۹.۱۱.۸۷

◂ کشف دلایل علمی ممنوعیت دوچرخه سواری «خواهران» در جمهوری اسلامی (گزارش تصویری)

.

لینک این مطلب در بالاترین


بر اساس فتوای مقام معظم رهبری
دوچرخه سواری بانوان در انظار عمومی جایز نمیباشد
اخیرا خبرگزاری «پی پی - ان ان» یک گزارشی تهیه کرده بود از ایران تحت عنوان «از اعماق»، و در یکی از برنامه های آن گزارشگر رو نشون میداد که مات و متحیر مانده بود از اینکه با چه دقت و تاثیری نتایج تحقیقات علمی جدید درستی برخی از قوانین و رسوم جمهوری اسلامی را کاملا اثبات کرده است. بخصوص یکی از این تحقیقات علمی که خیلی روی خود من هم تاثیر عمیقی گذاشته، تا حدی که گفتم حتما باید اینجا هم ذکر کنم که همه در جریان قرار بگیرند تا کمی متوجه بشویم که این انتقاد های بی جا و بی جهتی که اغلب نسبت به جمهوری اسلامی و قوانین اجتماعیش میکنیم در اصلش هیچ پایه و اساسی ندارند و همه شان در نتیجهٔ تاثیرات مخرب بوقهای شیطان غربی است که کر و کورمان کرده است.

اما این تحقیقی که گفتم کاری است از محققان قسمت روانشناسی اجتماعی در دانشگاه امام جعفر صادق، که در حال حاضر یکی از معتبر ترین دانشگاه های ایران و خاور میانه است، و حتی در سطح بین المللی هم اهل فن خبر دارند که جزء پنج یا ده دانشگاه برتر دنیا محسوب میشود (که البته این واقعیت را شما هرگز از رسانه های غربی نخواهید شنید، و دلیلش هم واضح است). البته تحقیق مزبور علمی است و پر از جزئیات، که نه خواننده های ما اینجا دانشش را دارند، و نه اصلا احتیاجی هم هست، چون به حمدالله دوستان در ضمن انجام تحقیقات عکس های زیادی هم گرفته اند که به راحتی یکجور گزارش تصویری میشود. پس اجازه بدهید تا مستقیم برویم و این گزارش تصویری را با هم ببینیم. فقط اینرا اختصارا عرض کنم خدمتتان، که این پروژه تحقیق با دو هدف مختلف انجام شده، که عبارت باشد از بررسی علمی در زمینه دو قلم از قوانین جاری: یکی تاثیرات منفی حضور خواهران در استادیوم های ورزشی، و دیگری تاثیرات مخرب سوار شدن دوچرخه توسط خواهران.

.

.

عکس اول: «قبل از». این نوع تصاویر را در اصطلاح‌ علمی به عنوان تصاویر «قبل از» میشناسند، چون وضعیت «سوژه» های تحقیق را پیش از شروع آزمایشها نشان میدهد. همانطور که میبینید سوژه های این تحقیق علمی چند تا از خواهران در یک دبیرستان هستند، در شهری که نامش را به دلائل اخلاقی ذکر نخواهیم کرد. مشاهده میفرمائید که این گروه از خواهران بسیار عفیف و پاکدامن هستند، کما اینکه حجاب خود را به بهترین نحو ممکنه حفظ کرده اند، و در اطرافشان هم متون دینی آویزان کرده اند که بادهای زهرآگین شهوت زائی که اغلب در کوچه ها و خیابانها میوزند نتوانند شیاطین را بر بال خود وارد محیط درس مقدس آنها کنند.

.

.

.

عکس دوم: «قبل از». این تصویر هم باز چند تن از خواهران سوژهٔ تحقیق را قبل از شروع آزمایشها نشان میدهد، که همانطور که مشاهده میفرمائید در مسجد محله گرد آمده اند و در کمال عفت و متانت مشغول درس خواندن و آماده شدن برای امتحانات مدرسه شان هستند.

.

.

.

عکس سوم: روز اول. اینجا خواهران سوژه را مشاهده میکنید در روز اول تحقیق، که از دبیرستان خود خارج شده اند و به سوی محل برگزاری آزمایش ها میروند.

.

.

.

عکس چهارم: تجهیزات. در این عکس لوازم و آلاتی که در انجام آزمایش ها مورد استفاده قرار گرفته اند را مشاهده میکنید.

.

.

.

عکس پنجم: سایت تحقیق. این تصویر محل برگزاری آزمایش ها را نشان میدهد. به دلایل فنی و اخلاقی از افشای نام این محل معذوریم.

.

.

.

عکس ششم: آغاز. در این تصویر خواهران را در لحظهٔ شروع تست روانی مشاهده میکنید. نکتهٔ جالب این عکس در آنست که با کمی دقت متوجه خواهید شد که اگرچه هنوز فقط در آغاز آزمایش هستیم، همانطور که میبینید سر و وضع خواهران به نحو زننده ای به سوی فحشا و بی بند و باری سوق پیدا کرده است. از این لحظه به بعد محققان این سوژه ها را به مدت سه هفته در محل برگزاری تحقیق به حال خودشان رها کردند. البته غذا و آب و مایحتاج دیگر به اندازه کافی برای یک ماه در اختیار آنها قرار داده شده بود.

.

.

.

و سرانجام آخرین و تکان دهنده ترین تصویر این گزارش، یا همان «بعد از». این وضعیتی است که وقتی محققان حدود سه هفته پس از آغاز تست به محل برگزاری تحقیقات برگشتند با آن روبرو شدند. ببینید که به چه نحو اسفبار و چندش آوری چند «دوچرخه» به ظاهر ساده و بی خطر در یک «استادیوم» در عرض سه هفته خواهران زیبای محجبه و عفیفه ای را به چنین عفریته های زشتی تبدیل کردند. آیا پس از دیدن این تصاویر جای تردیدی برای شما میماند که قوانین الهی جمهوری اسلامی همه بر پایه علم الهی بنا شده اند؟.

.

.

دوست من! اینست مظاهر تمدنی که غرب روز و شب از بلندگوهای ابلیسی خودش به گوش تو فرو میکند. این تصاویر مرگبار عفریته های وحشتناک را با چشم خودت ببین، و روزی را مجسم کن که زنان و دختران در خیابانهای شهرت به این شکل در آیند! آیا موی بر تنت راست نمیایستد از چنین تجسمی؟

.

.

.

.

۸.۱۱.۸۷

◂ اوباما اولین مصاحبه تلویزیونیش را به «العربیه» داد !

.

لینک این مطلب در بالاترین

امروز اعلام شد که باراک اوباما، رئیس جمهوری جدید ایالات متحده اولین مصاحبه تلویزیونی خودش را به جای «سی ان ان» یا «ان بی سی» یا دیگر شبکه های عمدهٔ امریکائی، با یک شبکه تلویزیونی عربی، یعنی «العربیه» انجام داده است. شبکه العربیه در دوبی مستقر است و با پول سعودی میچرخد.

من خود مصاحبه را ندیده ام هنوز، اما اصل همین خبر جالب توجه است. احتیاج به تفسیر و شاخ و برگ زیادی هم ندارد این موضوع، چرا که به قول معروف آفتاب آمد دلیل آفتاب. اینکه یک رئیس جمهوری امریکائی اولین مصاحبه تلویزیونی خودش بعد از به ریاست رسیدن را به یک شبکه عربی بدهد (حالا العربیه یا هرچه) به هر حال سنت شکنی بزرگی است که آدم را امیدوار میکند حرفهای او فقط برای جذب رای نبوده و هنوز پای قولهای قبل از ریاستش ایستاده است.

اما حالا که این را گفتم، یک نکته کوچک هم اضاف کنم البته، که برمیگردد به جمله ای که اقای اوباما گفته است در رابطه با این مصاحبه اش. خبرگزاری «ای بی سی» از قول ایشان نقل میکند، که به العربیه گفته، «وظیفه من اینست که به دنیای اسلام این مطلب را برسانم که امریکائی ها با شما دشمنی ندارند.» و بعد هم اضافه کرده که «هیچ دلیلی وجود ندارد که امریکا و دنیای اسلام نتوانند به همان احترام و همکاری که حتی تا همین بیست سی سال پیش بین ما وجود داشته باز گردند».

اگر چه مثل تمام حرفهائی که این چند روزه در مورد تصمیمهای مختلف «اوباما» زده ام باز میخواهم با این نکته شروع کنم که هنوز برای قضاوت کردن ایشان و افکارش خیلی زود است، اما اجازه بدهید عکس العملم را به این نقل قول را بگویم برایتان، که چندان مثبت و امیدوار کننده نبود راستش. موضوع برای من این است که این نقل قول، مخصوصا قسمت دومش راجع به «بیست سی سال پیش»، استنباطی که من ازش میکنم اینست که متاسفانه فاقد پرسپکتیو تاریخی است راجع به نقش امریکا در دنیا، یا لااقل نقش و طبیعت رابطه اش دنیای اسلام، یا حتی با دنیای عرب. منظورم اینست که وقتی ایشان یک دوره ای قبل از بیست سی سال اخیر و میگویند روابط بین امریکا و دنیای اسلام خوب بوده و قصد بازگشت به آن را دارند، هر کسی که کمی با تاریخ آشنا باشد فورا شروع میکند به خاراندن سر خودش که یک جای این حرف شدیدا عیب دارد.

البته دقیقا همینجاست که به همان نکته برمیگردیم که برای انجام قضاوت «جدی» در مورد ایشان و دیدگاه و رفتارشان در مقام ریاست جمهوری هنوز زود است، و اجازه بدهید تا من هم اینکار را نکنم. به هر حال امید من این است که این جمله فقط یک اظهار نظر سهوی یا یک «اشتباه» تصادفی باشد، هرچند که احتمال درست بودن اینطور تعبیری بسیار کم باشد. باید صبر کرد و دید. مثلا محتوای همین مصاحبه به احتمال زیاد موضوعات به درد بخوری خواهد داشت که اگر فرصت شد حتما خدمتتان عرض خواهم کرد....

.

.

.

.

۷.۱۱.۸۷

◂ گرچه باشد در نوشتن رایس رایس ...

.

لینک این مطلب در بالاترین


Dr. Susan E. Rice
بعد از انتخاب مایوس کننده اوباما برای وزارت امور خارجه اش، جای خوشحالی است که در انتخاب مهم دیگری مثل سفیر ایالات متحده در سازمان ملل ظاهرا او موفق شده تا انتخابش را به سلیقه خود و رها از فشارهای سیاسی و درون حزبی انجام دهد.

دکتر «سوزان الیزابت رایس Susan Elizabeth Rice» امروز اعتبار نامه اش را به عنوان نماینده جدید ایالات متحده به «بان کی مون» دبیر کل سازمان ملل ارائه کرد تا یکی از جوانترین نمایندگان تاریخ امریکا در سازمان ملل شود. و اجازه بدهید از همین اول بگویم که خیر، نه تنها هیچ گونه ارتباط خویشاوندی بین سوزان رایس و کاندولیزا رایس نیست، بلکه در حقیقیت این دو نفر از لحاظ اندیشه و گرایشات سیاسی به قطبهای متضادی نسبت دارند.

البته باز هم میگویم که هنوز بسیار زود است برای قضاوت کردن تصمیمهای اوباما و جهتهای سیاسی دولت وی، اما به هر حال تفاوت بین فردی مثل خانم سوزان رایس و کسی مثل جان بولتون به همان اندازه تفاوتهای بین اوباما و بوش واضح و غیر قابل انکار است، و پیش بینی نوع تاثیری که این افراد بر رابطه ایالات متحده با دنیای خارج خواهند گذاشت چندان مشکل نیست، کما اینکه همین امروز در اولین سخنان عمومیش، خانم رایس چهرهٔ متفاوتی از دیپلماسی جدید امریکا را به نمایش گذاشت.

به هر حال انتخاب این خواهر سیه چرده مان را به عموم دوستداران صلح و تفاهم تبریک میگویم، و مشتاقانه در انتظارم تا نمونه های بارز تری از تفاوت شخصیتها و برخوردهای این «رایس» و آن «رایس» را به زودی ببینیم، و بخصوص تفاوت تاثیر سیاسی ناشی از شخصیتهای متفاوت خانم سوزان رایس و یکی مثل جان بولتون را به مرور با هم مشاهده کنیم.

.

.

.

.

.

.

۵.۱۱.۸۷

◂ کشتی طوفان زدهٔ امریکا و بار سنگینی به نام اسرائیل

.

لینک این مطلب در بالاترین

مجلهٔ «نیوزویک - Newsweek» دیروز مقاله ای داشت که عنوان صفحه اش هست، «بعد از غزه، اسرائیل خود را در انزوا میابد»، و تیتر خود مقاله هم به این شرح است: Israel Has Fewer Friends Than Ever, Even In America اسرائیل از هر زمانی کمتر دوست دارد -حتی در آمریکا.

و باز، انگار برای اینکه مطمئن شود این پیغام غیر قابل باور حقیقتا در ذهن خواننده نشسته است، متن اصلی را هم با این جمله شروع میکند: «اسرائیل هیچوقت تا اینحد منزوی نبوده است». و شرح میدهد که چطور افکار عمومی در دنیا تا حدی بر علیه اسرائیل انگیخته شده است که حتی بهترین دوستش، یعنی ایالات متحده هم، که تا کنون ۴۱ قطعنامهٔ شورای امنیت بر علیه اسرائیل را به سادگی «وتو» کرده است، قادر نبود در معادلات اخیر در سازمان ملل به راحتی مثل همیشه قطعنامه ای را که بر علیه رفتار اسرائیل در غزه منتشر شده بود وتو کند، تا جائی که حتی پس از دخالت شخصی و تماس مستقیم ایهود اولمرت با جرج بوش، امریکا باز هم «جرات نکرد» قطعنامه را وتو کند، و تنها توانست از رای دادن امتناع کند .

اما در رابطه با، و اضافه بر مشکل انزوای سیاسی، اسرائیل با مشکل جدی دیگری نیز روبروست، یعنی اتهام ارتکاب جنایات جنگی در طی حمله اخیر به غزه. در واقع مسئله جنایات جنگی تا حدی جدی شده است که امروز دولت اسرائیل خود را مجبور یافت تا در اولین اظهارات مستقیم در رابطه با این اتهامات به سربازان خود دلگرمی بدهد که آنها را در مقابل دادگاههای بین المللی تنها نخواهد گذاشت.

خبرگزاری رویترز مثلا در این مورد نوشته است که امروز (یکشنبه) ایهود اولمرت در عکس العمل به فشارهای افزاینده بین المللی برای رسیدگی قضائی به اتهام جنایات جنگی اسرائیل در غزه گفته است، «فرماندهان و سربازانی که به غزه فرستاده شدند باید بدانند که از دادگاههای مختلف در امان خواهند بود، و اسرائیل در این جبهه به آنان کمک خواهد کرد و از آنان دفاع خواهد کرد، درست همانطوری که آنها با بدن هایشان در طی عملیات غزه از ما دفاع کردند»

از این گذشته، رویترز همچنین گزارش میدهد که «هفته گذشته مسئولان امنیت ارتش همچنین تمام مطبوعات خبری داخلی و خارجی در اسرائیل را موظف کردند که صورت تمام فرماندهانی که در جنگ غزه شرکت داشته اند باید در تمام عکس ها و فیلم های خبری محو بشوند ، از ترس اینکه این افراد شناسائی و در سفرهای خارج از کشور دستگیر شوند».

با توجه به انزوای بیش از پیش اسرائیل در صحنه بین المللی و مشکلات قانونی که به نظر میرسد به زودی دامن دولت و ارتش کشور را خواهند گرفت، اکنون نقش پشتیبان و یار عمدهٔ آن کشور، یعنی ایالات متحدهٔ امریکا نه تنها در زیر ذره بین افکار عمومی جهان قرار گرفته است، بلکه به دلایل متعدد، بسیار مشکل و پیچیده تر نیز شده است. به این ترتیب سئوال عمده ای که بیش از پیش در انتظار پاسخ مانده است رئیس جمهور جدید امریکا است و زاویه ای که دولت او برای برخورد با خاور میانه انتخاب خواهد کرد. از سوی دیگر لااقل تا این لحظه چنین به نظر میرسد که رئیس جمهوری جدید راه حل ساده تر، یعنی ادامهٔ سیاستهای قدیمی را در پاسخ به این سئوال برگزیده باشد. اگرچه با توجه به روند تفاوتهای اساسی که بین اوباما و دولتهای قبلی وجود دارد این امید را نمیتوان کاملا نادیده گرفت که شاید در دراز مدت دولت اوباما موفق شود دیدگاهها و برخوردهای تازه ای در مورد مسئله اسرائیل را به نمایش بگذارد.

.

.

.

.

۴.۱۱.۸۷

◂ اولین اشتباه مهم اوباما ؟

.

لینک این مطلب در بالاترین

شاید هنوز برای قضاوت نهائی زود باشد، اما هرچه میکنم این صدای نق نقی که پشت کله ام یک ریز دارد میگوید اوباما اشتباه بزرگی کرده است را نمیتوانم ساکتش کنم.

جزئیات این قضیه را در متن دیگری خواهم نوشت، ولی مسئله سر هیلاری کلینتون است و اینکه اوباما او را برای وزارت خارجه اش انتخاب کرد. باز هم روشنتر بگویم، مسئله ام سر دیدگاه و طرز فکری است که هیلاری کلینتون دارد در مورد خاور میانه، بخصوص در مورد ایران و در مورد مسئلهٔ اسرائیل.

در اینکه به هر حال کلینتون از بوش و یا رایس مثبت تر است و دیدگاه بازتری نسبت به دنیا و نیز در مورد خاور میانه دارد به هر حال شکی نیست، ولی مسئله اینجاست که او به اندازه «کافی» متفاوت نیست که بتواند جوابگوی خط مشی سیاسی جدیدی باشد که اوباما دنبال آن است.

همانطور که گفتم، جزئیات را جای دیگری بحث خواهم کرد، ولی یک مکالمه کوتاهی که با یکی از آشنایانم داشتم را میخواهم بگویم برایتان، که فکر میکنم کمی چارچوب موضوع را روشنتر کند. دوستم یهودی امریکائی است و شدیدا طرفدار اسرائیل و بخصوص طرفدار سیاستهای خشن علیه به قول خودش «تروریستهای فلسطینی». یادم است روزهائی که مبارزات انتخاباتی درون-حزبی دموکراتها تمام شده بود و مشخص شد که اوباما برنده شده، این دوستم خیلی حالش گرفته بود، و توضیح میداد که دلیل اصلیش هم این بود که اوباما برای اسرائیل بد خواهد بود، چون «اصلا نمیدونه واقعیت در خاور میانه چیه، و تحت تاثیر احساساتش هست و شروع به همدردی با تروریستها خواهد کرد»، کما اینکه چندی بعدش هم وقتی رسانه های دست راستی جمهوری خواه شروع به ترساندن مردم کردند که اوباما «با تروریستها چای خورده است» (رجوعشان به این قضیه بود که اوباما با «ویلیام آیرز»، یک چپ گرای سابق و مشهور به طرفداری از فلسطینی ها صحبت و خوش و بش کرده بود) این دوستمون اومد که ببین، دقیقا همین رو میگفتم، هنوز هیچی نشده معلوم شد که وحشت من از رئیس جمهور شدن اوباما بی جهت نبود

خلاصه این گذشت و اوباما رئیس جمهور شد، و به هر دلیلی که فقط اوباما میدونه و یک مشت ادم دیگه، هیلاری کلینتون رو هم انتخاب کرد به عنوان وزیر امور خارجه اش. البته کلینتون هم اولین کاراش انتخاب مسئولانی برای خاور میانه بود، که بعد ها بیشتر راجع به آن خواهم نوشت. اما چیزی که میخواستم بگم اینبود که دیروز همون دوست یهودیم رو دیدم که گل از گلش شکفته بود و میگفت بالاخره خیالم راحت شد. پرسیدم از چه خیالش راحت شده، و برام شرح داد که تعطیلات کریسمس که برای دیدار قوم و وخویشها به اسرائیل رفته بوده، خیلی از خانواده و دوستان حسابی نگران بوده اند سر اینکه اوباما رئیس جمهور امریکا شده.

دوستم شرح داد که در درجه اول اونها (اقوام و دوستهای اسرائیلیش) میخواستند که مک کین رئیس جمهور بشه. اما در غیاب مک کین، اونها حاضر بودند کلینتون را هم قبول کنند، ولی اینکه اوباما بخواد رئیس جمهور بشه واقعا براشون قبولش خیلی مشکل بود، و از وقتی که معلوم شد اوباما انتخاب شده همه شون در ناراحتی بودند و میگفتند حالا دیگه امریکا هم طرفداری تروریستها را خواهد کرد. ولی بعد از اینکه معلوم شد کلینتون مسئول روابط خارجی دولت اوباما خواهد بود، همه یک نفس راحتی کشیدند، چون کلینتون خیلی بهتر از اوباما در جریان خاور میانه هست و میشناسه و میدونه داستان از چه قراره.

این داستان را نقل کردم که به تلویح شرح داده باشم مسئله من با کلینتون چی هست. اما امیدوارم به زودی فرصت کنم یک متن مشروح‌ تر و مستند تری در اینمورد بنویسم.

.

.

.

.

۳.۱۱.۸۷

◂ فرق اوباما با دیگران !

.

آنچه در زیر میآید گزیده هائی هستند از سخنانی که آقای «باراک حسین اوباما» در مراسم سوگند ریاست جمهوری امریکا ادا کرد.

گمان نمیکنم احتیاجی به تاکید من باشد که دیدگاههای ارائه شده در این سطور چگونه و تا چه حد متفاوت است با آنچه به طور سنتی و بخصوص در طی هشت سال گذشته از سیاستهای امریکا، بخصوص سیاستهای خارجی آن کشور در ذهن تداعی میشود. خودتان بخوانید --قضاوتش مشکل نیست!

.

.

.

مردی که پدرش کمتر از شصت سال پیش ممکن بود اجازه غذا خوردن به یک رستوران محلی را هم نداشته باشد، اینک در برابر شما ایستاده است تا این مقدس ترین سوگند را ادا کند !

.

.

ما ملتی هستیم ساخته شده از مسیحیان و مسلمانان، یهودیان، هندوها و لامذهبان.
تجسمی هستیم از تمامی زبانها و فرهنگ ها که از چهار گوشهٔ این خاک گرد هم آمده ایم.

.

.

قدرت ما به تنهائی نه می تواند از ما حفاظت کند
و نه این اجازه را به ما می دهد هرطور که دلمان میخواهد عمل کنیم.

.

.

پیام ما به دنیای اسلام اینست:
ما در جستجوی راهی تازه هستیم، رو به جلو و بر پایهٔ منافع دوسویه و احترام متقابل.

.

.

در این که ما [امریکائیان] در بطن یک بحران هستیم تردیدی نیست . . .
در نتیجه حرص و طمع و بی مسئولیتی برخی، اما همچنین به دلیل شکست دسته جمعی مان در گرفتن تصمیمهای سخت و در آماده ساختن ملت برای عصری جدید، اقتصادمان به طرز بدی ضعیف شده است.

خانه ها از دست رفته اند، مشاغل نابود شده اند، و کسب و کارها بسته شده اند. بهداشت و درمان ما بسیار گران است، بسیاری قادر نیستند به مدرسه بروند، و هر روز شواهد بیشتری ظاهر میشود که نحوهٔ مصرف انرژی ما دشمنانمان را تحکیم و جهان را تهدید میکند.

این ها همه شاخص های بحران هستند که میتوان در امار و اعداد مشاهده کرد، اما آنچه که با همه عمقش به راحتی قابل اندازه گیری نیست، کاهش حس اعتماد در سرتاسر کشورمان است، و این وحشت آزارنده که افول آمریکا اجتناب ناپذیر است، و این که نسل آینده باید افق امیدهای خودش را پایین بیاورد.

.

.

ما این تفکر را که باید بین امنیت کشور و اصول ارزشیمان یکی را انتخاب کرد اشتباه می دانیم و رد می کنیم. بنیانگذاران ملت ما، مواجه با خطراتی که حتی تصور ان نیز برای ما مشکل است، برای ضمانت حکومت قانون و حقوق بشر، پیش نویس منشوری را تهیه کردند که با خون نسل ها آبیاری شد و رشد کرد. نور آن اصول ارزشی هنوز روشنائی بخش جهان است، و ما آنها را به خاطر مصلحت رها نخواهیم کرد. پس بنا بر این به تمام ملت ها و دولت های دیگری که امروز این مراسم را نگاه می کنند، از بزرگترین پایتخت ها تا آن روستای کوچکی که پدرم در آن متولد شد، می گویم بدانید آمریکا دوست هر ملت، هر مرد و زن و کودکی است که آینده ای همراه با صلح، والایی و شرافت میجوید، و ما آماده ایم تا بار دیگر پیشروی این مسیر باشیم.

.

.

پیام من به مردم ملت های فقیر این است: ما عهد می کنیم در کنار شما کار کنیم تا کشتزارهایتان را شکوفا کنیم، آبهای پاک را به جریان بیاندازیم، تن های گرسنه را سیر کنیم، و اذهان گرسنه را تغذیه کنیم. به ملت هایی مانند ملت خودمان که از فراوانی نسبی بر خوردار هستند، می گویم که ما دیگر نه می توانیم نسبت به کسانی که خارج از مرزهایمان عذاب می کشند بی تفاوت باشیم، و نه میتوانیم منابع جهان را بدون در نظر گرفتن تاثیر آن مصرف کنیم، چرا که جهان تغییر کرده است، و ما باید با آن تغییر کنیم.

.

.

چالش ها، ممکن است جدید باشند، و ابزاری که ما برای مقابله با آن چالشها استفاده میکنیم ممکن است جدید باشند، اما آن ارزش هایی که موفقیت های ما بر آن وابسته است، صداقت و سخت کوشی ، شجاعت و انصاف، تحمل و کنجکاوی، وفاداری و وطن پرستی، اینها قدیمی هستند. این ارزشها واقعی هستند، و نیروی ساکت پیشرفت در تاریخ ما از این ارزشها برخاسته است. بنابراین آنچه نیاز داریم بازگشت است به این حقایق. آنچه اینک برای ما لازم است دوره جدیدی از مسئولیت است - اینکه هر آمریکایی تشخیص دهد که ما در برابر خودمان، برای ملتمان و در برابر جهان مسئولیتهائی داریم، مسئولیتهائی که نه از سر اجبار، بلکه با شعف بر عهده میگیریم. با این آگاهی راسخ که هیچ چیز برایمان ارضا کننده تر از به انجام رساندن وظیفه ای دشوار نیست، ویژگی که ملت ما را توصیف میکند.

.

.

.

.

۲.۱۱.۸۷

◂ اولین دستور اوباما در کاخ سفید: پرونده گوانتانامو را جمع کنید

.

لینک این مطلب در بالاترین

طبق گزارش «واشنگتن پست»، در بعد ازظهر روز سه شنبه، یعنی روزی که صبحش اوباما در مراسم تحلیف ریاست جمهوری امریکا را به دست گرفت، وی به مسئولان قضائی پرونده های زندانیان گوانتانامو دستور داد تا پروسه را به تعلیق در آورند، تصمیمی که به گفته واشنگتن پست نشانگر «یک مخالفت آشکار با سیاستهای دولت قبلی» به شمار میآید.

واشنگتن پست اضافه میکند که این تصمیم طبیعتا به مذاق بسیاری از مسئولان نظامی که مدتهاست در تلاش برای پیش بردن برنامه های مربوط به گوانتانامو بوده اند خوش نیامده است، و نیز میگوید پنتاگون به آنان دستور داده است که از گفتگو با مطبوعات در این مورد خود داری کنند. این گزارش همچنین اضافه میکند که هنگامی که خبرنگاران از یکی از مسئولان نظامی این پروسه در این مورد سئوال کردند، تنها جوابش این بود، که «تمام شده! من نمیخواهم چیز بیشتری بگویم.»

از سوی دیگر اما، این تصمیم با شادی بسیار وکلای نظامی و غیر نظامی متهمان این پرونده ها روبرو شده است. سرگرد «جان جکسون»، وکیل نظامی که عهده دار دفاع از «مصطفی احمد الحوزوی» یکی از متهمان یازده سپتامبر است، گفت، «ما به فرمانده کل قوای جدید خود و قدمهای اول وی در جهت برقراری حکومت قانون خوش آمد میگوئیم»

این روزنامه در پایان یاد آوری میکند که همانطور که خود اقای اوباما نیز هشدار داده بود، اگرچه دولت وی در صدد تعطیل کردن کامل و برچیدن بساط «گوانتانامو» میباشد، این روندی خواهد بود بسیار بطئی و پیچیده، و کامل کردن آن میتواند مدت زیادی طول بکشد.

.

.

.

.

۳۰.۱۰.۸۷

◂ چرا اسرائیل از غزه عقب نشست ؟

.

لینک این مطلب در بالاترین

به قول خارجی ها، این یه سئوال شش میلیون دلاریه و پیدا کردن جواب صحیح و کامل آن طبعا احتیاج به دانستن جزئیاتی دارد که در حال حاضر هنوز در دسترس نیستند. اما در عین حال پیچیده بودن یک مسئله هم دلیل خوبی برای رها کرنش نیست، بخصوص موضوع مطرح و مهمی مثل این.

اما چند نکتهٔ ساده هستند که در عین حالیکه مشمول «پیچیدگی» فوق نمیشوند بسیار مهم به نظر میرسند.

نکتهٔ اول این است که اسرائیل این حمله را تحت عنوان مشخص مقابله با و جلوگیری از راکت های حماس آغاز کرده بود، و چند بار به صراحت اعلام کرده بود که هدف از این عملیات فلج کردن کامل حماس و از بین بردن خطر ناشی از حمله های موشکی حماس میباشد.

نکته دوم این است که ماشین جنگی که با شدت، گسترده گی و پیچیدگی هرچه تمام تر آغاز شده بود و به نظر میرسید با سرعت حساب شده ای مشغول طی مراحل حساب شده ای باشد، ناگهان در یک حرکت مقطعی، غیر قابل پیشبینی، و یکطرفه از حرکت ایستاده است، بدون اینکه هیچیک از اهدافی که اسرائیل اعلام کرده بود در پی بدست آوردنشان است به نحو مشخصی به دست آمده باشند، کما اینکه حماس همین امروز در مصاحبه هایشان اعلام «پیروزی» کرده اند.

با توجه به دو نکته بسیار ابتدائی اما اساسی فوق، و مگر اینکه معادلات و پارامتر های نامعلومی در کار باشند که تماما از چشم ناظران، مطبوعات و تحلیلگران مختلف مخفی مانده باشند، بایستی اسرائیل را به صراحت شکست خوردهٔ جنگ اخیر غزه محسوب کرد، چرا که اسرائیل نه تنها موفق نشد نام و حضور سیاسی یا حتی عملی حماس را از کوچه های غزه و یا دلهای فلسطینیان بزداید، بلکه بر عکس در پایان چند هفته حملات سنگین حماس را در وضعیتی قوی تر از قبل رها کرده است، و از سوی دیگر خطوط عمیق منفی که در این جنگ بر چهره اسرائیل در چشمان جهانیان کشیده شد بی سابقه و غیر قابل انکار میباشد.

و نهایتا به نظر میرسد که همین موضوع آخر، یعنی تاثیر جنگ اخیر بر چهره اسرائیل در افکار عمومی باشد که اسرائیل را مجبور کرد تا بدون رسیدن به هدف مشخصی مجبور به کشیدن ناگهانی ترمز خطر قطار جنگ خود شود. واقعیت غیر قابل انکار اینست که در چند روز قبل از پایان حمله میزان مخالفت افکار عمومی با رفتارهای اسرائیل در غزه به نحو بی سابقه ای بالا رفته بود، تا جائی که اتهامات بسیار مشخص «نقض حقوق بشر» و «جنایت جنگی» از سازمان های معتبر بین المللی همچون سازمان ملل و صلیب سرخ به صراحت مطرح‌ گشت، تظاهرات عمومی در اغلب شهر های مهم دنیا هر روز گسترده تر میشد، کشورهای مختلفی در گوشه و کنار جهان تحت فشار افکار عمومی خود رابطه خود را با اسرائیل قطع کردند، و کشور های دیگری نیز اعلام کرده بودند که در شرف قطع روابط خود هستند.

به عبارت دیگر، در غیاب هر نوع دلیل قانع کننده برای توقف ناگهانی حمله اسرائیل به حماس، از شواهد امر میتوان چنین نتیجه گرفت که اسرائیل به این دلیل تصمیم گرفت تا جنگ را به پایان رساند که به خوبی متوجه بود که تصویر آن دولت در ذهن مردم دنیا با سرعتی غیر قابل تصور به یک نقطهٔ عطف «غیر قابل بازگشت» نزدیک میشد که پس از آن ترمیم چهره اسرائیل و بازگرداندن آن به یک چهره معمولی و قابل دوست داشتن تقریبا غیر ممکن مینمود.

.

.

.

.

۲۸.۱۰.۸۷

◂ نگاهی به «قدرت» اسرائیل و معمای شکنندگی آن

.

یکی از آخرین خبرهائی که در زمینه حمله اخیر اسرائیل به غزه منتشر شده در مورد پیشنهاد آتش بسی است که ظاهرا توسط اسرائیل ارائه شده است، و موضع گیری ظاهرا عجیب حماس که گفته است این آتش بس را قبول نخواهد کرد. مقاله ای که در مورد این خبر توسط وزارت امور خارجه اسرائیل منتشر شده است تیترش این است: «اسرائیل قصد برقراری آتش بس یک طرفه دارد. حماس گفت:به جنگ ادامه می دهیم!»

این متن به بهانه خبر فوق، و بر گرد این سئوال بنا شده است که چرا با همه ابهت نظامی و اهرم های سیاسی و پشتیبانی های اقتصادی و سیاسی که اسرائیل در طی شصت هفتاد سال گذشته داشته است، هم خود اسرائیلیها و هم بقیه دنیا این احساس را دارند که اسرائیل دائما و شدیدا در معرض خطر نابودی است و این احساس «شکنندگی» آنچنان دولت و کشور اسرائیل را در خود گرفته که حتی گروه کوچکی همچون حماس میتواند به این سادگی تبدیل به یک مانع بزرگ و جدی برای دولت قدرتمند اسرائیل بشود؟

شاید جواب سریعی که برای این سئوال به ذهن خیلی از ما میرسد این است که چون هیتلر به قصد «نابودی» قوم یهود وارد میدان شده بود و اگر جلویش گرفته نشده بود چه بسا این کارش را عملی هم کرده بود، اینست که هراس از نابودی در بطن جان قوم یهود و دولت یهودی جا گرفته است.

اما اگر چه این سئوال و جواب نسبتا ساده و سرراست به نظر میرسد، نکته های ریزی در لفافه آن پیچیده شده اند که هر کسی که حقیقتا آرزوی ایجاد صلح و آرامش در خاور میانه را دارد بایستی با دیدی جدی به بررسی آنها بپردازد.

مسئله عمده ای که میتوان از آن شروع کرد این تناقض عمیق است، که اسرائیل اگرچه در عمل مسلح‌ترین، قدرتمند ترین، صنعتی ترین، ثروتمند ترین (با توجه به میزان پشتیبانی اقتصادی/نظامی که در دسترس دارد)، و پیشرفته ترین کشور منطقه خاور میانه است و بیش از هر کشور دیگری نیز توسط بزرگترین قدرتهای جهانی پشتیبانی و تقویت میشود، اما در عین حال میتوان این کشور را مضطرب ترین، وحشت زده ترین، و شکننده ترین کشور منطقه خاور میانه نیز محسوب کرد.

شکی نیست که چنین پدیده و تناقض عمیقی جای بحث و واکاوی بسیار دارد حد اقل به ارزش یک کتاب کامل واکاوی تاریخی و اجتماعی و روانی. اما من دوست دارم به یک نکته ساده در این حکایت اشاره کنم، و آن اینکه تناقض فوق منعکس کننده یک تناقض درونی است در تصویر و برداشتی که مردم اسرائیل، و دولت اسرائیل به نمایندگی از آن مردم (که برای پرهیز از اطناب اینجا آنها را «اسرائیل» خواهم خواند) از کشور خودشان دارند. به این ترتیب که به نظر میرسد اسرائیل اگرچه از یکطرف خودش را در مکان قدرت لایزال و کامل میبیند، اما از سوی دیگر در بطن خودش با احساس ضعف و شکنندگی مفرطی دست به گریبان است. البته این چنین تناقضاتی در افرادی که در زندگی شان از ترومای و ضربه های روحی عمیق ناشی از آزار های شدید رنج برده اند بسیار شایع است، و شاید مورد اسرائیل را هم بتوان به همین دید نگریست و تحلیل کرد --و همینجاست که میتوان ارتباط مسئله هیتلر و جنایات او با سئوال فوق را نیز مشاهده کرد.

مسئله به این صورت است که طبق یافته های محققین، وقتی فردی به کرات قربانی رفتار های تحقیر آمیز و آزارهای شدید جسمی و روحی شده باشد، به دو شکل بسیار شایع میتوان تاثیر آن تجربه های تلخ را در وی دید، دو شکلی که اگرچه در ظاهر با یکدیگر تفاوت و تناقض های اساسی دارند، اما در واقع مثل دو روی یک سکه به هم مربوط هستند: از یک طرف احساس خود برتر بینی و احتیاج مفرط به در دست گرفتن قدرت و کنترل کامل در مواجهه با دیگران، و از طرف دیگر یک وحشت و اضطراب مفرط، ناشی از احساس عمیق خود کم بینی، و یک شکنندگی مفرط و هراس از احتمال در هم شکستن.

اگرچه این شرح کوتاه شاید توضیحات کافی برای تناقضات موجود در رفتار و برخوردهای اسرائیل را ارائه کرده باشد، اما اجازه بدهید یک نکته دیگر را هم قبل از تمام کردن بحث اشاره کنم، که باز هم در رابطه با مسئلهٔ آزار و تروما هست و هم میتواند در توضیح رفتارهای اسرائیل بسیار مفید باشد. نکته فوق از این قرار است که اغلب چون در هنگام «دریافت» آزار و تحقیر فرد قربانی «ناتوانی» و «بی قدرتی» کامل و مطلقی را تجربه میکند، در ذهن ناخودآگاه خود به این نتیجه گیری میرسد که برای جلوگیری از تکرار چنین ترومائی وی نیاز به این دارد که کنترل کامل و قدرت و برتری کاملی نسبت به دیگران (که وی در حکم آزارگران بالقوه میبیندشان) به دست بیاورد. به عبارت دیگر، مدل ارتباطی فردی که از چنین مسئله ای در رنج میباشد با افراد و دنیای اطرافش شدیدا بر پایهٔ قدرت طلبی و کنترل جوئی بنا گشته است، به همان دلیل نیز شدیدا شکننده و آسیب پذیر میشود، چرا که هرگونه ضربه نسبی یا رفتاری که امکان سرپیچی از «کنترل کامل» این فرد را نمایان سازد، توسط وی به عنوان نمادی از امکان تخریب نهائی و نابودی کامل قدرت وجودی او، و در نتیجه شدیدا غیر قابل تحمل، تجربه میشود.

به این ترتیب شاید اکنون کمی روشنتر بتوان دید که چرا مثلا قدرت کوچکی مثل «حماس» قادر است اینچنین قدرت نظامی و اقتصادی عظیمی همچون «اسرائیل» را با راکتهای بسیار کم توان خودش به چنین مرحله ای از خشم، درماندگی و پرخاشگری بکشاند، و یا در مورد خبری که با آن شروع کردیم، چگونه است که حتی از موضع عملا بسیار ضعیف نظامی خودش، حماس قادر است با «رد آتش بس» اسرائیل ضربه سخت روانی به اسرائیل وارد کند: با عدم قبول آتش بسی که به نحو یکطرفه از سوی اسرائیل اعلام گردیده است، حماس این نکته را روشن میسازد که صرف داشتن قدرت نظامی فوق العاده برای اسرائیل به معنی در دست داشتن کنترل کامل ان کشور بر افکار و تصمیمات دیگران نخواهد بود.

.

.

پی نوشت: متن زیر را در پاسخ به مقالهٔ وزارت امور خارجه اسرائیل که در بالاترین لینک شده بود نوشتم، گفتم شاید اینجا هم کپی کنم بی مورد نباشد...

.

دوستان «همدمی» [سایت فارسی وزارت امور خارجه اسرائیل]، دولت و ملت اسرائیل باید به این نتیجه ساده برسند که «کنترل کامل» حتی بر محدوده کوچک اسرائیل و فلسطین اولا غیر ممکن است، و ثانیا یک فانتزی پاتولوژیک است که بالاجبار تنها به خشونت و جنگ ختم میشود، بخصوص در دنیای امروز که گفتمان استعماری قدرت قدیم خودش را از دست داده است. پس شما از حماقتهای هیتلر چه درسی گرفته اید بجز تکرار خشونت؟؟ به نظرتان تراژیک و تلخ نیست که همان کسانی که سالهاست فریاد میزنند Never again الان خودشان تبدیل شده اند به کسانی که ناخودآگاهانه دارند همان جنایتها را تکرار میکنند؟

تا جائی که به عقل من میرسد تنها راه برای صلح در خاور میانه قبول کردن «واقعیت» است، به این ترتیب که اولا دولتی که یکدست و by definition یهودی اعلام شده باشد تنها فایده اش آرام کردن خواستهای ایدئولوژیک و قومیتی است، و در قرن بیست و یکم دولتی که هنوز بخواهد شالودهٔ معنی و دلیل بودنش را در دلایل ایدئولوژیک و یا قومیتی بنا کند یک موجود نا متوازن و آناکرونیکی خواهد بود که دائما خودش را در معرض خطر خواهد دید، درست مثل جمهوری اسلامی؛ و ثانیا قوم یهود آنقدر ثروت معنوی و روحی و علمی و فکری در خودش دارد که برای رسیدن به قدرت و احترامی که عمیقا هم شایسته اش است احتیاجی به اینچنین دست به دامان خشونت شدن دولت اسرائیل و انجام این رفتارهای دردناک و غم انگیز ندارد.

.

.

.

.

۲۷.۱۰.۸۷

◂ امضای قرار داد هسته ای بین امریکا و امارات

.

طبق گزارش خبرگزاری سی ان ان CNN ایالات متحده امریکا و امارات متحده عربی برای تجهیز امارات به نیروگاههای اتمی توسط امریکا به توافق رسیده اند و معامله مربوطه دیروز (پنج شنبه) بین دو کشور به امضا رسیده است.

خانم کاندولیزا رایس که این قرار داد را با نماینده طرف مقابل، عبدالله بن زاید، امضا کرده است، معاهده فوق را «یک الگوی قوی و به موقع برای جهان و برای منطقه» خواند. رایس همچنین اظهار امیدواری کرد که تحت این قرار داد جدید برنامه های موجود کمپانی های امریکائی در زمینه انرژی هسته ای در امارات نیز گسترش بیشتری بیابند.

عبد الله بن زاید نیز اضافه کرد، «ما کشوری هستیم با منابع غنی نفت و گاز، اما به استقبال این میرویم که یک برنامه داشته باشیم، یک برنامهٔ اتمی و صلح آمیز که قادر باشد احتیاجات آینده ما را تامین کند.»

CNN در پایان خبر اضافه میکند که «ایران بزرگترین شریک تجاری امارات است، و در گذشته بندر «دوبی»، یکی از هفت امیر نشین امارات متحده، به عنوان محل عبور تکنولوژی های حساس برای ایران مورد استفاده قرار گرفته است.»

.

.

.

.

۲۴.۱۰.۸۷

◂ گاردین: استفادهٔ سربازان اسرائیلی از خانواده های فلسطینی به عنوان سپر انسانی

.

.

به گزارش روزنامه انگلیسی «گاردین» فشار برای رسیدگی به اتهامات انجام جنایات جنگی توسط اسرائیل در غزه از سوی مسئولان عالیرتبهٔ سازمان ملل و گروههای حقوق بشر در حال افزایش میباشد.

این مسئولان خواهان رسیدگی بین المللی به اتهام جنایت های جنگی اسرائیل در مواردی همچون «بمباران بی ملاحظه و یکدست» در مناطق مسکونی، و «استفاده از خانواده های فلسطینی به عنوان سپر انسانی» توسط سربازان اسرائیلی میباشند.

این گزارش همچنین خبر میدهد که هیئت عالی حقوق بشر سازمان ملل دیروز قطعنامه ای را به تصویب رسانده است که اسرائیل را به دلیل «نقض بسیار گستردهٔ حقوق بشر» محکوم کرد، و گاردین از قول یک مرجع عالیرتبه در سازمان ملل مینویسد که آژانس های حقوق بشری این هیئت در حال جمع آوری مدارک و شواهد جنایات جنگی اسرائیل و ارائه آن به سران سازمان میباشند.

.

طبق این گزارش گاردین، لیست اتهامات ارتش اسرائیل از این قرار است:

.

✖ - استفاده از مهمات و بمبهای قوی در نواحی مسکونی ، در جائی که مقامات نظامی میدانسته اند این مهمات میتوانند موجب تلفات گسترده افراد بی گناه شوند
✖ - استفاده از سلاحهای ممنوعه، از قبیل بمبهای فسفری
✖ - استفاده از خانواده های فلسطینی به عنوان سپر انسانی
✖ - حمله به تجهیزات پزشکی، شامل به قتل رساندن ۱۲ خدمهٔ امبولانس در آمبولانسهای علامت گذاری شده
✖ - به قتل رساندن عده کثیری از افراد پلیس شهری که نقش نظامی نداشته اند.

.

قابل ذکر است که طبق خبرهای دیگری که در چند روز گذشته منتشر شده اند، آقای «ناوی پیلای»، که بالاترین مقام کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل محسوب میشود نیز تقاضای آغاز بررسی های بیطرفانه در مورد انجام جرایم جنگی توسط نیروهای اسرائیل در نوار غزه گردیده بود.

.

.

.

.

۲۱.۱۰.۸۷

◂ منابع گاز غزه و ابعاد ناگفته ای از حمله سنگین اسرائیل

.

قطعات پازل وحشتناک حمله اخیر اسرائیل به غزه آرام آرام دارند کنار هم مینشینند و شکل خاصی به خود میگیرند. بهتر بگویم، شکل کمابیش آشنائی به خود میگیرند، شکلی که لااقل برای خیلی از ملتهای بداقبال خاور میانه، از جمله ایران خودمان، به شکل دهشت آوری آشناست، یعنی حکایت نشسته بودن بر منابع سوخت، یعنی خوراک ماشین آلات و زندگی تجمل آمیز کشورهای صنعتی و پیشرفته را در زیر خاکمان داشتن و همه بلایائی که این واقعیت بر سرمان آورده است...

از میان تمامی حکایات و بهانه ها و تحلیلهائی که تاکنون در بحث از چرائی حمله سنگین اخیر اسرائیل به غزه ارائه شده است، به نظر میرسد که موضوع مخازن بزرگ گاز طبیعی که در زیر آبهای دریای مدیترانه، به فاصله تقریبا سی و دو سه کیلومتر از ساحل غزه (به عبارت دیگر داخل مرزهای بین المللی غزه) کشف شده اند، و معادلات پیچیده ای که در پشت این حکایت نهفته است، بهترین و منطقی ترین توضیح را برای حمله خونبار و ظاهرا دیوانه وار اسرائیل ارائه میدهند.

داستان از قرار زیر است.

کمپانی «گاز بریتانیا»، BG در سال ۱۹۹۹ کشف کرد که در ابهای مدیترانه متعلق به غزه مخازن عظیمی از گاز با در حدود یک و دو دهم تریلیون فوت مکعب ذخیره گاز وجود دارد، با ارزش تقریبی حدود چهار میلیارد دلار (گفتنی است که به عقیده برخی از تحلیلگران میزان واقعی گاز و ارزش آن ممکن است از رقمهای ارائه شده توسط شرکت گاز انگلیس بسیار بالاتر باشد) از آنجائی که طبق معاهده صلح اسلو، مسئولیت نظامی و امنیتی مرزهای آبی و خاکی غزه در دست اسرائیل است، اسرائیلیها موفق شدند تا قراردادی بین خودشان و دو شرکت گاز و انرژی British Gas) BG) و CCC منعقد کنند [قابل ذکر است که این شرکت دوم یعنی CCC در بعضی از منابع، از جمله در اورشلیم پست به عنوان یک شرکت انرژی انگلیسی معرفی شده است، در حالی که برخی منابع دیگر، از قبیل این مقالهٔ گاردین از آن به عنوان یک شرکت یونانی-لبنانی تحت عنوان Consolidated Contractors International Company نام برده اند] به این ترتیب کمپانی های BG (که در اصل متعلق به شرکت شل میباشد) و CCC مسئول حفاری گاز از سواحل غزه، لوله گذاری، و حمل آن گردند، تا نهایتا گاز به دست آمده به اسرائیل حمل و با قیمت «مناسب» به اسرائیل فروخته شود.

نهایتا قرار داد پانزده ساله ای با شرکت های فوق تکمیل شد، و اسرائیل از طرف دیگر با «فتح» هم «هماهنگی های لازمه» را به عمل آورد ( به اینصورت که ده درصد درآمد منابع گاز قرار بود به حساب بانکی که در کنترل شخص «محمود عباس» بود سرازیر شود ). خلاصه همه چیز داشت به خوبی و خوشی تمام پیش میرفت، تا سال ۲۰۰۶ که ناگهان عیش انگلیس و اسرائیل و فتح منغض شد، چون مردم فلسطین در یک انتخابات آزاد، قدرت را به دست دشمن قسم خورده اسرائیل، یعنی حماس سپردند. البته این نیز ناگفته نماند که همان «هماهنگی های لازمه» بین اسرائیل و فتح و پیمان های پنهان و آشکار مالی و سیاسی که به مرور زمان بین فتح و اسرائیل و دوستانش شامل امریکا، مصر و غیره انجام گرفته بود، و احساس اینکه فتح‌ برای به دست آوردن پول و قدرت به مردمش خیانت کرده است، خود یکی از دلایلی بود که مردم فلسطین به جای ادامه راه با آنان، رای های خود را به گروه حماس دادند.

اما آثار عملی این تغییرات برای اسرائیل بسیار سریع مشخص شد، به طوری که مثلا در تاریخ بیست و هفتم ماه ژوئن سال ۲۰۰۷، نشریهٔ «گلف تایمز» در گزارشی نوشت که حماس، که هنوز مشغول استوار کردن جای پای خودش بود، تصمیم گرفته تا معاهده گازی که اسرائیل با همکاری فتح با شرکت انگلیسی بسته بود را فسخ کند، چون معتقد است معامله ای که انجام گرفته است منافع فلسطین را زیر پا میگذارد و معنی ندارد که منابع گازی که در آبهای غزه هستند عمده درآمدش به جیب اسرائیل و انگلیس برود. اجازه بدهید برای روشن کردن و مستند کردن بیشتر این جزئیات، متن زیر را از مقاله ای که در همان روزها (ششم ژوئیه ۲۰۰۷) در روزنامه اسرائیلی «اورشلیم پست» منتشر شد را با هم مرور کنیم:

.

According to the original bilateral arrangement between Israel and the PA, some 60 percent of the revenues from the sale of the gas will go to BG; 30% will go to BG's partner in the deal, the British energy company CCC, and 10% of the revenue, estimated to be worth hundreds of millions of dollars a year, is to be designated for the PA's Palestinian Investment Fund, under the auspices of the office of Palestinian Authority President Mahmoud Abbas.

"However, now that the PA is no longer in control of the Gaza Strip, or the marine area off of its coast, Israel, should it purchase the gas, would no longer be making payments to the PA, but rather would have to pay Hamas," explained the BG source.

Israel is obviously opposed to the money ending up in the hands of Hamas, and British law mandates that should a British organization enter into any sort of negotiations with a terrorist group, that organization's leaders will be brought to trial and may be sentenced to jail, the source said.

"Therefore, Israel and BG have come to a new understanding of transferring the money into an international account - allowing the deal to go through," he said.

The deal appears to exclude Hamas from receiving any of the revenues from the gas sales.

Hamas, meanwhile, intends to ask for changes in the agreement with BG, Bloomberg reported two weeks ago. "It is unreasonable that the owner of the gas, Palestine, gets 10% only," Mohammed al-Madhoun, the director of Hamas leader Ismail Haniya's office, told the Palestinian Information Center, a Hamas Web site. "The government has no problem cooperating with the British gas company but only after modifying some points of the 1999 contract."

.

البته برای من و شما شاید مشکل نباشد فهمیدن این که چرا و چطور اینطور موضع گیری از سوی حماس قابل هضم و قبول نه برای اسرائیل بود و نه برای انگلستان و یا حتی امریکا (که در این متن مجال پرداختن به نقش امریکا در این جریان را نخواهیم داشت). به عبارت ساده تر، سود نهفته در مخازن گاز ساحلی غزه بیشتر از آن بود که بشود به همین راحتی آن را به حماس واگذاشت. طبق گزارشی که در «تایمز» به چاپ رسید، این مخازن گازی قرار بود بیش از ده درصد کل انرژی سالانهٔ اسرائیل را تولید کنند!

به این ترتیب از اینجا بود که تیره روزی ملت غزه دوچندان شد، چون از یکطرف معلوم شده بود که روی نفت یا گاز خوابیده اند، و از طرف دیگر هم این جرات را به خرج داده بودند که دولت خودشان را از گروهی مخالف اسرائیل انتخاب کنند که معادلات بازرگانی اسرائیل را به سرعت در خطر انداخته بود.

یکی از اولین قدمهائی که برای حل این مسئله توسط اسرائیل و حامیانش برداشته شد بایکوت کردن حماس بود، و فرستادن یک پیغام روشن و صریح به ملتی که به آن رای داده بودند از طریق بستن درهای حیاتی بر روی آنها. باز به خاطر طولانی نشدن متن وارد جزئیات این اتفاقات نخواهیم شد، اما با کمی توجه به رسانه های وقت بسیار راحت میتوان دید که چگونه به محض انتخاب حماس توسط مردم فلسطین ابرهای سیاه رنگ مهیبی بخصوص از جانب امریکا و اسرائیل و انگلستان به سوی آن دیار سرازیر شدند، ابرهائی که در واقع هرگز از آسمان تیرهٔ غزه کنار نرفتند، و جدید ترین بارششان همین فسفر های سفیدی است که طی یکی دو هفته گذشته به قصد سوختن آن مردم گستاخ بر سر و رویشان فرو میریزد. یکی دیگر از استراتژی های مهمی که در پیش گرفته شد مبنی بر روش کهنه «نفاق بیفکن و حکومت کن» بود، با این اندیشه که با دامن زدن و شدید تر کردن اختلافات بین حماس فتح از یکطرف، و بزرگ کردن جایگاه بین المللی، فربه کردن حسابهای بانکی، و تقویت کردن بنیهٔ نظامی «فتح»، و تضعیف همه جانبهٔ حماس از سوی دیگر، نهایتا یا دولت حماس خود به خود ساقط خواهد شد، و یا لااقل مردم فلسطین از پشتیبانی از حماس دست خواهند شست.

برنامه ساقط کردن حماس از طریق مقابله توسط فتح نهایتا به نتایج دلخواهی که مجسم شده بود نرسید، اگرچه در عمل به یک دوپارگی عمیق منجر شد که فلسطین را عملا به دو قسمت تقسیم کرد: «فتح» قدرت را در کرانه غربی به دست آورد، و حماس غزه را در اختیار گرفت. اما این نتیجه ای نبود که فایده چندانی به حال اشتهای اسرائیل و کمپانی انگلیسی به منابع گازی غزه داشته باشد. راه حل بهتری لازم بود.

اگر دقت کرده باشید متوجه میشوید که تاریخی که در بالا برای انتشار مقالهٔ «گلف تایمز» عرض کردم درست متعلق به یکسال و نیم، یا ۱۸ ماه پیش است، یعنی زمانی جالب که سر نخ این حکایات تقریبا به هم وصل میشوند.

۱۸ ماه پیش، یا همان ماه ژوئن سال ۲۰۰۷ مصادف میشود از یکطرف با زمانی که برای اولین بار یک گروه که با رای آزادانه خود مردم فلسطین انتخاب شده به قدرت میرسد و آغاز میکند به اعلام وجود عملی، از جمله همین اعلام صریح مخالفت با قرارداد بین اسرائیل و انگلیس در مورد قرارداد گاز غزه، و از طرف دیگر، این تاریخ مصادف میشود با آغاز یک سلسله عملیات و دگرگونی های مهم در سیاستهای خارجی امریکا و اسرائیل و هم پیمانانشان در قبال فلسطین، به اینصورت که، امریکا و اسرائیل اعلام کردند که دولت حماس را قانونی نمیدانند، و انواع فشار های مالی، سیاسی، نظامی و اجتماعی را در همان زمان برای به شکست کشاندن حماس شروع کردند. البته از آنجائی که فتح دیگر از پشتیبانی مردمی چندانی برخوردار نبود، با وجود تمام کمک های مالی و نظامی و سیاسی امریکا این مبارزه به جای اینکه به سقوط حماس منتهی شود، تنها همانطور که ذکر شد، منجر به شکاف داخلی در فلسطین شد.

اما در عین حال اخباری که در همین چند روز گذشته پخش شده اند حکایت از این دارند که درست در همان روزها اسرائیل به این نتیجه رسیده بود که فتح قادر به انجام کاری که آنها میخواستند نیست، و موضوع نیز مهم تر از آنست که به شانس و ایجاد موانع سیاسی و اجتماعی برای حماس بسنده شود. اسرائیل، به عبارت دیگر، به تصمیم و جمع بندی جدیدی در مورد طریق برخوردش با حماس رسیده بود، که عبارت باشد از برنامه ریزی دراز مدت برای یک حمله عمیق، اساسی و نهائی به غزه، و «پاکسازی» کوچه به کوچه و خانه به خانهٔ آن از حماس و دیگر جنگجویانی که حاضر به همکاری و قبول اسرائیل نمیگردند. به عبارت دیگر، اسرائیل تصمیم گرفت که یکبار و برای همیشه موضوع را «حل» کند. با توجه به جزئیات این اخباری که ذکر شد (و لینکهای مربوط به آن را در متن قبلی همین وبلاگ هم میتوانید ببینید)، مشخص میشود که وسعت و سطح سرمایه گذاری اسرائیل در این برنامه دراز مدت تا حدی بود که ارتش اسرائیل یک شهرک کامل در دل صحرای نگب ساخت که کوچه به کوچه و خانه به خانه مطابق با نقشهٔ شهر غزه ساخته شده بود، و در آن شهر آغاز کرد به تمرین دادن سربازانش برای حمله نهائی به اعماق غزه.

آنچه مسلم است، جزئیاتی که در این متن به آنها اشاره شده است، بخصوص تاریخچهٔ جالب و پیچیدهٔ کشف و حفاری میدانهای گازی در سواحل غزه، و نقش حماس در نیمه تمام ماندن معامله های گازی اسرائیل و انگلیس، ابعاد جدیدی به حملهٔ کمابیش بی مفهوم اخیر اسرائیل به غزه میبخشد، و بخصوص دلایل منطقی قابل قبولی به دست میدهد برای توضیح شدت و وسعت باور نکردنی حمله اخیر، که از یکسال و نیم پیش در حال آماده شدن بوده است.

گمان میکنم هم به اندازه کافی وقت شما را گرفته ام تا اینجا، و هم به اندازه کافی اطلاعات فراهم کرده ام که کسانی که علاقه مند و کنجکاو باشند بتوانند با آن جست و جو های خودشان را شروع کنند و ادامه دهند. در پائین هم یک سری لینکهای مرتبط از مقاله ها و اخبار مختلف را ذکر خواهم کرد که در مجموع شامل جزئیات بیشتر و اطلاعات عمیق تری از این جریان هستند. خوشحال میشوم اگر دوستان من را هم از یافته ها و یا نظرات موافق و مخالفشان با این متن بی نصیب نگذارند، بخصوص که میدانم به واسطه طبیعت این موضوع حساسیت ها فراوانند و دیدگاهها بعضا بسیار متفاوت، و من هم هیچ ادعای علم و آگاهی خاصی نسبت به جریان اسرائیل و فلسطین ندارم، و از هر گونه راهنمائی و کمکی سپاسگذار خواهم بود.

.

.

.

.

لینکهای مرتبط برای جزئیات بیشتر:

.

Jerusalem Post: British Gas, Israel to freeze Hamas out of $4b. gas deal

Times of India: Gas deal, coming polls behind military operations in Gaza?

Guardian: Gaza: a gas for Blair?

Times: BG Group at centre of $4bn deal to supply Gaza gas to Israel

Reuters: Enel signs major gas deal with Egypt's EGAS

The Jerusalemite: Gaza's Gas Reserves and the US-Israel-Sponsored "Palestinian Civil War" Tragedy

Scoop Independent News: The Israeli Invasion & Gaza's Offshore Gas Fields

Arab News: Gas Deal With Israel Angers Egypt’s MPs

Wake Up From Your Slumber: The Israeli Invasion and Gaza's Offshore Gas Fields

Haaretz: Turning a profit on gas, without the gas

Daily Telegraph: Gaza doesn't need aid: it has a £2bn gas field

Electronic Intifada: Why It Rains: Hamas holding "Israeli" gas reserves hostage

.

.

.

.