۸.۷.۸۷

چرا مجلس نمایندگان امریکا از نجات وال استریت سرباز زد ؟

.

لینک در بالاترین: اینجا

لایحه ای که با فوریت بسیار و مشترکا توسط رهبران هر دوگروه جمهوری خواه و دموکرات به مجلس نمایندگان امریکا فرستاده شده بود امروز در مقابل چشمان حیرت زده دولتمردان ، مطبوعات و مردم امریکا توسط نمایندگان مجلس رد شد تا روز پائیزی دولت جمهوری خواه ساکن کاخ سفید را در غروبی حزن الود به پایان برساند .

این در حالی است که حتی مردم عادی نیز میدانستند که در صورت رد شدن این لایحه بازار اقتصادی امریکا به تلاطم غیر قابل پیشبینی خواهد افتاد -- اتفاقی که دقیقا هم افتاد، به طوری که ظرف چند ساعت کوتاه شاخص عمده اقتصادی بازار امریکا، یا همان «داو جونز» دچار بزرگترین سقوط در تاریخ کشور گردید.

به این ترتیب طبیعتا اولین سئوالی که به ذهن میرسد اینست که چرا ؟ چرا مجلس نمایندگان با وجود بحران شدید مالی که در حال حاضر بازارهای امریکا را فرا گرفته است، و با وجود اینکه واضح بود در صورت رد شدن این لایحه بحران ها به مرحله تازه ای خواهند رسید، باز تصمیم گرفتند تا با رای منفی خود این لایحه را ملغی کنند؟ و از همه مهمتر شاید این حقیقت باشد که اگرچه توقع میرفت بسیاری دموکرات های مجلس به این لایحه روی خوشی نشان ندهند، اما نهایتا این عدم موافقت جمهوری خواهان محافظه کار بود که به غرق این تایتانیک هفتصد میلیارد دلاری انجامید. گفتم این از همه مهمتر است، چرا که معمولا این جمهوری خواهان هستند که دست خود را دردست کمپانی های بزرگ نفتی و مالی دارند، و اینبار نیز طبق معمول رهبران جمهوری خواه ، بخصوص جرج بوش در به مجلس رسیدن این لایحه نقش عمده ای را بازی کرده بودند، و همچنین کاندیدای آنها در انتخابات امسال ریاست جمهوری، یعنی جان مک کین، از این لایحه دفاع کرده بود، و به این ترتیب مخالفت بدنه حزب با سران آن ابعاد سیاسی بزرگتر و نگران کننده تری به خود میگیرد.

یکی از ساده ترین پاسخ هائی که به ذهن میرسد، همان موضوعی است که دوسه هفته پیش هم نوشتم راجع به آن ،یعنی اصول ایدئولوژیکی در مورد عدم دخالت دولت در بازار آزاد، اصلی که گروههای عمده محافظه کار در میان جمهوری خواهان به آن عمیقا معتقدند. پس از محرض شدن نتایج رای گیری، این دیدگاه یکی از دلیل های عمده ای بود که توسط برخی از محافظه کاران در توجیه رای منفی خود ارائه شد. شاید بتوان «راش لیمبو»، مجری رادیوئی بسیار محبوب راست گرا را بهترین، یا لااقل پر طرفدار ترین سخنگوی این دیدگاه دانست. وی در برنامه ای که پس از نشر خبر رد لایحه منتشر شد گفت:

I shouldn't say this, but I'm going to say it anyway. Screw the market! .... OK, I'll take that back, not screw the market but let me tell you something: when the government fails to pass a socialism bill and the market goes south, let it go south. I don't want to pass a socialism bill just to protect the stock market
من نباید این حرفو بزنم، ولی به هر حال میخوام بگم. گورپدر بازار! ... خیلی خوب، حرفمو پس میگیرم، گور پدر بازار نشه، ولی بذارید یه چیزی بهتون بگم: وقتی دولت یه لایحه سوسیالیستی رو قبول نمیکنه و بازار اینطوری به هم میریزه، پس بذار به هم بریزه. من هیچ علاقه ای ندارم که یک لایحه سوسیالیستی از مجلس بگذره فقط برای اینکه از بازار سهام محافظت بشه

اما حتی با وجود دیدگاههای افراطی افرادی مثل راش لیمبو، واقعیت اینست که اتفاقی که دیروز در مجلس افتاد پیچیده تر از آن است که بتوان ان را تنها منسوب به موضع گیری ایدئولوژیک جمهوری خواهان کرد، بخصوص که روند های رای دهی منفی و مثبت کاملا با الگوئی ناهمگون با الگوی تمایلات ایدئولوژیک و در میان نمایندگان هردو جناح گسترده شده بود. آنچه مسلم است اینکه دلایل اصلی این اتفاق را باید پیچیده تر، یا لااقل پوشیده تر از اختلاف نظر های صرفا ایدئولوژیک و حتی جناحی دانست.

اگرچه شاید راهی برای پیدا کردن پاسخ روشنی به «چرائی» این رفتار در مجلس نمایندگان، و بخصوص در بدنه حزب جمهوری خواه وجود نداشته باشد، با این حال بررسی نزدیکتر برخی از جنبه های این داستان شاید بتواند کلید های مهمی را در اختیارمان بگذارد.

یکی از این "جنبه ها" ، مثلا، تفاوت جالبی است بین نمایندگانی که قرار است در انتخابات مجلس نمایندگان به رقابت سختی بپردازند و آنان که رقابت سختی پیش رو ندارند. ماجری به این صورت است که طبق گزارش تحلیلی و آمار ارائه شده توسط ژورنال سیاسی Congressional Quarterly, از نمایندگان جمهوری خواهی که طبق گزارشهای قبلی رقابت فشرده ای در انتخابات آینده پیش رو دارند، بیشتر از هشتاد و پنج در صدشان به این لایحه رای منفی دادند. این در حالیست که تنها شصد و پنج در صد از نمایندگان جهوری خواهی که در انتخابات آینده رقیب سرسختی را در مقابل ندارند به لایحه رای منفی دادند. جالب اینکه همین روند در میان نمایندگان دموکرات نیز به چشم میخورد، به این ترتیب که انهائی که رقابت سختی در پیش رو دارند بسیار بیشتر از دیگران به لایحه رای منفی داده اند. به عبارت دیگر، این نمایندگان از هر دو حزب با این رفتار خود نشان داده اند که میدانند رای مثبت به این لایحه به ضرر انان تمام خواهد شد و نظر مردم نسبت به آنان را بد خواهد کرد.

اما سئوال بسیار مهم بعدی که البته در مطبوعات جمعی امریکا کلا ناگفته مانده است خواه نا خواه اینست که چرا و به کدام علت و دلیلی این نمایندگان باید نگران باشند که رای مثبتشان به چنین لایحه ای که نه تنها توسط دولت و موسسات مالی، بلکه همچنین توسط مطبوعات مختلف نیز با تبلیغات فراوان به عنوان راه نجات مردم فقیر از رکود و فقر بیشتر و نجات اقتصاد عمومی امریکا از در هم شکستن معرفی شده است موجب عدم رضایت مردم از آنان خواهد شد ؟؟

دو ویدئوی کوتاه که برای شما در پای همین صفحه هم خواهم آورد، شاید یک جنبه مهم از پاسخ این سئوال را در بر داشته باشند. این دو ویدئو عبارتند از یک کلیپ یک و نیم دقیقه ای از سخنرانی سخنگوی مجلس نمایندگان امریکا، خانم نانسی پلوسی، که در مورد وضعیت اقتصادی و ربط آن به سیاستهای حزب جمهوری خواه شامل بوش و مک کین میگوید. جالب اینجاست که گروه جمهوری خواه بعد از شکست رای برای لایحه کمک هفتصد میلیارد دلاری به وال استریت، خانم پلوسی را متهم کرده اند که با سخنرانی خود موجب شده است عده زیادی از جمهوری خواهان رای خودشان را عوض کنند . گفتم جالب است، چون خانم پلوسی از حزب دموکرات است، و این ادعا که سخنان یک دموکرات توانسته چنین تاثیر عمیقی روی نماینده های جمهوری خواه گذاشته باشد حتی اگر واقعیت داشته باشد خودش نشانگر خیلی چیز هاست.

اما ویدئوی دیگر هم یک آگهی سیاسی یک دقیقه ای است که توسط گروهی به نام MoveOn.org اخیرا در همین رابطه و جهت اطلاع رسانی به مردم منتشر شده است، تحت نام «افتضاح دوستانم». حرف اصلی این ویدئو هم این است که این افتضاحی که الان مردم امریکا با آن درگیر هستند در حقیقت ساخته و پرداخته دار و دسته جمهوری خواهان ، بخصوص کسانی مثل جرج بوش و جان مک کین، دیک چینی و دیگران است، و سیاستهای غلط و قرار دادن اختیارات تام توسط آنها در دست سرمایه داران و شرکتهای مالی بزرگ، و بخصوص روشی که مک کین بار ها از آن حمایت کرده است، یعنی عدم دخالت یا حتی نظارت دولت در کارهای شرکتهای بزرگ، یا اقتصاد کاپیتالیستی بازار آزاد.

هم خانم پلوسی، و هم آگهی گروه بالا، هر دو نهایتا بر یک نکته متفق القول به نظر میرسند، و آن اینکه با توجه به اینکه بی بند و باری های سیستم سرمایه داری که تا کنون، بخصوص در طی هشت سال گذشته بر بازار امریکا حاکم بوده است موجب رسیدن بازار به وخامت امروز خود گردیده است، اینکه اکنون هفتصد میلیارد دلار از پول بیت المال بخواهد صرف نجات دادن این شرکتهائی که با اشتباهات ، بی قیدی، طمع، و رفتارهای غیر مسئولانه خود رسوائی اخیر را موجب شده اند به هیچ وجه قابل توجیه نیست.

از طرف دیگر سخنان جان کالبرسون، نماینده جمهوری خواه تکزاس که او نیز بر علیه این لایحه رای داده است شاید جنبه دیگری از این مخالفت مجلس را شرح دهد. کالبرسون میگوید:

This vote today was a vote between bankrupting our kids and bankrupting a few Wall Street firms. This $700 billion outlay of funds seemed irresponsible. این رائی که امروز دادیم حکم انتخابی را داشت بین ورشکست کردن فرزندانمان، و ورشکست شدن چند شرکت در وال استریت. بذل این هفتصد میلیارد دلار پول به نظر غیر مسئولانه میآمد

در هر حال، اگر چه شکی نمیتوان داشت که شرکتهای بزرگ و قدرتمند به همین سادگی از تلاش خود برای استفاده از موجودی خزانه های ملی دست برنخواهند داشت، حکایت امروز مجلس نمایندگان امریکا همچون خاطره ای فراموش نشدنی بر حافظه تاریخی کشور خواهد ماند، خاطره ای که قضاوت در مورد مثبت یا منفی بودن تاثیر آن بر سرنوشت شکننده ایالات متحده امریکا در قرن بیست و یکم هنوز ناممکن مینماید.

اما اجازه بدهید پیش از خداحافظی این نظر شخصی خودم را هم اضافه کنم، که من شخصا فکر میکنم روز پنج شنبه، یعنی سه روز دیگر، این لایحه تصویب خواهد شد. در واقع گمان من این است که همین دوشنبه هم اگر آنهائی که رای میدادند میدانستند که در نتیجه رای منفی انها ممکن است لایحه واقعا رد شود، رای منفی نمیدادند. منظورم آنست که برخی از نماینده هائی که به هر حال با لایحه مخالفتی قلبی هم نداشتند، آنقدر اطمینان داشتند که این لایحه قبول خواهد شد که به خودشان اجازه دادند تا رایشان را به جای پشتیبانی از لایحه تبدیل به یک سرمایه گذاری برای آینده شان کنند، با این تصور که به هر حال لایحه قبول خواهد شد، اما به اینترتیب آنها هم قادر خواهند بود که در انتخابات آینده هم خودشان را از سیاستهای جرج بوش بسیار دور جلوه دهند و هم به مردمی که نمایندگیشان را میکنند بگویند "ببینید، من با شما بودم، و بر علیه کمپانی های ثروتمندی که خون شما را میخورند." به هر حال باید صبر کرد و دید روز پنج شنبه (یا هر تاریخ دیگری که برای رای گیری مجدد تصویب شود)، چه با خود خواهد آورد.

.

ویدئوها را ببینید:

.

ویدئوی اول، اگهی گروه MoveOn.org:

.

.

ویدئوی دوم، بخشی از سخنان خانم پلوسی در مجلس:

.

۷.۷.۸۷

بالاخره سر و کله ویدئوی پیلین با بیکینی هم پیدا شد

.

لینک در بالاترین: اینجا

اینهم ویدئوی سارا پیلین از سال ۱۹۸۴ که در مسابقات زیبائی «خانم آلاسکا» یا همان Ms. Alaska شرکت کرده بود.

در این قسمت سارا پیلین رو میبینید که با بیکینی روی صحنه میاد و خانمی که پشت میکروفون سارا رو معرفی میکند...

حرف زیادی برای گفتن نیست...

آها، به جز اینکه آش اینروز ها تا حدی شور شده که خود آشپز هم صداش در اومده ظاهرا، چون اخیرا بعضی از بزرگترهای جمهوری خواه ها هم شروع کرده اند به گلایه که این قضیه خانم پیلین دیگه زیادی مضحک شده.

به هر حال، خواهیم دید این داستان به کجا میکشه. من که از همون روز اولی که مک کین این انتخابش رو اعلام کرد ته دلم ذوق کردم که با این کار ریشه خودش رو زده. هنوز هم بر همین عقیده هستم.

ویدئوی پیلین با بیکینی در مسابقه «خانم آلاسکا»:

.

.

۵.۷.۸۷

سارا پیلین تا سال ۲۰۰۶ حتی پاسپورت هم نداشته است !

.

سارا پیلین، زن ناشناخته ای که جان مک کین نماینده حزب جمهوری خواه در انتخابات ریاست جمهوری امریکا به عنوان معاول رئیس جمهور انتخاب کرده است نه تنها تا سال ۲۰۰۶ هرگز خاک امریکا را ترک نگفته بود، بلکه تا آن سال حتی صاحب یک پاسپورت هم نبوده است !

در بخشی از این مصاحبه که در ویدئوی زیر آمده، گزارشگرشبکه سی بی اس از خانم پیلین دلیل این موضوع را میپرسد ، و او پاسخ میدهد، به این دلیل که کار زیادی داشته است و بعضا مجبور بوده دو شغل را در آن واحد دنبال کند، وقت سفر به خارج از کشور را نداشته است ! پیلین سپس اضافه میکند که در روشی که او برای شناختن دنیا استفاده کرده احتیاجی به مسافرت و دیدن دنیا نبوده، بلکه وی دنیا را از طریق مطالعه و خواندن کتابهای مختلف شناخته است !!

گفتنی است که سری مصاحبه های خانم پیلین با خبرگزاری سی بی اس در روزهای اخیر به دلیل نشان دادن نقاط ضعف فراوان خانم پیلین ، موضوع بحث های فراوانی در میان مردم و مطبوعات شده اند.

.

۴.۷.۸۷

گذار سارا پیلین از چاله به چاه

.

لینک در بالاترین: ندارد

سری مصاحبه های سارا پیلین با خانم کیتی کوریک (Katie Couric) ، خبرنگار شبکه تلویزیونی سی بی اس امریکا در روزهای اخیر, به دلیل نمایان کردن نقاط ضعف فراوان خانم پیلین ، موضوع بحث های فراوانی در میان مردم و مطبوعات شده اند. قطعه ای که در زیر میآید از این مصاحبه ها برگرفته شده

در این قسمت از مصاحبه خبرنگار سی بی اس از پیلین در مورد این میپرسد که وقتی از او در مورد عدم آشنائیش با امور دیپلماتیک و بین المللی سئوال شده بود، گفته بود اتفاقا او به امور بین المللی آشنائی زیادی دارد، چون وی فرماندار آلاسکا بوده و آلاسکا خیلی به شوروی نزدیک است. خبرنگار از او میپرسد، میشود توضیح بدهید چه ربطی هست بین نزدیک بودن آلاسکا و شوروی با تجربه امور بین المللی توسط شما ؟ پاسخ پیلین به این صورت است:

ربطش اینه که آلاسکا یک مرز خیلی باریک آبی داره با شوروی، و از طرف دیگرمون هم یه مرز خاکی داره با کانادا. عجیبه که این حرف من اینطور تبدیل شده به ، کاریکات...، چی بگم، نمیدونم، میدونی، حرفها، هوممم، خبرنگارا (در این لحظه خبرنگار به کمکش میاد میگه، "مسخره کردن؟" و پیلین ادامه میده) آره، مسخره میکنن!

خبرنگار در این لحظه باز به کمک پیلین میاد و میگه، خوب حالا برای خودم توضیح بده که چطور این مرزها موجب قوی شدن تجربه بین المللی شما شده ؟

پیلین جواب میده:

میدونی ، بدون هیچ شکی تقویت میکنه، چون همسایه هامون کشورهای خارجی هستند، توی ایالتی که من مسئولش هستم! این خیلی مهمه، مثلا، وقتی پوتین یه دفعه سر و کله اش پیدا میشه که وارد حریم هوائی امریکا شده، این همینه دیگه، اینجاست، اونجا آلاسکاست,از آلاسکاست که ما این چیز ها رو میفرستیم ، تا مطمئن بشیم حواسمون به این کشور بزرگی که هست، که اسمش شوروی هست، که حواسمون به این شوروی باشه، چون اونا درس همونجا هستن، درست بغل اون ایالت ما هستن!!!

.

بازم بگید ایران بهتر تر از ترکیه هست

.

لینک در بالاترین: اینجا

.

هر چقدر دوست دارید از اون عکسای اشتباهها و رفتارهای مضحک بزنید و بگید از ترکیه هست، و کیف کنید که ایرانیها چقدر عاقل ترند از ترکا ! ولی من معتقدم اصلا از این خبرها نیست. داستان جناب دیکینسون هم یه شاهد ساده ، که دولت فعلی ترکیه به مراتب آزاد اندیش تر و مهرورز تر از حکومت ایرانه:

اقای مایکل دیکینسون یه هنرمند انگلستانیه، که سالهاست توی استانبول زندگی میکنه. هنر این اقای دیکینسون، راستش از نظر من که نه جالبه، نه عمقی داره، نه مهارت زیادی درش به کار رفته، و از همه بدتر، موضوعات و موضع گیریاش هم خیلی عوضی هستند کلا. گفتم موضع گیری، چون ایشون کاراش اغلب پیغام های سیاسی داره.

اصل داستان امروزم هم سر یکی از همین «پیغام» های سیاسی ایشونه، که توی دو تا از کارهای «هنری» ایشون منعکس شده، یکیش به اسم Good Boy یا «پسر خوب»، و یکی دیگه اش به اسم «بهترین نمایش» یا Best in Show این دوتا کار که به صورت کلاژ (Collage) ، یعنی از به هم چسبوندن قطعات مختلف عکس و نقاشی و رنگ و کاغذ و غیره ساخته شدن، هردوشون در مورد امور سیاسی ترکیه و سیاستهای حزب عدالت و توسعه هستن.

توی هردوی این کلاژ ها جناب دیکینسون هیکل یک سگ رو گرفته و سر طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه رو چسبونده روی بدن اون سگ. اونوقت چند تا هم سمبل امریکائی اضافه کرده، مثلا عکس جرج بوش رو چسبونده که داره یک فکل (پاپیون) میزنه به گردن اردوغان، یا یک کراواتی که پرچم امریکاهست شده افسار گردن طیب اردوغان که داره برای دلارهای امریکائی له له میزنه.

حالا بگذریم از اینکه یکی نیست به این جناب دیکینسون (که اتفاقا قیافه اش هم اونقدر شبیه خاتمی خودمونه که میتونه راحت بدلش باشه !) خلاصه یکی نیست به ایشون بگه آخه شما دیگه چرا؟ شما که خودت انگلیسی هستی، حالا اصلا قصد و مرضت چیه که میخوای تبلیغ کنی و ملت رو قانع کنی که اردوغان امریکائیه ؟ اونهم به دروغ! آدم متحیر میمونه در پر روئی این انگلیسی ها.

در هر حال قصد من وارد شدن به این جزئیات نبود، ولی میخواستم اینو بگم براتون که همین اقای دیکینسون که عکس مقام اول مملکت ترکیه رو گرفته و سرش رو گذاشته روی بدن یک سگ و یک تاپاله گنده هم اون کنارش و قلاده اش هم داده دست جرج بوش، همین ایشون امروز دادگاهش تموم شد و قاضی حکم کرد که نه، این کار ایشون «هنر» محسوب میشه و نمیشه جلوش رو گرفت !

حرف زیاد دیگه ای برای گفتن ندارم، ولی واقعا میخواستم به اون دوستائی که چپ و راست از هندی و عرب و افغان و بخصوص ترک ها بد میگن و فکر میکنند مثلا ایرانی یه چیزی بیشتر و بهتر از اونا داره یک سلامی کرده باشم. مخصوصا عده زیادی توی کشورمون که کلا متعقدند ایران خیلی بهتره از ترکیه، میخواستم بعد از عرض سلام بگم دوست من، ایرونیا باید بیدار شن و بدوند، چون که کاروان اومده، از کنار ما هم رد شده و رفته ! و حد اقل کاری که باید بکنیم اینه که این لحاف سنگین انکار رو که در طی قرنها هر روز هم سنگین تر شده، از سر خودمون کنار بزنیم و نور خود آگاهی رو اجازه تابیدن به چشمهای پر خوابمون بدیم، که در غیر اینصورت به قول سعدی «خفته در وادی و رفته کاروان، ترسمش منزل نبیند جز به خواب» .

بالاخره دعای ما هم اینه که خدای عز و جل ما را روزی از این خواب غفلت بیدار کند، خودمون که ظاهرا داریم لذت میبریم از این چرت طولانی.

احمدی نژاد:‌ ملت ‌ایران در خانه خودشان لواط هم بکنند ما کاری نداریم

.

به گزارش خبرگزاری سی ان ان، محمود احمدی نژاد در مصاحبه اخیرش با لری کینگ اعلام کرد که در ایران اگر کسی توی خونه خودش، گلاب به روتون، کون هم بدهد کسی کاری با او ندارد.

استدلالش هم این بود که کلا توی ایران حریم خصوصی افراد اونقدر محترمه که دولت اصلا کاری نداره کسی حالا مثلا همجنس گراست یا هرچی، و توی خونه اش چیکار داره میکنه !

از شوخی گذشته اگر ویدئوش نبود باور کردنش خیلی مشکل بود برام. ولی به قول لر های خودمون، دزد حاضر و بز ناظر، خودتون ببینین.

اصل قسمت جالب داستان از حدودای دقیقه دوم این ویدئوئی که پائیین گذاشتم شروع میشه، که لری بر میگرده به محمود میگه بینم، این داستانش چی بود که گفته بودی توی ایران همجنس باز ندارین ؟ در جوابش محمود یکی از اون خنده های ملیح مشهورش رو تحویل لری میده، چشماش رو یک کم تنگ میکنه و دهانش رو یک کم گشاد، خودشو واسه لری وخیم کیوت میکنه و میگه:

.

نــــــــــــــه ! من گفتم اوووونجوری که شما اینجا دارین، ما تو ایران اوووونجوریشو نداریم! آخه تو ایران این خییییلی زشته. مثل اینجا که نیست که! عموم مردم هم از اینجور کارا بدشون میاد . ما هم اصلا یه قانونی داریم راجع به این ، یه قانونیه که خوب تصویب شده دیگه، ما هم اجرا میکنیم دیگه، اصلا این قانون هفتاااااد سال پیش تصویب شد! قبل از جمهوری اسلامی! . . . تازه خدائیش اینکارا اصلا برای آدم بده ! آدم مریییییییض میشه، هزار و یک مریضی اجتماعی و روانی میگیره. و یادت هم باشه (لری جون)، دستورای خدا برای خودت خوبه .... حالا البته کسی تظاهراتی هم نکرده ها!

.

بعد، به این نقطه که میرسن، محمود دستاشو بالا میاره و جلوش میگیره، انگار میخواد حالت یک دیوار سفت و محکم رو نشون بده، سرش روهم به نشونه انکار با تاکید زیاد به چپ و راست تکون میده و ادامه میده:

.

البته اینم توجه داشته باش (لری جون)، که در ایران کسی توی زندگی شخصی کس دیگه تفحصی نمیکنه ها! ما کاااااری به زندگی شخصی نداریم. حالا کسی توی خونه خودش (یه لوااااطی هم کرد . . .)، ما کاری نداریم!

.

برای شنیدن مکالمه بالا، به شروع دقیقه دوم مصاحبه، و برای شنیدن اون گل آخرش به دقیقه چهارم بروید:

.

.

۱.۷.۸۷

اوباما:‌ دجال امریکائی ؟

.

آخرین اخبار از صحنه سیاسی-اجتماعی امریکا، به همراه نتایج نظر سنجی های جدید از جمعیت رای دهنده در انتخابات این کشور تصویر حیرت انگیز جدیدی از توسل به روشهای غیر اخلاقی توسط حزب جمهوری خواه (حزب جان مک کین) ، و نیز ابعادی جدید از عمق نا آگاهی توده های امریکائی را نمایان کرده است .

به عنوان مثال، به نوشته «نیکولاس کریستوف»، ستون نویس روزنامه نیویورک تایمز، طبق نظر سنجی جدیدی از موسسه معتبر "پیو" (Pew) که چند روز پیش منتشر شده است، تنها پنجاه در صد از امریکائیان از واقعیت امر، یعنی مسیحی بودن اوباما آگاهی دارند. اما آماری که تصویر را از این نیز غم انگیز تر جلوه میدهد این است که در حدود سی در صد از امریکائی ها معتقدند اوباما مسلمان است یا ممکن است مسلمان باشد !

از طرف دیگر «ریچارد سیلورستین» در مقاله ای در روزنامه گاردین از "کلک های کثیف جمهوری خواهان" در برخی ایالت های مذهبی که در انتخابات نیز نقشی کلیدی دارند مینویسد . سیلورستین از گزارش های جدیدی میگوید مبنی بر این که در روزهای اخیر دهها میلیون نسخه از یک فیلم ضد اسلامی تحت عنوان "جنگ اسلام بنیاد گرا با غرب" توسط جمهوری خواهان در برخی از ایالتهای کلیدی منتشر گشته اند .

سیلورستین همچنین از حربه جدیدی که توسط جمهوری خواهان به کار گرفته شده مینویسد، یعنی انجام "نظر سنجی" های تلفنی هدفمند، که در طی آن سعی میشود در مصاحبه شونده را قانع کنند تا از اوباما وحشت داشته باشد. به عنوان مثال، در ایالت فلوریدا، افرادی تحت عنوان بازار یابی از طریق تلفن با افراد یهودی تماس گرفتند و پس از سئوال کردن و اطمینان از یهودی بودن آنان از ایشان پرسیدند، "آیا اگاهی از اینکه اوباما میلیونها دلار به سازمان آزادیبخش فلسطین کمک کرده است در نظر شما نسبت به وی تاثیری میگذارد؟" یا در ایالتهای دیگری با استفاده از همین تاکتیک با یهودیان تماس گرفته اند و مثلا میپرسیده اند "آیا اگر میدانستید که گروه مذهبی اوباما ضد اسرائیلی است به او رای میدادید؟"

از سوی دیگر، نیکولاس کریستوف در قسمتی از مقاله خود به شرح این موضوع میپردازد که در میان بسیاری از گروههای متعصب مسیحی ، که اغلب عقیده دارند جهان آخرین سالهای قبل از روز قیامت را میگذراند، این شایعه بسیار گسترده شده است که ممکن است اوباما در حقیقت همان «دجال» یا (Anti-Christ) معروف باشد ، تا جائی که اکنون میتوان تی شرت ها و لیوانهائی را در بازار پیدا کرد که حرف اول کلمه اوباما، یعنی O را به رنگ قرمز و با دو شاخ به علامت دجال بر آنها چاپ کرده اند و گاهی حتی کلمه «دجال» را نیز در زیر آن نوشته اند .

گفتنی است که شایعه «دجال» بودن اوباما تا آنجا پیش رفته است که سایت اینترنتی «اسنوپز» (Snopes) که تخصیص به روشنگری کاربران اینترنت در مورد شایعات مختلف دارد، صفحه ای را به بحث و روشنگری در مورد این مسئله اختصاص داده است که اوباما در واقع آنتی کرایست (Anti-Christ) یا همان دجالی که در کتاب انجیل توصیف گردیده است، نمیباشد .

.

.

۲۷.۶.۸۷

پسری با لاک پشت:‌مجسمه مشهور شهر ووستر

.


عکس از کلودیا سنل Claudia Snell
در ایالت ماساچوست امریکا شهر کوچکی هست به نام «ووستر» [ که نوشته میشه «ورسستر» : Worcester، ولی تلفظ میشه «ووستر»، مثل rooster ]. اگرچه اسم این شهر به اندازه کافی سرگرم کننده شاید باشه، اما از اسمش جالب تر مجسمه ای هست که توی این شهره.

این مجسمه برنزی که در اصل به صورت یک چشمه آب طراحی شده است در مرکز شهر، در کنار پارک مرکزی شهر ووستر بنا شده . اسم اصلی این مجسمه «Burnside Fountain» هست، و تاریخ ساختش برمیگرده به اوائل قرن بیستم . [برای اطلاعات فنی بیشتر میتونید اینجا رو ببینید] .

اما در افواه عموم، این مجسمه به نام [Turtle Boy] یا همون «پسر لاک پشتی» شناخته میشه . اما دلیل نوشتن من اینجا اینه که این مجسمه پسر لاک پشتی شهرت خاصی برای خودش و برای ووستر دست و پا کرده، که شاید شما هم دوست داشته باشید بدونید. شهرت پسر لاک پشتی البته هیچ ربطی به مهارت مجسمه سازش نداره، بلکه بیشتر مربوط به تخیلات جنسی مردم هست.


عکس از کلودیا سنل Claudia Snell
نکته اینجاست که این مجسمه لا اقل به چشم بعضی ها، و لا اقل از بعضی زوایا، خیلی «بی تربیتانه» به نظر میاد، چون اینطور به نظر میرسه که هنرمند مجسمه ساز نقش یک پسری راساخته که یک لاک پشتی رو از عقب بغل کرده و داره باهاش کارای «آنچنانی» میکنه. از طرف دیگه، هم حالت بدن پسر، و هم حالت صورت لاک پشت بیچاره هم مزید بر علت هستند، چون خیلی به اینجور تخیلاتی جور در میآیند!

البته فقط کافیست که کسی به مجسمه نزدیک شود و قضیه را از نزدیک برای خودش مشاهده کند تا متوجه شود که در حقیقت پسر لاک پشتی بیچاره فقط در حال مهر ورزیدن به لاک پشت دریائی است. اما به هر حال این مجسمه به همین دلایل ناجور و غیر اخلاقی که عرض شد هم برای خودش و هم برای شهر ووستر شهرت و طرفداران پر و پا قرصی دست و پا کرده است، و فکر کردم شما هم بدانید بد نباشد، بالاخره شاید برای دنیا یا آخرتتان مفید باشد.

.

* * *

.

پس نوشت:
با توجه به کامنتهای دلنوازی که بعضی خواننده ها لطف کردند، به نظر میرسه از یک طرف حرف من باورشون نشده، ولی در عین حال از طرف دیگه هم خیلی از من ناراحت شدن. عجب! به هر حال فکر کنم بهتر باشه چند تا لینک بذارم که خواهرا و برادرای جهادی لطف کنند بروند غیرتشان را سر صاحب لینکها خالی کنند و از من بیچاره بگذرند.

ببینید مثلا:

  1. این یک مقاله از مجله ووستر (Worcester Magazine) راجع به پسر لاک پشت سواره که به همین شهرت اشاره میکنه
  2. این وبسایت متعلق به یک مسابقه است به نام "مسابقه موزیک پسر لاک پشتی"، که در شهر ووستر برگزار میشه
  3. اینهم یک مقاله دیگر در مورد همین "شبهاتی" که در مورد پسر لاک پشتی رایج است ، از روزنامه محلی ووستر، به نام "ووستر تلگرام"
  4. و دست آخر این عکس را هم یک نگاهی بیاندازید تا خود به خود حساب کار دستتان بیاید .

۲۶.۶.۸۷

پینوکیو ؟ بازی عکاس برنا نیوز با احمدی نژاد

.

فکر نمیکنم جای تعبیر و تفسیر زیادی وجود داشته باشه .

عکسی از جاوید نیکپور در برنا نیوز، که میشه گفت عملا
لقب قدیمی و شناخته شده احمدی نژاد رو «به رخش کشیده» !

.

برای دیدن عکس در اندازه اصلی میتونید روش کلیک کنید.

.

.

.

.

۲۳.۶.۸۷

عمو سام بر سر دوراهی دردناک

.

اگرچه در ظاهر مسئله پیچیده ای به نظر نمیآید، اما سقوط اخیر کمپانی های مالی فنی می «Fannie Mae» و فردی مک «Freddie Mac» نه تنها اقتصاد امریکا را با دورنمای بسیار تلخی روبرو گردانده است بلکه ایدئولوژی حاکم بر سیستم امریکا، یعنی کاپیتالیسم آزاد رقابتی را نیز به چالشی عمیق فرا خوانده است .

یکی از اصول پایه در ایدئولوژی اقتصاد آزاد و سرمایه داری خصوصی که سیستم سیاسی امریکا بر آن بنا شده است، عدم دخالت دولت در حریم اقتصاد خصوصی است . این اصل مثلا امریکا را در مقابل کشورهای سوسیالیست تعریف میکند، از این جهت که در اقتصاد سوسیالیستی میزان دخالت موثر دولت در مبادلات اقتصادی یک کشور در سطح بالائی است تا حدی که در سیستم های سوسیالیستی مثل شوروی سابق، کره شمالی، یا کوبا، تمام جنبه های مبادلات اقتصادی و قیمت گذاری و غیره از طریق دولت انجام میگیرد. بنا بر این تقسیم بندی، دولتها و سیستمهای اقتصادی مختلف در دنیا را میتوان در نقاط مختلفی از گستره بین این دو قطب ایدئولوژیک، یعنی سیستمی که بر پایه اقتصاد کاملا آزاد از دخالت و نظارت دولت (به عنوان نماینده مردم) بنا شده باشد و سیستمی که بر پایه اقتصادی کاملا محدود به تصمیمات دولت و کل مردم بنا گشته باشد، تعریف کرد.

به عبارت دیگر، مبنای اندیشه اقتصادی دولت کاپیتالیستی امریکا و بخصوص شالوده اندیشه سیاسی و اجتماعی حزب جمهوری خواه، بر این عقیده استوار است که مسئله کمک یا نجات فقرا از چنگ ثروتمندان هیچ ربطی به دولت ندارد، چون این مسئله ای است که در سیستم رقابتی بازار آزاد که بر اساس مدل داروینی «انتخاب اصلح» پیش میرود خود به خود حل خواهد شد. طبق این دیدگاه، حتی در زمینه هائی هم که دولت مجبور است دخالتی در امور اقتصادی داشته باشد، مثل جمع آوری مالیات و غیره، این در نهایت به نفع جامعه است که دولت قوانینی را تصویب کند که تاثیر اصلی شان راحت کردن کار برای ثروتمندان باشد، چرا که واضح است که ثروتمندان افراد موفق تری بوده اند، و نشان داده اند که قدرت مبارزه و تولید بهتر و بیشتری دارند، و بنا بر این در نهایت به نفع کل جامعه است که افراد ثروتمند و کمپانی های بزرگ موفق بیشتر مورد تشویق و کمک قرار بگیرند تا افراد فقیر، شرکت های کم بضاعت، و یا کمپانی های در حال سقوط. یکی از دلائل زیر بنائی این طرز فکر آین باور است که هر چه ثروتمندان ثروتمند تر میشوند از تمتع آنها به فقرا و بقیه جامعه نیز سود خواهد رسید، در حالی که کمک کردن به فقرا مساوی است با تلف کردن انرژی و ثروت جامعه، چون آنها با فقر خود نشان داده اند که قادر به رقابت و تولید بالا نیستند. یا به عبارت دیگر، منطق اساسی این اندیشه آن است که سرمایه گذاری روی شرکت ها و افراد پولدار سیاست بهتری است، چون با هرچه بیشتر ثروتمند شدن یک عده محدود ثروت آنها نهایتا به بقیه جامعه نیز «نشت» خواهد کرد [ Trickle -down economy ] ، و در نتیجه کل جامعه از زندگی بهتر و مرفه تری بهره مند خواهد شد.

بحث من درستی یا غلط بودن این مدل نیست. اما این توضیحات را به این خاطر آوردم‌ که به بحث اصلی، یعنی دو راهی سختی که اینروزها دولت جمهوری خواه امریکا در پیش رو دارد، برسیم. خلاصه مسئله به این شرح است که دو شرکت عمده مالی در بازار امریکا که عهده دار فراهم کردن توان مالی برای تعداد کثیری از بانک ها و شرکت های استقراضی دیگر بوده اند چندی پیش اعلام کردند که در شرف ورشکسته گی هستند. این دو شرکت، یعنی فردی مک [Freddie Mac] و فنی می [Fannie Mae]، غول هائی هستند به ارزش میلیارد ها دلار که نه تنها بسیاری از شرکتهای مالی و بانکهای امریکائی، بلکه بسیاری از شرکتهای مشابه در کشورهای دیگر را نیز تغذیه مالی میکرده اند، تا جائی که به نوشته یک روزنامه هنگ کنگ، سقوط این دو شرکت منجر به یک سونامی در اقتصاد جهانی خواهد شد . به همین دلایل، سقوط این دو کمپانی معادل خواهد بود با سقوط اقتصاد امریکا ، یا به عبارت دیگر، اگر دولت امریکا میخواهد اقتصاد کشور را از سقوط به ورطه ای دهشتناک نجات دهد، بایستی این دو کمپانی را از طریق دارائی ملی تصاحب کند تا از ورشکستگی نجات یابند. و البته چنین تصمیمی به مثابه قبول دو ریسک بزرگ است. در وحله اول، این نگرانی وجود دارد که نجات دادن این کمپانیهای در شرف ورشکستگی سابقه و مقدمه ای خواهد شد برای کمپانی های بزرگ دیگری همچون لمان ، یا جنرال موتورز، فورد و کرایسلر که همه در شرف ورشکستگی هستند، برای درخواست پشتیبانی از سوی دولت. اما علاوه بر مسئله مسبوقیت به سابقه، مسئله اساسی تر دیگر این است که تصاحب این کمپانی های خصوصی معادل خواهد بود با ملی کردن دو غول اقتصادی خصوصی توسط دولت کاپیتالیست امریکا.

به این صورت اگرچه بهای نجات دادن این دو کمپانی به رقم سرسام آور صد ها میلیارد دلار میرسد، و اگر چه این چنین تصمیمی میتواند از لحاظ قانونی منجر به مشکلات قانونی دراز مدتی گردد، با این همه مسئله مهم تر معنی و مفهوم این عمل است، که منجر خواهد شد به پارادوکس مهمی چون ملی سازی دو شرکت بزرگ خصوصی توسط یک سیستم ایدئولژیک که اصل وجود و بقای خود را بر اساس تضاد با این مدل اقتصادی بنا و تعریف کرده است . به همین دلیل، اگرچه دفتر بودجه کنگره امریکا در هفته گذشته دولت را تشویق به تصاحب این دوشرکت کرد، و اگرچه کاخ سفید سر انجام بار مسئولیت مالی نجات این دو شرکت را پذیرفت ، روز گذشته اما کاخ سفید اعلام کرد که بر خلاف توصیه کنگره، ملی کردن این شرکت ها را نخواهد پذیرفت، بلکه فعلا این دو کمپانی در برزخ نا مشخصی بین خصوصی و دولتی خواهند ماند .

بدین ترتیب اینگونه به نظر میرسد که فضای اضطراب و سردر گمی غریبی که مدتی است دورنمای اقتصادی، اجتماعی و رسانه ای و حتی سیاسی کشور را در بر گرفته است به این سادگی ها جای خود را به آسمان آبی نخواهد بخشید ، و عموسام و خانواده اش مجبور خواهند بود تا مدت طولانی تری برای رسیدن به انتخابی بین «بد» و «بدتر» بر سر این دوراهی دردناک متوقف شوند .

.

.

۲۲.۶.۸۷

اخراج سه سفیر امریکا در سه روز از سه کشور امریکای لاتین

.

سیاستهای پرخاشگرانه دولت جمهوری خواه امریکا تحت رهبری جرج بوش در هشت سال گذشته با واقع شدن بد اقبالانه در متن دوره ای از تغییرات عمیق در ساختار و توپولوژی نقشه سیاسی بین المللی، موجب شده است تا جایگاه امریکا در صحنه جهانی تا حد غیر قابل باوری پائین آید .

.

یکی از نتایج و نمونه های روشن این روند تلخی روز افزونی است که بر روابط امریکا با همسایه های لاتینش حاکم گردیده است .

.

با جدی تر شدن روز افزون مشاجره های لفظی فراوانی که گاه و بیگاه بین دولت بوش و کشورهای مختلف امریکای لاتین در چند ساله گذشته در گرفته است سر انجام روابط امریکا با ساکنان کوچک و ضعیف حیاط خلوت خود به جائی رسیده است که در طی هفته ای که گذشت سه کشور مهم امریکای جنوبی سفرای امریکا را از پایتخت های خود اخراج کردند : بولیوی، ونزوئلا، و هندوراس .

.

داستان دومینو گونه اخراج سفیران روز پنج شنبه گذشته از بولیوی شروع شد، هنگامی که این کشور سفیر امریکا را از لاپاز اخراج کرد، و آقای «اوو مورالس»، رئیس جمهوری بولیوی، این اخراج را به دلیل به دست داشتن امریکا در دامن زدن به اختلافات درونی بولیوی اعلام کرد، اختلافاتی که اخیرا تا حد‌ خشونتهای شدید و جنگ داخلی افزایش یافته بود.

.

در پی اخراج «فیلیپ گلدبرگ»، سفیر امریکا در لاپاز، اینبار نوبت به هوگو چاوز، رئیس جمهور ونزوئلا رسید که به «پاتریک دادی» سفیر امریکا در کاراکاس هفتاد و دو ساعت مهلت داد تا خاک ونزوئلا را ترک گوید و "به جهنم برود".

.

اما ماجرا به همین جا نیز ختم نشد. طبق آخرین خبر ها، امروز اقای «مانوئل زلایا روزالس»، رئیس جمهور هندوراس نیز اعلام کرده است که سفیر جدید امریکا به کشور خودش را قبول نخواهد کرد و وی را از تگوسیگالپا، پایتخت هندوراس، به امریکا باز پس فرستاد .

.

چنین به نظر میرسد که این رشته سر درازی دارد که از این سه کشور گذشته، نه تنها دیگر کشور های منطقه را نیز (همچون اکوادور که امروز با بولیوی و ونزوئلا اعلام همسوئی کرده است ) در بر میگیرد، بلکه شامل کشورهای دوری همچون ایران، چین و روسیه نیز میگردد. مثلا، امروز در میان تنش های ونزوئلا با امریکا همچنین اعلام شده است که بمب افکن های روسی به این کشور آمده اند تا در مانور های نظامی شرکت کنند !

.

در هر حال آنچه مشخص است اینست که تنشهای امریکا با همسایگان نزدیک خود به مرحله جدیدی از تلخی رسیده است، و چنین به نظر میرسد که دولت جمهوری خواه جرج بوش موفق شده باشد تا بار دیگر با ندانم کاری های خود برای رقبا و دشمنانی همچون چین، روسیه، و یا ایران که مترصد استفاده از هرگونه ضعف و اشتباهات دیپلماتیک امریکا در صحنه سیاست جهانی هستند موقعیت مناسب دیگری فراهم آورده باشد .

.

.

۲۰.۶.۸۷

یافته های غیر منتظره یک نظر سنجی بین المللی در باره یازده سپتامبر

.

طبق گزارش جدیدی از موسسه نظر سنجی امریکائی «افکار عمومی جهانی» World Public Opinion ، نتایج آخرین نظر سنجی در ۱۷ کشور مختلف واقعیت غیر منتظره ای را انعکاس داده است از این قرار که اقلیت قابل توجهی در کشور های سرتاسر جهان معتقدند که دولتهای امریکا و اسرائیل در پشت حوادث یازده سپتامبر بوده اند .

.

یافته های این موسسه که در سنجش افکار عمومی جهانی تخصص دارد از اهمیت خاصی برخوردار میباشد، بخصوص که این روند محدود به کشور های خاصی نبوده است، بلکه حتی در کشورهای اروپائی و هم پیمان با امریکا و اسرائیل نیز به روشنی مشاهده گردیده است .

.

به گفته استیون کول، مدیر موسسه افکار عمومی جهانی، این پدیده بسیار قابل توجهی است که هفت سال بعد از حادثه ای مثل یازده سپتامبر با چنان ابعاد تاثیر گذاری هنوز یک اتفاق نظر جهانی در مورد اینکه چه کسی پشت پرده این اتفاق بوده وجود ندارد .

.

طبق یافته های فوق، حتی در کشور های اروپائی هم انهائی که معتقدند القاعده در پشت یازده سپتامبر بوده است در اکثریت قاطع نبوده اند. این در حالی است که بیش از بیست و شش درصد از انگلیسی ها، بیست و یک درصد از ایتالیائی ها، و بیست و سه درصد از فرانسوی ها اظهار میکنند که از اینکه چه کسی پشت حوادث یازده سپتامبر بوده اطمینان ندارند، و حیرت انگیز تر آن که بیش از بیست و سه درصد مردم آلمان و پانزده در صد مردم ایتالیا عقیده دارند که دولت امریکا در پشت این حادثه بوده است.

.

این ارقام در کشور های جهان سوم ابعاد بزرگتری به خود میگیرند، تا جائی که بیش از چهل و سه درصد مردم مصر و سی و یک درصد از مردم اردن معتقدند که اسرائیل در پس حمله های یازده سپتامبر بوده است، و سی و شش درصد از مردم ترکیه، سی در صد مردم مکزیک، و بیست و هفت درصد فلسطینی ها معتقدند که خود دولت امریکا این حمله ها را طراحی کرده است.

.

جزئیات کامل این نظر سنجی جهانی را میتوانید با دانلود کردن این فایل پی دی اف مشاهده کنید.

.

.

۱۶.۶.۸۷

چهارشنبه آینده: روز قیامت ؟

.

Large Hadron Collider، که به نام «برخورد دهنده هادرونی بزرگ» به فارسی ترجمه شده است، برای برخی حکم ماشین قیامت را پیدا کرده است.

.

این برخورد دهنده یا به عبارت دیگر «شتاب دهنده ذره ای» در حقیقت یک آزمایشگاه فیزیک است شامل یک تونل ۲۶ کیلومتری که در زیر زمین ساخته شده است . در این تونل ذرات کوچکتر از اتم (ذرات بنیادی) تا سرعتهای حیرت آوری نزدیک به سرعت نور شتاب داده میشوند تا پس از جمع کردن حدود ۱۴ تریلیون الکترون ولت* انرژی، با هم برخورد کنند . با دنبال کردن و مطالعه این برخوردها و نتایج حاصل از آن، فیزیک دانان امیدوارند به اسراری از دنیای زیر اتمی دست یابند که تاکنون خود را از چشم و ابزار و دوربین های آنان پنهان نگه داشته است.

برخورد دهنده هادرونی بزرگ (Large Hadron Collider) که متعلق به سازمان اروپایی پژوهش‌های هسته‌ای (سرن) میباشد، در اعماق پنجاه تا صد و هفتاد و پنج متری زمین، نزدیک شهر ژنو در ناحیه مرزی سوئیس و فرانسه بنا شده است، و به علت اندازه بزرگ آن، بخشی از آن در خاک فرانسه و بخشی دیگر در سوئیس قرار گرفته. سیر تکمیل پروژه این برخورد دهنده از ایده به عمل بیش از دو دهه طول کشیده است، اما سر انجام در چهار شنبه آینده (دهم سپتامبر) قرار است تا برای اولین بار این ماشین غول پیکر به راه انداخته شود . یکی از اولین اهدافی که برای این شتاب دهنده بزرگ در نظر گرفته شده، تولید و مطالعه برخوردهای بنیادینی است که به عقیده فیزیکدانان مشابه هستند با آنچه که در لحظات آغازین شروع کائنات، یا انفجار بزرگ (بیگ بنگ، Big Bang) اتفاق افتاده است.

اما، اگرچه دانشمندان و علاقه مندان بسیاری در اروپا و گوشه و کنار دنیا با بیقراری در انتظار به راه افتادن این برخورد دهنده بزرگ و شروع به آزمایشهای مختلف برای مطالعه ذرات بنیادی میباشند، خبر آماده شدن و به راه افتادن عنقریب این دستگاه عده دیگری را در وحشتی عمیق فرو برده است : وحشت روز قیامت .

این گروه دوم که شامل دانشمندان و مردم عادی میباشد، عقیده دارند که این شتاب دهنده پر قدرت ممکن است قادر باشد تا خطرات جدی برای زمین و ساکنانش ایجاد کند، و میگویند از آنجا که علم کنونی قادر به پیشگوئی کامل نتایج ممکنه از چنین برخوردهای قدرتمند بنیادی را ندارد، بایستی هرگونه قدمی با احتیاط فراوان برداشته شود . یکی از خطر هائی که این گروه گوشزد کرده اند میتواند توسط شتاب دهنده بزرگ ایجاد شود، ناشی از حفره های سیاه میکروسکپی است که محققان عقیده دارند این شتاب دهنده قادر به تولید است. اگرچه محققان مسئول این پروژه و اغلب دانشمندان دیگر معتقدند این حفره های سیاه ناپایدار و نیز در ابعادی آنچنان کوچک هستند که نمیتوانند خطری به حساب بیایند، این گروه دیگر اخطار داده اند که حتی اگر حفره های سیاه حاصل از برخورد ذرات در این شتاب دهنده بزرگ در ابتدا ابعادی میکروسکپی داشته باشند، باز این امکان وجود دارد که حفره های میکروسکپی با یکدیگر در هم آمیزند و در نتیجه به اندازه کافی بزرگ و ماندگار گردند که بتوانند با آغاز به بلعیدن «ماده» اطراف خود خطری جدی برای کره زمین ایجاد کنند.

این دانشمندان با آغاز به کار برخورد دهنده بزرگ مخالفت کرده اند، و اخطار خود را در قالب شکایتی به دادگاه فدرال امریکا برده اند. آنان در پی آنند که آغاز به کار برخورد دهنده بزرگ را تا زمانی که از بی خطر بودن نتایج ان اطمینان حاصل شده باشد به تعویق بیاندازند .

.

* الکترون ولت (eV): یک واحد انرژی است برابر با انرژی یک الکترون یا پروتون وقتی از اختلاف پتانسیل یک ولت عبور کند، یا به ژول : [eV = 1.602 176 53(14)×10−19 J]

.

.

انعکاس در اخبار:

.

.

۱۲.۶.۸۷

حمله پلیس به تظاهر کنندگان علیه حزب بوش و مک کین در آمریکا

.

آخرین اخبار حاکی از آنند که درگیری های شدید بین پلیس و تظاهر کنندگانی که بر علیه مک کین و حزب جمهوری خواه در شهر سنت پال (St. Paul) ایالت مینسوتا (Minnesota) در محل امسال گرد هم آئی اعضای حزب جمهوری خواه گرد آمده اند برای روز دوم نیز ادامه پیدا کرده است.

.

گزارشها حاکی از آنند که نیروهای امنیتی و پلیس انتظامی، که از طریق حمله مستقیم به تظاهر کنندگان توسط باتوم، پاشیدن گاز فلفل، و پرتاب گاز اشک آور تلاش کرده بود تا این تظاهرات را تحت کنترل در آورد، تا کنون صد ها نفر از آنان را دستگیر کرده است. به گزارش CNN از قول سخنگوی پلیس سنت پال، حد اقل سیصد نفر از دستگیر شدگان قرار است به اتهامات مختلف از جمله تخریب ماشینهای پلیس محاکمه شوند.

.

از آنجائی که ماموران انتظامی از قبل از احتمال وجود تظاهر کنندگان در گرد همائی جمهوری خواهان آگاهی داشته اند، محل این گرد همائی در سنت پال به عنوان یک مکان امنیتی ملی در نظر گرفته شده بوده است، و ماموران انتظامی و امنیتی از نهاد ها سازمان های مختلف کشور با یونیفورم و نیز لباسهای مبدل مسئول جلوگیری از اغتشاشات بوده اند.

.

طبق گزارش سی ان ان، برخی از نهادهای مامور برای امنیت کنگره جمهوری خواهان در سنت پال عبارتند از پلیس اف بی آی، پلیس شهری سنت پال، پلیس ایالتی مینسوتا، پلیس فدرال امریکا، سرویس حفاظت فدرال، ماموران امنیت مرزی، پلیس امنیتی ساحلی، و پلیس امنیت ترابری. این گزارش همچنین از خرج سنگین این اقدامات امنیتی میگوید، و اضافه میکند که پلیس محلی در سنت پال به تنهائی مبلغ پنجاه میلیون دلار برای حفظ امنیت این گرد همائی دریافت کرده است.

.

کلیپ آسوشیتد پرس از حمله پلیس به تظاهر کنندگان:

.

.

کلیپ سی ان ان از حمله پلیس به تظاهر کنندگان:

.

۱۱.۶.۸۷

خوابیدن پر سر و صدای شتر سقط جنین در محله جمهوری خواهان، مقابل خانه خانم سارا پیلین

.

یکی از شعارهای اساسی خانم سارا پیلین، مشاور ریاست جمهوری مک کین، مخالفت عمیق وی با سقط جنین بوده است، تا جائی که به گزارش نیویورک تایمز حتی برای مواردی مثل حاملگی ناشی از تجاوز یا سکس با پدر، ویا حتی در مواردی که جان مادر در صورت ادامه حاملگی در خطر باشد نیز قائل به استثنا در مخالفتش با سقط جنین نمیباشد.

.

البته مخالفت با سقط جنین نه تنها از عقاید اساسی خانم پیلین میباشد، بلکه سنتا خود حزب جمهوری خواه نیز به معتقد به تحریم سقط جنین بوده است، و به همین دلیل نیز پایداری خانم پیلین به این قاعده یکی از جنبه های مهم در انتخاب وی برای معاونت ریاست جمهوری مک کین به حساب آمده است.

.

اما رمانس مک کین-پیلین امروز در پی رها ساختن یک بمب خبری توسط خانم پیلین ابعاد پیچیده تری به خود گرفته است: خبر حاکی از این بود که دختر جوان هفده ساله خود خانم پیلین به نام "بریستول" (Bristol) ، پنج ماهه حامله است. وی همچنین اعلام کرد که او و شوهرش از بریستول حمایت میکنند، بخصوص که بریستول تصمیم دارد با پدر فرزند خود ازدواج کند. لازم به یاد آوری است که سکس قبل یا خارج از ازدواج در میان گروههای جمهوری خواه بسیار ناشایست تلقی میشود.

.

یکی از پیچیدگیهای مربوط به این خبر آن است که در همین یکی دو روزی که از اعلام نام خانم پیلین توسط مک کین گذشته شایعات زیادی بر زبانها بوده است مبنی بر اینکه "تریگ" ،(Trig) پسر خردسالی که به عنوان پسر سارا پیلین معرفی شده است در حقیقت نه فرزند، بلکه نوه خانم پیلین میباشد و مادر اصلی این پسر همان دختر کم سن و سال، یعنی "بریستول" است .

.

ویدئوی مربوط به این خبر، از اسوشیتد پرس:

.

.

نمونه ای از انعکاس این خبر در دیگر رسانه ها:

.

  • Guardian: Palin says daughter, 17, is pregnant
  • Washington Post: Assessing the Political Impact of Bristol Palin's Pregnancy
  • Agence France Press: Republicans rocked as Palin says teen daughter pregnant