۱۹.۱۱.۸۷

خداحافظ . . .

.

من وبلاگ نویس نبودم.

بالاترین بود که وبلاگ نویسم کرد. یا بهتر بگویم، چند تا از کاربران بالاترین بودند که وبلاگ نویسم کردند.

عادت داشتم لینک که میدادم یک پاراگراف هم متن براش مینوشتم. بالاخره قصدم از لینک دادن همین بود دیگه، که نظر های خودم را به بقیه بگم. ولی دوستان یواش یواش با منفی های خودشون من رو به راه راست هدایت کردند، میگفتن اینهائی که مینویسی اینجا اگه اول توی یک وبلاگ بنویسی بعد لینک کنی منفی نخواهیم داد! ماهم همینطوری آروم آروم تمشیت شدیم تا یه روز دیدم ای دل غافل، من هم وبلاگ نویس شدم.

اینطوری شد که اومد اینجا و وبلاگ نویس شدم. درست یکسال پیش بود که شروع کردم. ژانویهٔ سال دوهزار و هشت مسیحی. شروعش با بالاترین بود، و ادامه اش هم برای بالاترین بود . . . و حالا، یکسال بعد، تموم شدنش هم برای بالاترینه...

قصدم خوندن مرثیه برای بالاترین نیست، چون بالاترین یک ایده است، نمیشه کشتش. ایده مثل ققنوسه، آتیشش که بزنی جوونتر میشه. من ولی ققنوس نیستم. یکبار که بسوزم دیگه تموم شده ام. شاید پاره ای از من بمونه، شاید روزی توی یه قالب دیگه، یه اسم دیگه، یه شکل دیگه حلول کنم و به زندگی ادامه بدم، ولی اون، هرچی باشه و هر کی باشه، دیگه من نخواهد بود، یه نفر دیگه خواهد بود. من تموم شدم و دارم میرم. اینهم آخرین نوشته ام خواهد بود، و تنها دلیل نوشتنم هم این بود که بدون خداحافظی نرفته باشم.

نه، دروغ گفتم. یه دلیل دیگه هم داشتم. میخواستم یه فرصت باشه تا قبل از رفتن، قبل از ناپدید شدن، زل بزنم توی چشم شما، توی چشم توئی که داری این کلمه ها رو میخونی، و بگم دوست ایرانی، «دیدی؟». دیدی چطور دوباره جامعه ایران به سنت دیرین نخبه کشی خودش برگشت؟ دیدی چطور باز بهترین و بالاترین خودش رو به دست «فرزندان دلسوز» خودش از بین برد؟ میخواستم توی چشمات زل بزنم و بگم شک نداشته باش. بگم شک نداشته باش که تا زمانی که موتور جامعه مون را وحشت و هراس به کار میاندازه، هراس از آزادی، هراس از افکار تازه و متفاوت و چیزهای همه گیر و مردم پسند، تا اون زمان دوست من هیچ امیدی به خوب شدن بیماری هامون نخواهد بود.

من رفتم. رفتم تا نقطه کوچک دیگری بشوم در دل هیچ سیاه بزرگی که مثل یک کوله بار سنگین از خاطرات شرم آگین پشت ایران ما رو خم کرده. ولی میخواستم قبل از رفتن توی چشمات زل بزنم نگاه کنم، شاید بعد از رفتنم خاطره نگاه خیره ام چند لحظه ای باهات بمونه و مجبورت کنه از خودت سئوالای سختی رو بپرسی.

خداحافظ دوست من. من میروم و راه را به تو میسپارم.

پرواز را به خاطر بسپار . . .

.

.

.

.

۱۷.۱۱.۸۷

◂ مدیریت سایت نمپورتوکوا بدینوسیله بازگشت شکوهمندانه بالاترین را به کاربران غیور و همیشهٔ در صفحه این سایت تبریک و تهیت عرض میکند

.

و این کاریکاتور نذری که از صفحه اول فعلی سایت و با نقض کامل کپی رایت هنرمند محترم، جناب وحید خان نیک گو برگرفته شده است هم خدمت تمام کاربران عالیقدر تقدیم میگردد.

.

.

.

.

.

◂ چه کسی بالاترین را کشت ؟

.

با انتشار خبر و تحلیلی از دلائل هک شدن بالاترین، آنهم تنها ساعتی پس از هک شدن سایت، به نظر میرسد خبر گزاری فارس به طور تلویحی مسئولیت هک شدن سایت را بر عهده گرفته باشد.

از سوی دیگر طی یک روزی که از هک شدن سایت میگذرد، حد اقل دو فرد یا گروه مسئولیت هک کردن سایت را بر عهده گرفته اند، اگرچه هیچ دلیلی برای جدی گرفتن این اعلام مسئولیت ها وجود ندارد. هر دوی این افراد یا گروه ها سخنان خود را از طِیق وب لاگ منتشر کرده اند، که یکی از آنان وبلاگ «یا مهدی» نام دارد، و دیگری تحت عنوان «من بالاترین را هک کردم» منتشر شده است.

اگرچه به نظر میرسد گروه یا فردی که خود را به عنوان «یا مهدی» معرفی کرده است دیدگاهی نزدیکتر به «فارس نیوز» را مطرح‌کرده باشد، اما همانطور که گفتم، لا اقل تا این لحظه به نظر نمیرسد مدرک معتبری برای جدی گرفتن هیچیک از این دو سایت در دست باشد. من شخصا استدلال یکی از کاربران را منطقی میدانم که جائی نوشته بود، "اگر اینها هکر واقعی سایت بودند خواسته ها و دلایل خودشان را در همان صفحه اول بالاترین مینوشتند، نه در یک وبلاگ ناشناس." اگرچه از طرف دیگر این فکر هم درست به نظر میرسد که به هر حال صفحه اول سایت به محض اینکه سایت توسط صاحبان اصلیش پس گرفته شود (که به نظر میرسد شده باشد، چون صفحه هک شده ای که در متن قبلی عکسی از آن را گذاشتم الان دیگر وجود ندارد)، اگر پیام هکر ها در صفحهٔ اول آن سایت حک شده باشد، با پس گرفته شدن سایت پیام آنها ها هم از بین خواهد رفت، در حالیکه در این وبلاگ ها تا مدتی باقی خواهد ماند. در هر صورت باید صبر کرد تا جزئیات بیشتری معلوم شود.

یکی از جنبه های مهم و قابل توجه دیگر در این حکایت، تشکلات و حرکتهای خود جوشی است که از طرف کاربران سایت در گوشه و کنار اینترنت به راه افتاده است. که نمایش بسیار طبیعی و خوبی است از میزان محبوبیت پروژهٔ بالاترین. در مورد این محبوبیت خوب خیلی میشود نوشت، و به نحوی خوشحالم که این اتفاق افتاد تا دوستان بنویسند و این افکار و احساسات «خود آگاهانه» بشوند. اما خودم هم امیدوارم یکی از همین روزها فرصتی بشود تا چند کلمه ای بنویسم راجع به بالاترین، چون به عقیده من بعد از اختراع اینترنت و رسیدن آن به ایران، پروژهٔ بالاترین یکی از مفید ترین و تاثیر گذار ترین اتفاق هائی بوده است که ممکن بود در فضای مجازی بیافتد. اما این باشد تا بعد.

راستی یک موضوعی که شاید بهتر باشد بنویسیم تا فراموش نکنیم اینست که اگرچه حتی تیتر همین متن هم از مرگ بالاترین سخن میگوید، همه مان خوب میدانیم که بالاترین به همین سادگی نخواهد مرد، بلکه بر عکس از خاکستر بالاترینی که به دست هکر ها به قتل رسید بالاترینی بهتر و قویتر و منسجم تر زاده خواهد شد. من که در انتظار بالاترین نسل دوم بی قرارم، و چه خوب است که میدانم تنها نیستم در این بی قراریم!

فعلا اجازه بدهید تا لیست کوچکی هم از سایتهای چند تن از اعضای بالاترین که در رابطه با این موضوع نوشته اند را برایتان نقل کنم، که از یکی از همین سایتها کپی کرده ام. اگر دوست دارید اسم شما یا سایتتان را هم به این لیست اضافه کنم، لطفا کامنت بگذارید و حتما این کار را خواهم کرد.

.

ابراهیم نبوی

وحید آنلاین

قانقاریا

شاتوت

یک پزشک

یوزپلنگ

روزنوشت میلاد

خرچنگ زاده

تمدن

توهم نامه

آرتا هرمس

اوبونتو

سوزانا

عشق گمشده

بوچی

هندونه

نقـاد

سعیدپر

گجمو

نسل سوخته

دست نوشته

داینا

خبرنگار

یادداشتهای از هرات

آپ دیت بلاگ

ما همه خوبیم

قانقاریا

رویای آبی

گزارشات یک وکیل دادگستری

پندار خدا، توهم رستگاری

سیم خاردار

مجید بارسلونا

بدنویس

فرهاداتا

رنگین کمان

دست چپی

روی مدار زندگی

آریو بلاگ

فری بلاگ

آیات شیطان

شبح نوشته‌ها

معمار بابا و آجر وطنی

.

.

.

.

۱۵.۱۱.۸۷

◂ حمله تروریست ها به سایت بالاترین

.

این خبر را برای آن دسته از دوستانی مینویسم که ممکن است سعی کرده باشند به سایت خوب «بالاترین» بروند و با صفحه زشتی که عکسش را اینجا میبینید روبرو شده اند و سردر گم هستند که بالاترین را چه شده است، و چه بسا دنبال جواب سر از اینجا در آورده باشند.

مدیران سایت در «تویتر» یادداشتی گذاشته اند که میگوید سایت هک شده است.

به هر حال تروریسم است و کاریش نمیشود کرد -مثل ویروس و میکروب، همیشه بوده است و همیشه هم خواهد بود. امیدوار باشیم که هرچه زودتر مدیران و صاحبان سایت موفق شوند تا زندگی را در سایت زیبای خودشان به جریان بیاندازند. شک نداشته باشیم که عشق، آزادی و زندگی بر سیاهی و وحشت و تخریب پیروز خواهند بود، و فراموش نکنیم که دلیل مورد حمله قرار گرفتن «بالاترین» موفقیت بیش از حد آن و استقبال بی سابقه ایرانیان داخل و خارج از کشور است، موفقیتی که ارباب زور را آنچنان به هراس انداخته است که فیلتر کردن سایت برایشان کافی به نظر نرسیده است و احساس کرده اند مجبورند دست به دامان ترور و خاموش کردن صدای مردم شوند.

.

.

.

.

۱۳.۱۱.۸۷

◂ فاتح داوس ؟!

.

لینک این مطلب در بالاترین


شیمون پرز در این جلسه تلاش خواهد کرد تا
روابط بین اسرائیل و ترکیه را مرمت کند . . .
اسرائیل روی جلسه ای در گردهمائی «داوس» که قرار بود پنج شنبهٔ گذشته «شیمون پرز»، رئیس جمهوری اسرائیل، و «رجب طیب اردوغان»، نخست وزیر ترکیه را برای اولین بار پس از جنگ غزه در کنار هم قرار دهد حساب های زیادی باز کرده بود.

صبح‌ همان روز مثلا، شبکه ملی خبری «آرتص شوا» که این جلسه را به عنوان «اولین ملاقات سران دو کشور از پس از جنگ غزه» توصیف کرده بود، یکی از اهداف دولت اسرائیل در آن را به این ترتیب اعلام کرد: «رئیس جمهور شیمون پرز در این جلسه تلاش خواهد کرد تا روابط بین اسرائیل و ترکیه را که از بعد از جنگ غزه سرد بوده اند مرمت کند»

اما جلسه ای که سران اسرائیل با بیصبری در انتظارش بودند تا به مرمت روابطشان با دوست مسلمان مهم خود بپردازند به آن ترتیبی که مورد انتظار بود پیش نرفت، و به جای تعمیر شدن گسستگی ها، شکافی بسیار بزرگ و جدی بر رابطه بین دو کشور اضافه گشت.

پس از این که رئیس جمهوری اسرائیل، شیمون پرز، ساعاتی بعد از برخورد تند طیب اردوغان با وی در «داوس» با اردوغان تماس تلفنی گرفت، دولت و مطبوعات ترکیه اعلام کردند که «پرز» از «اردوغان» عذر خواهی کرده است . در همان روز مطبوعات ترک و اسرائیلی نیز اصرار کردند که این اتفاق «به روابط محکم بین ترکیه و اسرائیل لطمه ای وارد نخواهد کرد». شدت اصرار بر نفی ابعاد واقعی «اتفاق داوس» تا حدی بود که حتی صدای امریکا هم وارد گود شد تا از قول شیمون پرز بنویسد که این واقعه «هیچگونه خللی در پیوند های بین اسرائیل و ترکیه» به وجود نیاورده است.

اما اینها همه در یکی روز اول بود، یکی دو روزی که ظاهرا هم دولت اسرائیل و هم مطبوعات مختلف تنشان به قول معروف هنوز گرم بود و شدت ضربهٔ وارده را متوجه نشده بودند. حالا، یعنی چند روزی بعد از آن اتفاق، به نظر میرسد که داستان در جهات متفاوتی گسترش یافته باشد.

در ترکیه، رفتار اردوغان جنبه های افسانه ای پیدا کرده است، به طوری که اردوغان را در چشم خیلی از ترک ها به جائی در آسمانها هم ردیف با سرداران اسطوره ای جنگهایشان با اروپائی ها فرستاده است، تا جائی که حتی حزب جمهوری خواه هم خودش را مجبور به موافقت و دفاع از برخورد اردوغان دیده است . زیاد وارد جزئیات این نخواهم شد، ولی اگر یک مشت به نشانه خروار میخواهید ببینید میتوانید از اینجا شروع کنید: این سایت اینترنتی را ببینید که در همین دو سه روزه به یادبود برخورد بین اردوغان و پرز ساخته شده است، و اسمش هست «فاتح داوس - Davos Fatihi». سر رشته اخبار و مقاله های بسیاری را میتوانید از همین سایت «فاتح داوس» پیدا کنید و ادامه بدهید.

اما در طرف دیگر قضیه، دولت و مطبوعات اسرائیلی هم در دو سه روز به نظر میرسد نه تنها تازه درد ناشی از این حکایت را حس کرده باشند، بلکه ظاهرا کم کم متوجه ابعاد سمبلیک قضیه هم شده اند، و اینکه در میان مسلمانهای ترکیه و حتی دیگر کشورهای دنیای اسلامی چه تاثیر عمیقی گذاشته است این حرکت اردوغان. یکی از اولین نمود های صریح‌ این شکاف هنگامی پیدا شد که اسرائیل و مطبوعاتش این خبر که «پرز» از اردوغان عذر خواهی کرده است را تکذیب کردند ، و دولت ترکیه هم در پاسخ به این تکذیب متن آن مکالمه تلفنی را منتشر کرد که در آن «پرز» به وضوح از «اردوغان» عذر خواهی میکند.

حکایت برخورد اردوغان با پرز، که تنها نوک کوه یخی است و گوشه کوچکی از حکایت روابط بسیار مشکل بین اسرائیل و ترکیه بعد از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، هنوز در مرحله شکفتن است و بعید نیست در چند روز آینده ابعاد جالبتری به خودش بگیرد. اما آنچه مسلم است در طی همین یکی دو روز گذشته چرخش با مفهومی را میتوان در مطبوعات اسرائیلی مشاهده کرد.

همان مطبوعاتی که قبل از ماجرای «داوس» از مرمت و بازسازی روابط بین اسرائیل و ترکیه میگفتند و حتی بعد از آن ماجرا هم اصرار داشتند که این مسئله کوچکی است و تاثیری بر روابط دو کشور نخواهد داشت، امروز لحن سخنشان را کاملا عوض کرده اند و سخن از تاثیرات مخربی میگویند که جریان «داوس» بر انواع و اقسام جنبه های زندگی و روابط ترکیه خواهد گذاشت، از سقوط بازار بورس و از دست دادن پشتیبانی «صندوق بین المللی پول - IMF»، تا شکست خوردن ترکیه در تلاشش برای پیوستن به اتحادیه اروپا در نتیجهٔ برخورد اردوغان با شیمون پرز.

تیتر امروز «ها آرتص» را ببینید مثلا، که مینویسد «اسرائیل:رفتار اردوغان در داوس ممکن است امید ترکیه به پیوستن به اروپا را نابود کرده باشد» ، یا مقاله امروز رادیو اروپای آزاد (رادیو فردا) را بخوانید ، که تحت تیتر «برخورد تند اردوغان میتواند روابط بین المللی ترکیه را به خطر بیاندازد» چرخش بیش از پیش ترکیه به سوی دنیای اسلام را نقد میکند، و بخصوص این تصمیم و تاکید دولت ترکیه را که «حماس» نباید به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شود و هر گونه مذاکراتی در مورد صلح‌ نیز باید با شرکت این گروه انجام گیرد.

اگرچه چند سال است که ترکیه به نحو واضحی افق پیش روی خود را از غرب به شرق چرخانده است، اما اکنون به نظر میرسد که این تغییرات کمّی به مرحله ای از انباشت رسیده اند که بتوان منتظر تحولات جدی کیفی در مدل سنتی روابط بین ترکیه با امریکا و اسرائیل و حتی با کشورهای اروپائی بود.

.

.

.

.

۹.۱۱.۸۷

◂ کشف دلایل علمی ممنوعیت دوچرخه سواری «خواهران» در جمهوری اسلامی (گزارش تصویری)

.

لینک این مطلب در بالاترین


بر اساس فتوای مقام معظم رهبری
دوچرخه سواری بانوان در انظار عمومی جایز نمیباشد
اخیرا خبرگزاری «پی پی - ان ان» یک گزارشی تهیه کرده بود از ایران تحت عنوان «از اعماق»، و در یکی از برنامه های آن گزارشگر رو نشون میداد که مات و متحیر مانده بود از اینکه با چه دقت و تاثیری نتایج تحقیقات علمی جدید درستی برخی از قوانین و رسوم جمهوری اسلامی را کاملا اثبات کرده است. بخصوص یکی از این تحقیقات علمی که خیلی روی خود من هم تاثیر عمیقی گذاشته، تا حدی که گفتم حتما باید اینجا هم ذکر کنم که همه در جریان قرار بگیرند تا کمی متوجه بشویم که این انتقاد های بی جا و بی جهتی که اغلب نسبت به جمهوری اسلامی و قوانین اجتماعیش میکنیم در اصلش هیچ پایه و اساسی ندارند و همه شان در نتیجهٔ تاثیرات مخرب بوقهای شیطان غربی است که کر و کورمان کرده است.

اما این تحقیقی که گفتم کاری است از محققان قسمت روانشناسی اجتماعی در دانشگاه امام جعفر صادق، که در حال حاضر یکی از معتبر ترین دانشگاه های ایران و خاور میانه است، و حتی در سطح بین المللی هم اهل فن خبر دارند که جزء پنج یا ده دانشگاه برتر دنیا محسوب میشود (که البته این واقعیت را شما هرگز از رسانه های غربی نخواهید شنید، و دلیلش هم واضح است). البته تحقیق مزبور علمی است و پر از جزئیات، که نه خواننده های ما اینجا دانشش را دارند، و نه اصلا احتیاجی هم هست، چون به حمدالله دوستان در ضمن انجام تحقیقات عکس های زیادی هم گرفته اند که به راحتی یکجور گزارش تصویری میشود. پس اجازه بدهید تا مستقیم برویم و این گزارش تصویری را با هم ببینیم. فقط اینرا اختصارا عرض کنم خدمتتان، که این پروژه تحقیق با دو هدف مختلف انجام شده، که عبارت باشد از بررسی علمی در زمینه دو قلم از قوانین جاری: یکی تاثیرات منفی حضور خواهران در استادیوم های ورزشی، و دیگری تاثیرات مخرب سوار شدن دوچرخه توسط خواهران.

.

.

عکس اول: «قبل از». این نوع تصاویر را در اصطلاح‌ علمی به عنوان تصاویر «قبل از» میشناسند، چون وضعیت «سوژه» های تحقیق را پیش از شروع آزمایشها نشان میدهد. همانطور که میبینید سوژه های این تحقیق علمی چند تا از خواهران در یک دبیرستان هستند، در شهری که نامش را به دلائل اخلاقی ذکر نخواهیم کرد. مشاهده میفرمائید که این گروه از خواهران بسیار عفیف و پاکدامن هستند، کما اینکه حجاب خود را به بهترین نحو ممکنه حفظ کرده اند، و در اطرافشان هم متون دینی آویزان کرده اند که بادهای زهرآگین شهوت زائی که اغلب در کوچه ها و خیابانها میوزند نتوانند شیاطین را بر بال خود وارد محیط درس مقدس آنها کنند.

.

.

.

عکس دوم: «قبل از». این تصویر هم باز چند تن از خواهران سوژهٔ تحقیق را قبل از شروع آزمایشها نشان میدهد، که همانطور که مشاهده میفرمائید در مسجد محله گرد آمده اند و در کمال عفت و متانت مشغول درس خواندن و آماده شدن برای امتحانات مدرسه شان هستند.

.

.

.

عکس سوم: روز اول. اینجا خواهران سوژه را مشاهده میکنید در روز اول تحقیق، که از دبیرستان خود خارج شده اند و به سوی محل برگزاری آزمایش ها میروند.

.

.

.

عکس چهارم: تجهیزات. در این عکس لوازم و آلاتی که در انجام آزمایش ها مورد استفاده قرار گرفته اند را مشاهده میکنید.

.

.

.

عکس پنجم: سایت تحقیق. این تصویر محل برگزاری آزمایش ها را نشان میدهد. به دلایل فنی و اخلاقی از افشای نام این محل معذوریم.

.

.

.

عکس ششم: آغاز. در این تصویر خواهران را در لحظهٔ شروع تست روانی مشاهده میکنید. نکتهٔ جالب این عکس در آنست که با کمی دقت متوجه خواهید شد که اگرچه هنوز فقط در آغاز آزمایش هستیم، همانطور که میبینید سر و وضع خواهران به نحو زننده ای به سوی فحشا و بی بند و باری سوق پیدا کرده است. از این لحظه به بعد محققان این سوژه ها را به مدت سه هفته در محل برگزاری تحقیق به حال خودشان رها کردند. البته غذا و آب و مایحتاج دیگر به اندازه کافی برای یک ماه در اختیار آنها قرار داده شده بود.

.

.

.

و سرانجام آخرین و تکان دهنده ترین تصویر این گزارش، یا همان «بعد از». این وضعیتی است که وقتی محققان حدود سه هفته پس از آغاز تست به محل برگزاری تحقیقات برگشتند با آن روبرو شدند. ببینید که به چه نحو اسفبار و چندش آوری چند «دوچرخه» به ظاهر ساده و بی خطر در یک «استادیوم» در عرض سه هفته خواهران زیبای محجبه و عفیفه ای را به چنین عفریته های زشتی تبدیل کردند. آیا پس از دیدن این تصاویر جای تردیدی برای شما میماند که قوانین الهی جمهوری اسلامی همه بر پایه علم الهی بنا شده اند؟.

.

.

دوست من! اینست مظاهر تمدنی که غرب روز و شب از بلندگوهای ابلیسی خودش به گوش تو فرو میکند. این تصاویر مرگبار عفریته های وحشتناک را با چشم خودت ببین، و روزی را مجسم کن که زنان و دختران در خیابانهای شهرت به این شکل در آیند! آیا موی بر تنت راست نمیایستد از چنین تجسمی؟

.

.

.

.

۸.۱۱.۸۷

◂ اوباما اولین مصاحبه تلویزیونیش را به «العربیه» داد !

.

لینک این مطلب در بالاترین

امروز اعلام شد که باراک اوباما، رئیس جمهوری جدید ایالات متحده اولین مصاحبه تلویزیونی خودش را به جای «سی ان ان» یا «ان بی سی» یا دیگر شبکه های عمدهٔ امریکائی، با یک شبکه تلویزیونی عربی، یعنی «العربیه» انجام داده است. شبکه العربیه در دوبی مستقر است و با پول سعودی میچرخد.

من خود مصاحبه را ندیده ام هنوز، اما اصل همین خبر جالب توجه است. احتیاج به تفسیر و شاخ و برگ زیادی هم ندارد این موضوع، چرا که به قول معروف آفتاب آمد دلیل آفتاب. اینکه یک رئیس جمهوری امریکائی اولین مصاحبه تلویزیونی خودش بعد از به ریاست رسیدن را به یک شبکه عربی بدهد (حالا العربیه یا هرچه) به هر حال سنت شکنی بزرگی است که آدم را امیدوار میکند حرفهای او فقط برای جذب رای نبوده و هنوز پای قولهای قبل از ریاستش ایستاده است.

اما حالا که این را گفتم، یک نکته کوچک هم اضاف کنم البته، که برمیگردد به جمله ای که اقای اوباما گفته است در رابطه با این مصاحبه اش. خبرگزاری «ای بی سی» از قول ایشان نقل میکند، که به العربیه گفته، «وظیفه من اینست که به دنیای اسلام این مطلب را برسانم که امریکائی ها با شما دشمنی ندارند.» و بعد هم اضافه کرده که «هیچ دلیلی وجود ندارد که امریکا و دنیای اسلام نتوانند به همان احترام و همکاری که حتی تا همین بیست سی سال پیش بین ما وجود داشته باز گردند».

اگر چه مثل تمام حرفهائی که این چند روزه در مورد تصمیمهای مختلف «اوباما» زده ام باز میخواهم با این نکته شروع کنم که هنوز برای قضاوت کردن ایشان و افکارش خیلی زود است، اما اجازه بدهید عکس العملم را به این نقل قول را بگویم برایتان، که چندان مثبت و امیدوار کننده نبود راستش. موضوع برای من این است که این نقل قول، مخصوصا قسمت دومش راجع به «بیست سی سال پیش»، استنباطی که من ازش میکنم اینست که متاسفانه فاقد پرسپکتیو تاریخی است راجع به نقش امریکا در دنیا، یا لااقل نقش و طبیعت رابطه اش دنیای اسلام، یا حتی با دنیای عرب. منظورم اینست که وقتی ایشان یک دوره ای قبل از بیست سی سال اخیر و میگویند روابط بین امریکا و دنیای اسلام خوب بوده و قصد بازگشت به آن را دارند، هر کسی که کمی با تاریخ آشنا باشد فورا شروع میکند به خاراندن سر خودش که یک جای این حرف شدیدا عیب دارد.

البته دقیقا همینجاست که به همان نکته برمیگردیم که برای انجام قضاوت «جدی» در مورد ایشان و دیدگاه و رفتارشان در مقام ریاست جمهوری هنوز زود است، و اجازه بدهید تا من هم اینکار را نکنم. به هر حال امید من این است که این جمله فقط یک اظهار نظر سهوی یا یک «اشتباه» تصادفی باشد، هرچند که احتمال درست بودن اینطور تعبیری بسیار کم باشد. باید صبر کرد و دید. مثلا محتوای همین مصاحبه به احتمال زیاد موضوعات به درد بخوری خواهد داشت که اگر فرصت شد حتما خدمتتان عرض خواهم کرد....

.

.

.

.

۷.۱۱.۸۷

◂ گرچه باشد در نوشتن رایس رایس ...

.

لینک این مطلب در بالاترین


Dr. Susan E. Rice
بعد از انتخاب مایوس کننده اوباما برای وزارت امور خارجه اش، جای خوشحالی است که در انتخاب مهم دیگری مثل سفیر ایالات متحده در سازمان ملل ظاهرا او موفق شده تا انتخابش را به سلیقه خود و رها از فشارهای سیاسی و درون حزبی انجام دهد.

دکتر «سوزان الیزابت رایس Susan Elizabeth Rice» امروز اعتبار نامه اش را به عنوان نماینده جدید ایالات متحده به «بان کی مون» دبیر کل سازمان ملل ارائه کرد تا یکی از جوانترین نمایندگان تاریخ امریکا در سازمان ملل شود. و اجازه بدهید از همین اول بگویم که خیر، نه تنها هیچ گونه ارتباط خویشاوندی بین سوزان رایس و کاندولیزا رایس نیست، بلکه در حقیقیت این دو نفر از لحاظ اندیشه و گرایشات سیاسی به قطبهای متضادی نسبت دارند.

البته باز هم میگویم که هنوز بسیار زود است برای قضاوت کردن تصمیمهای اوباما و جهتهای سیاسی دولت وی، اما به هر حال تفاوت بین فردی مثل خانم سوزان رایس و کسی مثل جان بولتون به همان اندازه تفاوتهای بین اوباما و بوش واضح و غیر قابل انکار است، و پیش بینی نوع تاثیری که این افراد بر رابطه ایالات متحده با دنیای خارج خواهند گذاشت چندان مشکل نیست، کما اینکه همین امروز در اولین سخنان عمومیش، خانم رایس چهرهٔ متفاوتی از دیپلماسی جدید امریکا را به نمایش گذاشت.

به هر حال انتخاب این خواهر سیه چرده مان را به عموم دوستداران صلح و تفاهم تبریک میگویم، و مشتاقانه در انتظارم تا نمونه های بارز تری از تفاوت شخصیتها و برخوردهای این «رایس» و آن «رایس» را به زودی ببینیم، و بخصوص تفاوت تاثیر سیاسی ناشی از شخصیتهای متفاوت خانم سوزان رایس و یکی مثل جان بولتون را به مرور با هم مشاهده کنیم.

.

.

.

.

.

.

۵.۱۱.۸۷

◂ کشتی طوفان زدهٔ امریکا و بار سنگینی به نام اسرائیل

.

لینک این مطلب در بالاترین

مجلهٔ «نیوزویک - Newsweek» دیروز مقاله ای داشت که عنوان صفحه اش هست، «بعد از غزه، اسرائیل خود را در انزوا میابد»، و تیتر خود مقاله هم به این شرح است: Israel Has Fewer Friends Than Ever, Even In America اسرائیل از هر زمانی کمتر دوست دارد -حتی در آمریکا.

و باز، انگار برای اینکه مطمئن شود این پیغام غیر قابل باور حقیقتا در ذهن خواننده نشسته است، متن اصلی را هم با این جمله شروع میکند: «اسرائیل هیچوقت تا اینحد منزوی نبوده است». و شرح میدهد که چطور افکار عمومی در دنیا تا حدی بر علیه اسرائیل انگیخته شده است که حتی بهترین دوستش، یعنی ایالات متحده هم، که تا کنون ۴۱ قطعنامهٔ شورای امنیت بر علیه اسرائیل را به سادگی «وتو» کرده است، قادر نبود در معادلات اخیر در سازمان ملل به راحتی مثل همیشه قطعنامه ای را که بر علیه رفتار اسرائیل در غزه منتشر شده بود وتو کند، تا جائی که حتی پس از دخالت شخصی و تماس مستقیم ایهود اولمرت با جرج بوش، امریکا باز هم «جرات نکرد» قطعنامه را وتو کند، و تنها توانست از رای دادن امتناع کند .

اما در رابطه با، و اضافه بر مشکل انزوای سیاسی، اسرائیل با مشکل جدی دیگری نیز روبروست، یعنی اتهام ارتکاب جنایات جنگی در طی حمله اخیر به غزه. در واقع مسئله جنایات جنگی تا حدی جدی شده است که امروز دولت اسرائیل خود را مجبور یافت تا در اولین اظهارات مستقیم در رابطه با این اتهامات به سربازان خود دلگرمی بدهد که آنها را در مقابل دادگاههای بین المللی تنها نخواهد گذاشت.

خبرگزاری رویترز مثلا در این مورد نوشته است که امروز (یکشنبه) ایهود اولمرت در عکس العمل به فشارهای افزاینده بین المللی برای رسیدگی قضائی به اتهام جنایات جنگی اسرائیل در غزه گفته است، «فرماندهان و سربازانی که به غزه فرستاده شدند باید بدانند که از دادگاههای مختلف در امان خواهند بود، و اسرائیل در این جبهه به آنان کمک خواهد کرد و از آنان دفاع خواهد کرد، درست همانطوری که آنها با بدن هایشان در طی عملیات غزه از ما دفاع کردند»

از این گذشته، رویترز همچنین گزارش میدهد که «هفته گذشته مسئولان امنیت ارتش همچنین تمام مطبوعات خبری داخلی و خارجی در اسرائیل را موظف کردند که صورت تمام فرماندهانی که در جنگ غزه شرکت داشته اند باید در تمام عکس ها و فیلم های خبری محو بشوند ، از ترس اینکه این افراد شناسائی و در سفرهای خارج از کشور دستگیر شوند».

با توجه به انزوای بیش از پیش اسرائیل در صحنه بین المللی و مشکلات قانونی که به نظر میرسد به زودی دامن دولت و ارتش کشور را خواهند گرفت، اکنون نقش پشتیبان و یار عمدهٔ آن کشور، یعنی ایالات متحدهٔ امریکا نه تنها در زیر ذره بین افکار عمومی جهان قرار گرفته است، بلکه به دلایل متعدد، بسیار مشکل و پیچیده تر نیز شده است. به این ترتیب سئوال عمده ای که بیش از پیش در انتظار پاسخ مانده است رئیس جمهور جدید امریکا است و زاویه ای که دولت او برای برخورد با خاور میانه انتخاب خواهد کرد. از سوی دیگر لااقل تا این لحظه چنین به نظر میرسد که رئیس جمهوری جدید راه حل ساده تر، یعنی ادامهٔ سیاستهای قدیمی را در پاسخ به این سئوال برگزیده باشد. اگرچه با توجه به روند تفاوتهای اساسی که بین اوباما و دولتهای قبلی وجود دارد این امید را نمیتوان کاملا نادیده گرفت که شاید در دراز مدت دولت اوباما موفق شود دیدگاهها و برخوردهای تازه ای در مورد مسئله اسرائیل را به نمایش بگذارد.

.

.

.

.

۴.۱۱.۸۷

◂ اولین اشتباه مهم اوباما ؟

.

لینک این مطلب در بالاترین

شاید هنوز برای قضاوت نهائی زود باشد، اما هرچه میکنم این صدای نق نقی که پشت کله ام یک ریز دارد میگوید اوباما اشتباه بزرگی کرده است را نمیتوانم ساکتش کنم.

جزئیات این قضیه را در متن دیگری خواهم نوشت، ولی مسئله سر هیلاری کلینتون است و اینکه اوباما او را برای وزارت خارجه اش انتخاب کرد. باز هم روشنتر بگویم، مسئله ام سر دیدگاه و طرز فکری است که هیلاری کلینتون دارد در مورد خاور میانه، بخصوص در مورد ایران و در مورد مسئلهٔ اسرائیل.

در اینکه به هر حال کلینتون از بوش و یا رایس مثبت تر است و دیدگاه بازتری نسبت به دنیا و نیز در مورد خاور میانه دارد به هر حال شکی نیست، ولی مسئله اینجاست که او به اندازه «کافی» متفاوت نیست که بتواند جوابگوی خط مشی سیاسی جدیدی باشد که اوباما دنبال آن است.

همانطور که گفتم، جزئیات را جای دیگری بحث خواهم کرد، ولی یک مکالمه کوتاهی که با یکی از آشنایانم داشتم را میخواهم بگویم برایتان، که فکر میکنم کمی چارچوب موضوع را روشنتر کند. دوستم یهودی امریکائی است و شدیدا طرفدار اسرائیل و بخصوص طرفدار سیاستهای خشن علیه به قول خودش «تروریستهای فلسطینی». یادم است روزهائی که مبارزات انتخاباتی درون-حزبی دموکراتها تمام شده بود و مشخص شد که اوباما برنده شده، این دوستم خیلی حالش گرفته بود، و توضیح میداد که دلیل اصلیش هم این بود که اوباما برای اسرائیل بد خواهد بود، چون «اصلا نمیدونه واقعیت در خاور میانه چیه، و تحت تاثیر احساساتش هست و شروع به همدردی با تروریستها خواهد کرد»، کما اینکه چندی بعدش هم وقتی رسانه های دست راستی جمهوری خواه شروع به ترساندن مردم کردند که اوباما «با تروریستها چای خورده است» (رجوعشان به این قضیه بود که اوباما با «ویلیام آیرز»، یک چپ گرای سابق و مشهور به طرفداری از فلسطینی ها صحبت و خوش و بش کرده بود) این دوستمون اومد که ببین، دقیقا همین رو میگفتم، هنوز هیچی نشده معلوم شد که وحشت من از رئیس جمهور شدن اوباما بی جهت نبود

خلاصه این گذشت و اوباما رئیس جمهور شد، و به هر دلیلی که فقط اوباما میدونه و یک مشت ادم دیگه، هیلاری کلینتون رو هم انتخاب کرد به عنوان وزیر امور خارجه اش. البته کلینتون هم اولین کاراش انتخاب مسئولانی برای خاور میانه بود، که بعد ها بیشتر راجع به آن خواهم نوشت. اما چیزی که میخواستم بگم اینبود که دیروز همون دوست یهودیم رو دیدم که گل از گلش شکفته بود و میگفت بالاخره خیالم راحت شد. پرسیدم از چه خیالش راحت شده، و برام شرح داد که تعطیلات کریسمس که برای دیدار قوم و وخویشها به اسرائیل رفته بوده، خیلی از خانواده و دوستان حسابی نگران بوده اند سر اینکه اوباما رئیس جمهور امریکا شده.

دوستم شرح داد که در درجه اول اونها (اقوام و دوستهای اسرائیلیش) میخواستند که مک کین رئیس جمهور بشه. اما در غیاب مک کین، اونها حاضر بودند کلینتون را هم قبول کنند، ولی اینکه اوباما بخواد رئیس جمهور بشه واقعا براشون قبولش خیلی مشکل بود، و از وقتی که معلوم شد اوباما انتخاب شده همه شون در ناراحتی بودند و میگفتند حالا دیگه امریکا هم طرفداری تروریستها را خواهد کرد. ولی بعد از اینکه معلوم شد کلینتون مسئول روابط خارجی دولت اوباما خواهد بود، همه یک نفس راحتی کشیدند، چون کلینتون خیلی بهتر از اوباما در جریان خاور میانه هست و میشناسه و میدونه داستان از چه قراره.

این داستان را نقل کردم که به تلویح شرح داده باشم مسئله من با کلینتون چی هست. اما امیدوارم به زودی فرصت کنم یک متن مشروح‌ تر و مستند تری در اینمورد بنویسم.

.

.

.

.

۳.۱۱.۸۷

◂ فرق اوباما با دیگران !

.

آنچه در زیر میآید گزیده هائی هستند از سخنانی که آقای «باراک حسین اوباما» در مراسم سوگند ریاست جمهوری امریکا ادا کرد.

گمان نمیکنم احتیاجی به تاکید من باشد که دیدگاههای ارائه شده در این سطور چگونه و تا چه حد متفاوت است با آنچه به طور سنتی و بخصوص در طی هشت سال گذشته از سیاستهای امریکا، بخصوص سیاستهای خارجی آن کشور در ذهن تداعی میشود. خودتان بخوانید --قضاوتش مشکل نیست!

.

.

.

مردی که پدرش کمتر از شصت سال پیش ممکن بود اجازه غذا خوردن به یک رستوران محلی را هم نداشته باشد، اینک در برابر شما ایستاده است تا این مقدس ترین سوگند را ادا کند !

.

.

ما ملتی هستیم ساخته شده از مسیحیان و مسلمانان، یهودیان، هندوها و لامذهبان.
تجسمی هستیم از تمامی زبانها و فرهنگ ها که از چهار گوشهٔ این خاک گرد هم آمده ایم.

.

.

قدرت ما به تنهائی نه می تواند از ما حفاظت کند
و نه این اجازه را به ما می دهد هرطور که دلمان میخواهد عمل کنیم.

.

.

پیام ما به دنیای اسلام اینست:
ما در جستجوی راهی تازه هستیم، رو به جلو و بر پایهٔ منافع دوسویه و احترام متقابل.

.

.

در این که ما [امریکائیان] در بطن یک بحران هستیم تردیدی نیست . . .
در نتیجه حرص و طمع و بی مسئولیتی برخی، اما همچنین به دلیل شکست دسته جمعی مان در گرفتن تصمیمهای سخت و در آماده ساختن ملت برای عصری جدید، اقتصادمان به طرز بدی ضعیف شده است.

خانه ها از دست رفته اند، مشاغل نابود شده اند، و کسب و کارها بسته شده اند. بهداشت و درمان ما بسیار گران است، بسیاری قادر نیستند به مدرسه بروند، و هر روز شواهد بیشتری ظاهر میشود که نحوهٔ مصرف انرژی ما دشمنانمان را تحکیم و جهان را تهدید میکند.

این ها همه شاخص های بحران هستند که میتوان در امار و اعداد مشاهده کرد، اما آنچه که با همه عمقش به راحتی قابل اندازه گیری نیست، کاهش حس اعتماد در سرتاسر کشورمان است، و این وحشت آزارنده که افول آمریکا اجتناب ناپذیر است، و این که نسل آینده باید افق امیدهای خودش را پایین بیاورد.

.

.

ما این تفکر را که باید بین امنیت کشور و اصول ارزشیمان یکی را انتخاب کرد اشتباه می دانیم و رد می کنیم. بنیانگذاران ملت ما، مواجه با خطراتی که حتی تصور ان نیز برای ما مشکل است، برای ضمانت حکومت قانون و حقوق بشر، پیش نویس منشوری را تهیه کردند که با خون نسل ها آبیاری شد و رشد کرد. نور آن اصول ارزشی هنوز روشنائی بخش جهان است، و ما آنها را به خاطر مصلحت رها نخواهیم کرد. پس بنا بر این به تمام ملت ها و دولت های دیگری که امروز این مراسم را نگاه می کنند، از بزرگترین پایتخت ها تا آن روستای کوچکی که پدرم در آن متولد شد، می گویم بدانید آمریکا دوست هر ملت، هر مرد و زن و کودکی است که آینده ای همراه با صلح، والایی و شرافت میجوید، و ما آماده ایم تا بار دیگر پیشروی این مسیر باشیم.

.

.

پیام من به مردم ملت های فقیر این است: ما عهد می کنیم در کنار شما کار کنیم تا کشتزارهایتان را شکوفا کنیم، آبهای پاک را به جریان بیاندازیم، تن های گرسنه را سیر کنیم، و اذهان گرسنه را تغذیه کنیم. به ملت هایی مانند ملت خودمان که از فراوانی نسبی بر خوردار هستند، می گویم که ما دیگر نه می توانیم نسبت به کسانی که خارج از مرزهایمان عذاب می کشند بی تفاوت باشیم، و نه میتوانیم منابع جهان را بدون در نظر گرفتن تاثیر آن مصرف کنیم، چرا که جهان تغییر کرده است، و ما باید با آن تغییر کنیم.

.

.

چالش ها، ممکن است جدید باشند، و ابزاری که ما برای مقابله با آن چالشها استفاده میکنیم ممکن است جدید باشند، اما آن ارزش هایی که موفقیت های ما بر آن وابسته است، صداقت و سخت کوشی ، شجاعت و انصاف، تحمل و کنجکاوی، وفاداری و وطن پرستی، اینها قدیمی هستند. این ارزشها واقعی هستند، و نیروی ساکت پیشرفت در تاریخ ما از این ارزشها برخاسته است. بنابراین آنچه نیاز داریم بازگشت است به این حقایق. آنچه اینک برای ما لازم است دوره جدیدی از مسئولیت است - اینکه هر آمریکایی تشخیص دهد که ما در برابر خودمان، برای ملتمان و در برابر جهان مسئولیتهائی داریم، مسئولیتهائی که نه از سر اجبار، بلکه با شعف بر عهده میگیریم. با این آگاهی راسخ که هیچ چیز برایمان ارضا کننده تر از به انجام رساندن وظیفه ای دشوار نیست، ویژگی که ملت ما را توصیف میکند.

.

.

.

.

۲.۱۱.۸۷

◂ اولین دستور اوباما در کاخ سفید: پرونده گوانتانامو را جمع کنید

.

لینک این مطلب در بالاترین

طبق گزارش «واشنگتن پست»، در بعد ازظهر روز سه شنبه، یعنی روزی که صبحش اوباما در مراسم تحلیف ریاست جمهوری امریکا را به دست گرفت، وی به مسئولان قضائی پرونده های زندانیان گوانتانامو دستور داد تا پروسه را به تعلیق در آورند، تصمیمی که به گفته واشنگتن پست نشانگر «یک مخالفت آشکار با سیاستهای دولت قبلی» به شمار میآید.

واشنگتن پست اضافه میکند که این تصمیم طبیعتا به مذاق بسیاری از مسئولان نظامی که مدتهاست در تلاش برای پیش بردن برنامه های مربوط به گوانتانامو بوده اند خوش نیامده است، و نیز میگوید پنتاگون به آنان دستور داده است که از گفتگو با مطبوعات در این مورد خود داری کنند. این گزارش همچنین اضافه میکند که هنگامی که خبرنگاران از یکی از مسئولان نظامی این پروسه در این مورد سئوال کردند، تنها جوابش این بود، که «تمام شده! من نمیخواهم چیز بیشتری بگویم.»

از سوی دیگر اما، این تصمیم با شادی بسیار وکلای نظامی و غیر نظامی متهمان این پرونده ها روبرو شده است. سرگرد «جان جکسون»، وکیل نظامی که عهده دار دفاع از «مصطفی احمد الحوزوی» یکی از متهمان یازده سپتامبر است، گفت، «ما به فرمانده کل قوای جدید خود و قدمهای اول وی در جهت برقراری حکومت قانون خوش آمد میگوئیم»

این روزنامه در پایان یاد آوری میکند که همانطور که خود اقای اوباما نیز هشدار داده بود، اگرچه دولت وی در صدد تعطیل کردن کامل و برچیدن بساط «گوانتانامو» میباشد، این روندی خواهد بود بسیار بطئی و پیچیده، و کامل کردن آن میتواند مدت زیادی طول بکشد.

.

.

.

.