباید قائل بود! اجازه دهید با روشن شدن زوایایی واقعی زندگی این مرد عمومی مردم بیشتر با چهره نورانی ایشان آشنا شوند.